•📖•
『📚| #تیکهکتاب』
آخر من کجا و شهدا کجا!خجالت میکشم بخواهم
مثل شهدا وصیت کنم .من ریزهخوار سفرهی آنان
هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ میآورد ،راه
درازی را طی میکند تا به آن مقام میرسد ؛ اما من
چه!سیاهیِ گناه،چهرهام را پوشاندهوتنم را لخت وکسل کرده..حرکت،جوهرهی اصلی انسان است
و گناه زنجیر ...✨🌱
#سبک_زندگی_با_کتاب🌱
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
•📚❤️•
[ 📚| #تیکهکتاب]
یک ویژگے هست که خاص شـهداسـت؛زندھ اند...
ما را مشاهده مےڪنند...همیـن هم مےشود کلید
قفل رمزآلودے ڪه فقط مسلمانان مےفهمندش؛
حاج قاسم و یاران شهید امامزمان(عج) نظارهگر
کارهاے ماهستند.چه ڪارے؟ چگونه؟ چرا؟...🍃
و چـقدر دلشان مےخواهد ڪه ماهم،مثل خودشان
زندگےمان را روبه ظهور حضـرت صاحـب متفاوت
از میلیـاردها آدم ببندیم! فرج آقا که بشود، آدم ها
حسرت مےخورند ڪه چرا ڪم ڪارے ڪردند در
دورانغیبتچون بهترین عمل بوده و...همراه شهدا
مےشـود ڪارها ڪرد؛🌾حســرت زدھ نمانے...! ❤️
______________________
🔸حـاج قاســم 🔸
[خاطراتســردارشهید حـاجقاسمسلیمانی]
#سبک_زندگی_با_کتاب 💚🌱
•📚❤️•
[ #تیکهکتاب📚 ]
آقامصطفی بعد از سلام و احوال پرسی یک دفعه
از جا بلند شد و برای جواب دادن به تلفن به سمت
ایوان رفت. ناخودآگاه حواسم جمع چند قدمی شد
که آقامصطفی باتلفن حرفزد وبیرونرفت.دلشوره
بدی به دلم افتاد. انگار بادام تلخی در دهانم طعم
باز کرده بود.به سمت بود آشپزخانه سرک کشیدم
و به محدثه گفتم : « مادر بیرون هوا خیلی گرمه.
بیا برو به آقامصطفی بگو بیاد داخل صحبتکنه ...
(تصویر باز شود)
📔: {مـــــاه ڪامل}
[روایت زندگی سردار شهید مدافع حرم
مرتضی حسیـــــن پور ( حسین قمـی)
#سبک_زندگی_با_کتاب🌱