eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
748 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 5⃣5⃣ |عملیات تدمر| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 شب دیگر پشت بی سیم اعلام کردند دو تا از ماشین های محمول را در ابرویی ۲ زدند. بین ابرویی ۳ (محل استقرار ما) و ابرویی ۲ حدود ۲ کیلومتر فاصله بود. یکی گفت: «کی این ماشین‌ها رو زده؟» یکی گفت: «نه، دشمن زده.» معلوم نبود چه اتفاقی افتاده بود. ما به سمت دشمن آمده بودیم. هر آن ممکن بود دشمن از هر طرف نفوذ کند؛ از روبه رو، از سمت چپ، از سمت راست و پشت سر😥. در این گونه موارد ضریب خطا بالا می رود. معلوم نیست آن که به طرفت می آید، خودی ست یا دشمن. اینجا هم بچه‌ها مانده بودند ماشین محمول، خودی بوده یا دشمن. اگر خورده، باز خودی زده یا دشمن. آنجا دشت بود و ما تازه وارد منطقه شده بودیم. جاده ی خاصی نداشت که راه مشخص باشد. هر کس از یک مسیر تردد می کرد. چون در عملیات های قبلی، خیلی از بچه‌ها راه را اشتباه رفته جاده اصلی را گم می کردند، ما با بچه‌های تبلیغات، مسیر حرکت را هر ۱۰۰ متر به ۱۰۰ متر پرچم کوبی کرده بودیم. اگر کسی شب هم تردد داشت، با استفاده از این پرچم ها راه را گم نمی کرد. حدود ۲۰ دقیقه پشت شبکه شلوغ شد. بلبشویی راه افتاده بود. ما نتوانستیم تشخیص بدهیم ماشین محمول را خودی زده یا دشمن، سر دوراهی گیر کردیم که چه تصمیمی بگیریم. اگر می دانستیم دشمن است، گارد می گرفتیم و آماده می شدیم، اما بدی کار اینجا بود که نمی دانستیم از کجا خوردیم😐. به سیدابراهیم گفتم: «سید! باید یه تدبیری بکنیم و بفهمیم دشمن هست یا نه! حداقل بفهمیم اگه دشمنه، ببینیم از کدوم سمت نفوذ کرده، جلوشو بگیریم. اگر هم خودیه که بریم بگیم اونهایی که اشتباه زدن، حواسشونو جمع کنن. از این وضعیت دربیایم😕.» سیدابراهیم طرح جالبی داد. او گفت: «برو ماشین صوت رو آماده کن.» چون مسئول فرهنگی بودم، ماشین صوت دست من بود. این ماشین طراحی خاصی داشت. عقب نیسان اتاقکی درست کرده بودند تمام فلزی. چهار کنج ماشین، جا پرچمی جوش داده بودند و پرچم های الله اکبر و لا اله الا الله باد می خورد و جلوه ی خاصی به ماشین می داد. یک سیستم صوت تمام حرفه ای روی ماشین تعبیه شده بود. به این صورت که سه تا بلندگوی بوقی روی سقف ماشین نصب بود و دو تا باند بزرگ، پشت به پشت بالای ماشین قرار داشت. این باندها چهار تا جک هیدرولیک داشت که از بغل فرمان ماشین کنترل می شد. عقب ماشین یک دستگاه کمپرسور باد به علاوه ی دو تا باطری بزرگ با برق ۲۲۰ ولت گذاشته بودند تا در صورت خاموش بودن ماشین، از این باتری ها استفاده شده و سیستم کار کند. ماشین کاملا مسقف بود و چیزی دیده نمی شد. با فشار دادن یک شاسی، کل سقف این اتاق با جک هیدرولیک می رفت کنار، باندهای عقب ماشین می آمد بالا. سیستم صوت، هم فلش خور بود، هم سی دی خور؛ یک سیستم قوی و فوق حرفه‌ای😌. بیشتر هم از مداحی های آهنگران در زمان جنگ، مثل «ای لشکر صاحب زمان» و نوحه های میثم مطیعی استفاده می کردیم. وقتی سیستم روشن می شد و ماشین در مسیر رفت و آمد می کرد، شور و هیجان وصف ناشدنی بین بچه‌ها ایجاد می شد. و چون تا ۳، ۴ کیلومتر برد صدا داشت، جنگ روانی بدی برای دشمن راه می انداخت✌️🏻. 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی