eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
748 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت نیابتی حرم ابناء امام موسی بن جعفر، کرمان - جوپار به نیابت از شهید مصطفی صدرزاده🌸
به یاد اعضای کانال امروز صبح⬆️
الهی اگر بد بودیم یاریمان کن تا فردایے بهتر داشته باشیم خدایا به حق مهربانیت نگذار کسی با ناامیدی و ناراحتی شب خود را به صبح برساند 🌟شبتون بخیر و آرام🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت ترتیل سوره طارق همراه با کلیپ فوق العاده ازعجایب طبیعت لااله الله سبحان الله 😍😍🤩🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔💔 نفس ♥️ مے کشم هوای 💨 یادت🌸 را... ♥️
📜 امنیت مردمی هوشمند و انقلابی ✒️سرباز گمنام کسی است که مجاهدت خاموش دارد، کارش قربه‌الی‌الله است و خود را مکلف به سربازی امام عصر(عج) می‌داند، مظلوم و گمنام زیست می‌کند و چه خوش است عاقبت این سرباز مظلوم و گمنام شهادت باشد. ✨گرامیداشت هفته سربازان گمنام امام زمان @seyyedebrahim
~🕊 🌿💌 آدم باید هیݘ بشہ تا بہ برسہ..:) توی شعرِ یہ توپ دارم قلقلیہ‌ی‌ِخودمون،😍 میگہ اوݪ توپ ‌زمین ‌میخوره بعد میره ..👌 ما هم باید مثل توپ باشیم..‌😳 اوݪ باید پیش خدا زمین بخوریم 😍تا‌بتونیم بریم آسمون پیش خودش!😇 ♥️🕊 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 پاسخ به یک شبهه در مورد امیدواری به نزدیک بودن ❗️اگر مردم را امیدوار کنید که ظهور اتفاق می افتد، اگر اتفاق نیفتد، مردم بی دین نمیشوند!؟ 🎙حجت الاسلام
کنگره ملی ۴۰۰۰ شهید استان یزد| تمثال شهید "صدرزاده" با تقریظ مقام معظم رهبری رونمایی شد @seyyedebrahim
❣ همه باهم دعای فرج به نیت فرج مولامون 🤲 هرکس هر کانالی هر گروهی داره اصن هر رفیقی که دوسش داره اینو بفرسته براش
خاطره ای از سیدابراهیم و کاتب یاد خاطره ای از دو شهید بزرگوار،مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) و جعفرجان محمدی (کاتب)افتادم... چند روزی میشد که اومده بود سوریه... سیدابراهیم گفت تو بچه ها دنبال چند نفر بگرد که به دردمون بخورن... یکی میخواستیم برای مسئولیت قسمت نیروی انسانی که هم خط خوبی داشته باشه و حداقل دیپلم باشه... بین بچه های جدیدالورود که به خط شده بودند پرسیدم یه نفر که خطش خوبه دستش رو بلند کنه.... یه نفر دستش رو بلند کرد گفت من خطم خوبه...پرسیدم تحصیلاتت چقدره؟ گفت:سوم ابتدایی منه بیمعرفت گفتم نه بشین...به دردمون نمیخوری... با ناراحتی ناشی از برخورد این حقیر که تو چهره اش هویدا بود، نشست... مجدد پرسیدم که کسی جواب نداد... جعفرجان دوباره بلند شد و با لحن و چهره ی آمیخته با التماس و همچنین لهجه ی شیرین افغانستانی گفت :ابوعلی بیذار من بیام به دردت میخورم..."کاتب خوبی میشم"...هر چی فکر کردم نتونستم یه سوم ابتدایی رو بذارم مسئول نیروی انسانی گردان...خلاصه از ترفندهای سید ابراهیم استفاده کردم و یه استخاره گرفتم که خیلی خوب اومد... اومد و مشغول شد...اصلا فکر نمیکردم اینقدر زیبا بنویسه...یه خطاط به تمام معنا (فقط هم خط ریز بلد بود) برام جای تعجب بود که با این سواد پایینش چطوری اینقدر زیبا مینویسه... و البته علاقه ی زیادی هم داشت...ازش جریان رو جویا شدم... مفصلا توضیح داد که کلاس خط میرفته و علاقه ی شدید و استعدادش باعث شده بود به این حد برسه... بعد چند روز یه اتاق با امکانات بهش تحویل دادیم و یکی رو گذاشتیم کنار دستش، چون غلط املایی خیلی داشت و گاهی مجبور میشدم نامه هایی که می نوشت رو دو سه بار بازنویسی کنه...از آخر هم یه دور نامه رو کامل مینوشتم و میدادم بهش تا پاکنویس کنه ... بعد هر چی مراجعات در رابطه با پیگیری اموراتی مثل دکتر و مرخصی و... بود رو میفرستادیم پیشش تا نامشو بنویسه...حسابی سرش شلوغ شده بود... یه روز با سید ابراهیم از جلو درب اتاقش رد میشدیم که دیدیم یه برگه نوشته و رو درب اتاقش نصب کرده...به این مضمون: "لطفن بیدون هماهنگی با مسعول نیروی انسانی وورود ممنون" من کلی خندیدم...سید گفت بابا اینا به اندازه ی وسعشونه...دوتا پیشنهاد دادم که سید قبول نکرد...اول گفتم ورقه رو از روی درب بکنم و دوم اینکه در بزنم و توجیهش کنم که در هر دو صورت سید مخالفت کرد و با حرکتش بهم فهموند امر به معروف و نهی از منکر مراتب داره... و عکس العملش این بود: ابوعلی یه برگه به همین اندازه بردار و روش بنویس "ورود به اتاق بدون هماهنگی در هر ساعت از شبانه روز بلامانع است" و نصب کن رو درب اتاقمون... فرداش دیدم ورقه روی درب اتاق نیروی انسانی نیست... جعفرجان هر روز بهتر از قبل میشد...اون خوی ناسازگاری اولیه اش(چند بار با بچه ها دعواش شده بود)کلا تغییر کرده بود... با همه بگو و بخند میکرد.... شب عملیات بصرالحریر تعداد کمی فندک اتمی تحویلمون داده بودن که به مسئولین دسته تحویل بدیم برا روشن کردن فیتیله ی بمب های دست ساز...بین بچه ها تقسیم کردیم ولی شلوغی و ازدحام باعث شد عادلانه تقسیم نشه و صدای همه در بیاد...سید ابراهیم گفت قضیه چیه منم بهش توضیح دادم...خیلی حالم گرفته شد که به گوش سید رسیده بود و همین قضیه باعث شد فکرم مشغول بشه و حسابی قاطی بکنم... جعفر جان متوجه شد و گفت ابوعلی غصه نخور درست میشه... بعد چند دقیقه خودش رو رسوند و یه جعبه بهم داد...گفتم چیه اینا...گفت همونی که کم داشتی...باز کردم دیدم حدود 50 تا فندکه...گفتم از ‌کجا آوردی؟ گفت از لوژستیک(تو نامه هاش اینطوری می نوشت)ون زدوم (کش رفتم)... خلاصه بعدش رفتم و از لجستیک حلالیت طلبیدم...
باید مراقب باشیم از درک امام عصر(عج) جا نمانیم و آمادگی، تربیت، مراقبت و مواظبت را مدنظر قرار دهیم. @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌻 کاش همه‌چی قدِ خنده‌های شهدا قشنگ بود 🖐🏻♥️