#گذری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
قسمت هشتاد و پنجم
بعد تعريف كرد : يک بار در سعادت آباد ، يک دسته از این ها را كه اغتشاش راه انداخته بودند با بچه هاى بسيج از خيابان هدايت كرديم داخل يكى از كوچه ها....
اما وقتى دنبالشان وارد كوچه شديم يک هو انگار غيب شدند....
وسط كوچه بوديم كه ديديم از بالاى يكى از ساختمان های نيمه كاره ، بلوک سيمانى مى آيد روى سرمان....
رفته بودند روى طبقات آن ساختمان و بلوک پرتاب مى كردند !!!
وقتى ديدند ما ديديمشان يک عده شان آمدند پايين كه فرار كنند....
يكى از بچه ها كه جلوتر از ما بود افتاد وسط اين ها....
تا بقيه ی بچه ها بجنبند و بروند كمكش ، با قمه پشتش را از بالا تا پايين شكافتند .
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد.....
@seyyedammar
مکتب حاج اصغر
حاج اصغر آدم تربیت میکرد. بچههای یگان حاج اصغر یک سر و گردن از هر نظر از بچههای سایر یگانها بالاتر بودند. اصلا یگانها اسم داشتند و این یگان هم اسم داشت اما همه به نام حاج اصغر میشناختندش، «فوج حاج اصغر». مثلا نوجوانی سوری بود به اسم محمد که بعدا اسم جهادی کمیل را گرفت. محمد به معنای واقعی جنگزده بود. پدر و مادرش در فوعه و کفریا در محاصره بودند و خبری ازشان نبود و وضع مناسبی نداشتند. حاج اصغر محمد را جذب کرده و زیر بال و پر گرفته بود. یک جورهایی برایش هم برادر بود، هم پدر و هم فرمانده. در مدت کوتاهی، محمد که حتی تحصیلات دانشگاهی نداشت تبدیل شد به کمیلی که نخبه کار اطلاعات عملیات بود. آن هم اطلاعات جنگهای چریکی و شهری که بسیار پیچیده است.
#شهید_اصغر_پاشاپور
#ادامه_دارد...
@seyyedammar
همه جور آدمی در ارکان حاج اصغر بود. از هر طیف و هر اعتقادی. اصغر آقا میگفت نباید در اعتقاد افراد تجسس کرد. بعد فهمیدیم که این دستور مستقیم حاج قاسم است. یک روز اصغر آقا آمد و گفت توانسته رایزنی کند و برای بچهها یک سفر زیارتی کربلا جور کند. تعجب کردیم مردی که شبانه روز در غربت و دور از خانواده درگیر کار و جنگ است چطور توانسته ترتیب همچین سفری را هم بدهد. هرچه اصرار کردیم که شما هم بیایید زیر بار نرفت. دست آخر که دید دستبردار نیستیم گفت: ان شاءا... دفعه بعد... حاج اصغر در این هفت سال که منطقه بود با این که خیلی راحت میتوانست اما اصلا کربلا نرفت تا از جهادش عقب نماند. بعد که ما این سفر را با بچههای سوری رفتیم و برگشتیم متوجه شدیم بعضی از بچههایی که با ما آمده بودند شیعه نبودند. به خاطر محبتی که به حاج اصغر داشتند عاشق امام حسین شده بودند و حاج اصغر فرستاده بودشان زیارت امام حسین علیه السلام. سید یوسف میگوید با خودم فکر میکنم اصغر آقایی که مدام در دل خطر بود چرا الان شهید شد؟ اصغر آقا وظیفهاش را تمام و کمال انجام داد و بعد شهید شد. از صفر همه چیز را ساخت و همه را تربیت کرد. الان یگان حاج اصغر در غیاب او هم به همان شیوه کارش را انجام میدهد. این نتیجه تربیت و فرماندهی مستشاری اصغر آقاست. میگوید فرمانده منطقه میگفت من روز اولی که یگان را به اصغر تحویل دادم نه یک قبضه اسلحه به او دادم و نه یک دستگاه خودرو. همه را خودش ساخت...
#شهید_اصغر_پاشاپور
#ادامه_دارد...
@seyyedammar
خانوادهدار مثل اباعبدا... (ع)
حاج اصغر تا جایی که ما میدانیم از سال 92 در منطقه بود. در تمام این هفت سال بی وقفه کار میکرد و اگر روزی هم میآمد که فرصت خیلی کوتاهی به خانوادهاش سر بزند کارهایش را تلفنی پی میگرفت و اگر کاری پیش میآمد بدون هیچ ملاحظهای به منطقه برمیگشت. حاج اصغر موقع به دنیا آمدن فرزند آخرش هم منطقه بود. سید متین میگوید حاج اصغر حتی از مرخصیهای معمول خودش هم استفاده نمیکرد. به مقتدایش -اباعبدالله- اقتدا کرده بود و زن و بچهاش را هم به سوریه برده بود که وقت مجاهدتش را برای برگشتن به ایران و دیدن خانواده هدر ندهد. اما همانجا هم خیلی کمتر از دیگر مجاهدانی که سوریه زندگی میکنند خانوادهاش را میدید. در دو سال اخیر جمعا پنج روز به ایران آمده بود و پدر و مادرش را دیده بود.
#شهید_اصغر_پاشاپور
#ادامه_دارد...
@seyyedammar
وقتی ما به حاج اصغر رسیدیم حال روحی خوشی نداشت. سیاهپوش رفیق عزیزتر از برادرش شده بود و زیاد با کسی حرف نمیزد. از بچهها شنیدیم که حاج اصغر رفاقت دیرینهای با شهید محمد پورهنگ داشته. از بچگی با هم بزرگ شدند و بعدا محمد پورهنگ شده داماد خانواده پاشاپور، یعنی شوهر خواهر حاج اصغر. رابطه حاج اصغر و محمد پورهنگ از برادر نزدیکتر بود و داغ محمد از داغ برادر سنگینتر. اما حاجاصغر همانطور که با کسی در این باره حرف نمیزد، گریه و عزاداری هم نمیکرد. حتی برای مراسم خاکسپاری و ختم شهید پورهنگ به ایران برنگشت که یگان در عملیات زمین نخورد.
#شهید_اصغر_پاشاپور
#ادامه_دارد...
@seyyedammar
#خاطرات_شهدا 🕊
خادم و مدافع حرم آقا امام رضاع دربخش چک وخنثی سازی بمب 💣بود.
عاااشق اهل بیت ع بود.
به ائمه و سلاله ی آنان احترام وارادت ویژه ای داشت.
بهترین مکانی که همیشه هردومون علاقه ی فراوانی به رفتن به آنجا داشتیم،حرم آقاعلی بن موسی الرضا ع بود.❤️
میشه گفت تقریبا هرروز به زیارت آقا میرفتیم.
مناسبت ها هم که بدون استثنا میرفتیم.
تنهاجایی بود که بهش آرامش میداد.
همیشه با عشششق و از عمق وجودش میگفت حتی نفس کشیدن در صحن وسرای آقا لذت بخش و آرامش بخشه.☺️
#شهید_حسین_هریری✨
#ادامه_دارد... 🌈
@seyyedammar