eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
766 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
66 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼«همه‌ شرایط را بسنجید ، اما بدانید آنکه به کار ما نتیجه می‌دهد ، دست عنایت خداست.»🌼 🕊 ╭┅─────────┅╮ https://eitaa.com/seyyedebrahim ╰┅─────────┅╯
⛱سرباز که بود ، دو ماه صبح ها تا ظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود... ❤️‍🩹 🕊 ╭┅─────────┅╮ https://eitaa.com/seyyedebrahim ╰┅─────────┅╯
🌙✨موجی از گرد و خاك بر سر و صورتم هجوم آورد. سرم به بزرگي دشت شـده بود و چشمانم جايي را نميديد. از دود و گرد و خاك ، نفسم بالا نمـی‌آمـد. قلـبم مثل طبل پاره شده‌ای يك ضرب ميكوبيد. چشمانم را به زور باز كـردم و از ميـان توفانِ دود و خاك ، به سنگر نگاه كردم. كسی به طرفم می‌دويد. بچه‌ها شهيد شدند. صدای مرتضی صفار را شناختم. قلبم برای لحظـه‌ای از كـار افتـاد. احسـاس كردم دشت را كوبيدند به سرم. گيج شده بودم. گيجِ گيج ، مبهوت ، حيران. همه جا را تار و تيره ميديدم. با تمام قدرتی كه در پاهايم داشتم ، دويدم به طـرف سـنگر. سنگر ، غرق در دود و خاك و خون بود. چشم چرخاندم. بقايي يـك پـايش قطـع شده و پاي ديگرش به پوستی آويزان بود. حسن ، آهسته نفس نفس می‌زد. دويـدم به طرفش و بغلش كردم. اشك ، صورتم را پوشانده بود. دستپاچه بـودم. يـك نفـر فرياد مي‌كشيد: جيپ را بياوريد!جيپ را بياوريد. با رسيدن جيپ ، حسن و بقية بچه‌ها را سوار كرديم. تنم از خون حسـن خـيس شده بود. گوشم را نزديك دهانش بردم ؛ او غلامِ‌حسين بود و... دردآلـود آقايمـان امام حسين(علیه‌السلام) را صدا ميزد. ✨ برگرفته از کتاب:مسافر (براساس زندگی شهيد غلامحسين افشردی «حسن باقری») 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┅─────────┅╮ https://eitaa.com/seyyedebrahim ╰┅─────────┅╯