eitaa logo
139 دنبال‌کننده
32 عکس
19 ویدیو
0 فایل
نوشته های سیدمحمد زین العابدین/ طلبه عصر اقامه ارتباط با بنده: @zainolabedin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ حاج عباس 💠 حوالی ظهر رسیدیم شهرستان از توابع . یکی از رفقای مؤسسه پیشنهاد داد برویم مغازه صنایع دستی بشاگرد. به تازگی آن را اجاره کرده بودند. 🔹 هوا گرم و شرجی بود 😓. وارد مغازه شدیم. حاج عباس در حال چیدن اجناس بود. متوجه حضور ما شد، کارش را رها کرد. سلام و احوالپرسی کردیم 🤝. قفسه های سمت راست خالی بود. بیشتر قفسه های سمت چپ پر شده بود. ، ، و چند چیز دیگر. با کمک یک کولر سفارش دادند. 🔹 از حاج عباس سؤال کردم: چطور شد که وارد این کار شدی؟ گفت: از ۱۹ سال پیش که وارد بشاگرد شدم، مشکلات منطقه دغدغه ام شده بود. مانع اصلی ام در کار فرهنگی، مسائل بود 💰. سال ٩٥ با مشورت حاج آقای (از مؤسسین حوزه علمیه بشاگرد و مسئول فعلی آنجا) با کمک والدینم کار را شروع کردیم. از چشم انداز ۵ساله اش گفت. طبق آن تا سال ۱۴۰۱ باید ۸۰۰نفر از منطقه بشاگرد وارد بازار کار شوند. میگفت فعلا ۲۰۰نفر وارد این کار شده اند؛ اما امیدوارم با دو جایی که در و برای فروش محصولات هماهنگ کرده ایم از چشم اندازمان عقب نمانیم. 🔹 حالا هر هفته خیلیها منتظرند حاج عباس با بیاید و صنایع دستی آنها را تحویل بگیرد. مناطق صعب العبور را با موتور میرود. از او پرسیدم: چه شد از وارد کار اقتصادی شدی؟ گفت: آرزو دارم کسی جای من بیاید و برگردم سراغ کار اصلی خودم؛ اما وظیفه ام فعلا همین است. 🆔 @seyyed_mohammad_zainolabedin 🇮🇶 : https://www.instagram.com/p/CBlkbjcJ8bj/?igshid=
💓 ازدواج در با آسیبهای جدی روبرو بود. ازدواج شده بود هفت خان رستم برای جوانان مهربان بشاگردی. هزینه های سنگین مانع بود تا جوانان در عنفوان جوانی طعم زندگی مشترک را بچشند. 💓 سه سال قبل طرحی شروع شد به نام . هر سال در خود را وقف این کار میکنیم. هزينه کمی از زوجها میگیریم، بقیه اش را گروه جهادی ما هدیه میدهد. اما شرطش برگزاری مراسمی است مشترک. این مراسم را هم ما برگزار میکنیم. 💓 امسال هم ۲۰۰ آماده کرده ایم. البته مراسممان را عوض کرده. آسمان پر ستاره بشاگرد را نورافشانی میکنیم تا به مدد ع از روز عروسیشان خاطره خوشی بماند. با رعایت مولودی برگزار میکنیم. پک کتاب زندگی (شامل ۷ عدد کتاب) و هدیه ویژه فرش امام رضا ع به همراه عکس سردار دلها بخشی از بسته فرهنگی ما است. لوحی با عنوان عهدنامه زندگی تقدیمشان میگردد. مهمان ویژه امسال دكتر است. همه اینها در صورتی است که سر وقت بشاگرد باشیم. 🔹 بلیتهایمان چهارشبنه ۱۵ مرداد ۹۹ ساعت ۵:۳۰ صبح به سمت تهیه شده بود. من و دو نفر دیگر (که یکیشان مسئول ازدواج آسان بود) ساعت ۱۰ شب از راهی شدیم. در زیرزمین خانه ای نزدیک فرودگاه خوابیدیم. 🔹 میدانستم باید گوشیم را ساعت ۴ در حالت هشدار بگذارم ولی به دلم آمد حتما دو نفرِ همراهم این کار را کرده اند. غافل از اینکه آنها هم همینطور فکر کرده بودند. ساعت از ۴:۳۰ گذشته ولی ما هنوز خواب بودیم. ۵ نفر از دوستانمان در فرودگاه منتظر ما بودند. پشت سر هم به ما زنگ میزدند اما در زیرزمین، آنتن نبود. بالأخره ساعت ۵ مسئولمان بیدار شد و بیدارمان کرد. با پریشانی و استرس سوار ماشین شدیم. در خیابانهای خلوت حاجی گازش را گرفته بود. وقتی ماشین را پارک کردیم، بارها را برداشتیم و دوان دوان به سمت ترمینال ۴ حرکت کردیم. دوستانمان آمدند. یکی بارهایمان را برد. یکی کارتهای شناسایی را رساند کانتری که قرار بود تا چند ثانیه دیگر بسته شود! من تند تند نفس میزدم. بازوهایم را ماساژ میدادم که صدا آمد: بدو سید! هنوز نماز صبح نخواندیم! الله اکبر نماز را که گفتیم از بلندگوهای فرودگاه ناممان را خواندند. از بیدار شدن تا سوار شدن ۴۵ دقیقه بیشتر طول نکشید. باورم نمیشد. 🔹 روی صندلی هواپیما تکیه دادم. خدا را شکر کردم که از این سفر جا نماندم. 📌 پ.ن: إِلَهِی فَلَا تَحْرِمْنِی خَیرَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى لِقِلَّةِ شُکرِی/ صحيفه سجاديه، دعای ٥١ https://www.instagram.com/p/CDhG3uMJ9_C/?igshid=1drv2vrx2npkm 🆔 @seyyed_mohammad_zainolabedin