eitaa logo
سید کاظم روح بخش
642.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
77 فایل
سایت https://roohbakhshac.ir ادمین‌کانال @noktehfm کانال مهدیار @mahdyar_59 کانال کلبه(+۱۵) @kolbehh_ir کانال اعتقادی @seyyed_hosayn_roohbakhsh محصولات فرهنگی @rshop_ir کانال دیدبان (طلاب و فعالان) @diidebans پاسخگوی دینی @m_59_rad
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت قبول رفیق❤️
⭕️عیدالزهرا ، بگیریم یا نه؟ ⭕️دهه محسنیه بدعت است یا سنت؟؟ جواب این دو سوال مهم رو توی کانال اعتقادی ما ببینید👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️جشن عید بیعت در گرگان جشن داریم چه جشنی😍 جشن اغاز امامت امام زمانمون عج قراره بترکونیم برای این مناسبت عزیز 🔰زمان : دوشنبه ۳ مهر ساعت ۱۸:۳۰ 🔰مکان:گرگان، میدان ولیعصر ، نبش آذر یکم منتظر دیدنتون هستم😎👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوجوون ها ، دانش آموزا ، دانشجو ها ، سربازای حضرت این کلیپ برای شماست👆👆 نزدیک قله ایم و هوا برای نفس کمه و اراده می‌خواد بچه ها❗️❗️ چقدر زیبا گفت حاج مهدی رسولی 📎 اینستاگرام | ایتا | تلگرام | روبیکا | توییتر
بریم به سمت گرگان😍😎 واسه جشن امشب (جشن بیعت با امام زمان ) دارم لحظه شماری میکنم🥹
⭕️ وقتی خدا آخرت و دنیای مارو میدونه اصلا دلیل ساخته شدن و بودن ما توی این دنیا چه دلیلی داره⁉️
خدای عالم به وضع من!!_1.mp3
3.92M
❌چرا وقتی خدا آخرت و دنیای مارو می‌دونه و می‌دونه که چه تصمیماتی میگیریم ، ما رو به این دنیا اورده؟!! امتحان و ساخته شدن ما اینطور چه فایده داره⁉️ توی این صوت پاسخش رو بشنوید 👆👆 اینستاگرام | ایتا | تلگرام | روبیکا | توییتر
برو بریم برای جشن امشب😍😍 ان شاءالله براتون عکس و فیلم های بیشتری میذارم فعلا همینارو داشته باشین😉
حاج حسين رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون! تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الحمدلله تو دقیقه های اول ظرفیت تکمیل شد😍😃