🌸🌾
دلنوشتـــــہ
🔹آے شهـــــدا!
من از شـــما
یک آســــمان میخواهم
به وسعـــت نگـــاه مهربانتـــــان
🔹ســــهم من از این دنیــــا
تنــها باید همیـــن آســــمان باشد!
نگاهشان_زیباست
#شهدا_همیشه_نگاهی
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
@seyyedebrahim
💙💙💙💙💙
❣دلنوشته دختر شهید : ❣
من همیشه وقتی که دلم برای بابام تنگ میشه، عکسش و تو دلم نقاشی میکنم😔 میدونم که
بابام مراقب منو داداشم هست ...😘
وقتی که دلم برای بابام تنگ میشه
یاد رقیه خاتون دختره امام حسین میفتم😔
که کوچیکتر از من بود و باباش شهید شد، مامانم همیشه میگه :
شهدا زندهاند😍 و همیشه پیشمونن ؛
پس بابایی یادت باشه
مثل قبلنا که برام هدیه میگرفتی🏵
هدیه منو تو بهشت نگه دار
تا منم بیام ازت بگیرم ...
نازدانه فاطمهخانم دختر شهید مدافعحرم
❣ #شهید_مصطفی_صدر_زاده❣
@seyyedebrahim
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
مادرانه های #مادرشهید:
هر سال که نزدیک ماه #محرم می شدیم.
مصطفی حسابی سرش شلوغ بود.باید تدارک #هیئتش را می دید.
هر وقت خونمون می آمد.آروم و قرار نداشت. از بس که فکرش #درگیر کارهایش بود.دوست داشت به #بهترین شکل ممکن، برنامه هایش انجام شود و برای اربابش چیزی کم نگذارد🚫
دورت بگردم دیدی اون همه #خلوص و صداقت در کارها و رفتارت چه #پاداشی داشت؟
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
🌷🌷
@seyyedebrahim
•┈┈••✾•✨◾️✨•✾••┈┈•
"بسمـ ربـ العشق
ربـ الزهرا س"
.
.
.
دوره آخری که همراه احمد در منطقه بودم،دیگـر خبری از احمد سابق نبود.
انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد.
کمتر شوخی می کرد،اوقات فراغتش را مشغول قرائت قران بود.
اگر کوچک ترین غیبت می شنید تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت.
.
.
.
.
یک روز وقتی از خواب بیدار شد،ناراحت بود.
آنقدر اصرار کردم تادلیل ناراحتی اش را گفت.
خوابِ سید ابراهیم را دیده بود(شهید مصطفی صدر زاده).بعد از شهادت سیدابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید.می گفت:
"سید با خنده ،ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت:بامعرفتا!به شماهاهم میگن رفیق!چرابه خانواده ام سر نمی زنید؟!"
دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت.با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم.
گفت:
"دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم.توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کِی نوبت من میشه؟خسته ام.خودت برام یکاری بکن"
می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت:
"غصه نخور.همه رفقایی که جامانده اند،شهادت روزیشون میشه."
حالا که احمد رفته تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است.و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم.
راوی:دوست و همرزم شهید
.
.
.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_احمد_مکیان
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
✅ کانال
#شهید_مصطفی_صدرزاده
(با نام جهادی #سید_ابراهیم)
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه بسیارند عبرتها
وچه کمند عبرت گیرنده ها
🎙 #شهید_مصطفی_صدر_زاده...
🌸
@seyyedebrahim
شهدا گاهی نگاهے به حال زار دلمان بیندازید💔
غبار گناه پوشانده😔
دستمان را بگیرید ایهاالشهدا✋🏻😔
#برادران_شهیدم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#شهید_حسین_معز_غلامی
#پروفایل
@seyyedebrahim
*یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ*
*و بہ او گفت :*
بپر بغـل بابا و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید 🌱
بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت : ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ، اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود .
تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست❤️'
*(به روایتهمسرشھید)*
*#کلام_شهید*
*#شهید_مصطفی_صدر_زاده*
❤️❤️❤️❤️
*❤️شهید مصطفے صدرزاده*❤️
یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ
و بہ او گفت :
«بپر بغـل بابا» و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید
بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت : «ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ، اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود.
تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست.»
(به روایتهمسرشھید)
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#نمونه_خاطره
ایکاششھادتقسمتمامیشدشھداخیلیدلماز زمینیانگرفته؛یکشبازآسمانصدایمکنید:)
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
ڪاناݪ شہید مصطفے
تویکتابقراربیقرارمیگهکه؛
مصطفینهنمازشبخونبزرگیبود
نهکارخاصیمیکرد...
اماتنهاکاریکهکردوخداخریدش،
انجامواجباتوترکمحرماتبود! 🌿
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
https://eitaa.com/joinchat/4248568193Cb7dac6d531