eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
749 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹 💫 🌱 📌در سال 1387 با "پارسا مهر" ازدواج کرد و با برادر بزرگتر خودش باجناق شد. و با صفای مجتبی و همسرش . مجتبی خود این جمله را بر زبان می آورد که من مطمئنم که مرا عاقبت به خیر میکند. در ادب و نزاکت، رعایت شئون ، ادای فریضه کوشا بود و عدم تعلق خاطر به امور دنیایی و مسائل مادی زبانزد بود. همیشه در برخوردها بر چهره داشت حتی اگر از مسئله ای ناراحت بود لبخند میزد. فرزند در تاریخ 1390/6/13 در پاکسازی مرزهای شمال از وجود اشرار و گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان در نبردی سخت به رسید و به فیض 🕊نائل شد. در هنگام شهادت " بر زبانش جاری بود و به خیل شهدا پیوست🕊🌹 تشییع این شهید با شکوهی و که یاد آور سالهای دفاع مقدس بود در روز پنجشنبه 1390/6/17 برگزار شد . روحمان با یادش شاد باد، وراهشان پررهرو 🌹 🌹
... به مــن صُبــــح بخیر نگو...!!! فقط بزن.. لبخنـدت، تـمام عُـمرم را می‌کند... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @seyyedebrahim
... بخند تا از عطر تو لبریز شود بخند که این صبح به تو زیباست... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @seyyedebrahim
... بخند تا از عطر تو لبریز شود بخند که این صبح به تو زیباست... سلام! روزت بخیر علمدار...🌹 @seyyedebrahim
ستاره ای از ... 🍃🌸دلداده بود از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد... تمام روزهایی که جان بر کف ، جبهه شد. از بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. مسعود را دوست داشت،خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند. مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند.مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃🌸در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم" . 🍃🌸از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند.. اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ ،میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت.😓 به راستی که تولدِ حقیقی است... . . ✍️نویسنده : به‌مناسبت سالروز شهادت
💔دل مـا ... تنگِ همین یڪ و تو در خنده مستانه خود می‌گذری نوش جـانـت، امّــا ... گاه‌گاهی به دل خسته ما هم‌ نظری ...🍃 شهید رسول خلیلی🌷 🕊
‍ 🍃گلوله ای با سرعت نور بر بدن خسته اش اصابت کرد. مهدی به رسید وهنگامی که پیکرش را با قایق حمل میکردند با اصابت آر پی جی دیگر هیچ چیز از مهدی بجز نامش بر روی این کره خاکی باقی نماند😔 🍃اینبار دریاچه گوی سبقت را از آن خود کرد وچون فرزند خویش را به آغوش گرمش کشید اما زمین ماتم زده بود، آغوش را میخواست. آغوش مردی تاریخی، مردی از جنس فولاد که حتی در سخت ترین شرایط، خم به ابروان هلال ماهش نمی آورد😞 🍃مردی که لبخند برلبش، مسکنی بود برای که مستقیم به قلبشان تزریق میشد و تشویش را می زدود🌹 🍃باز هم بگویم؟ از کدام دردش حرف بزنم؟ جانسوز برادرش؟ مرگ مادرش؟ چشمهای خواهرش؟ یا اینکه با بدن خسته و زخمیش می جنگید و کم نمیاورد. یا محبت اقیانوسی اش؟ یا دلاور مردی جهانی اش؟ یا نظیر ایوبش؟ 🍃چه زیباست بودنش. مهربانیش! دلگرمی ای که از حس وجودش میگیری. تجربه ای که در رفتارش میبینی. موج دریای محبت صدایش. تا چه حد میتوان خوب بود؟ تا حدی که برای در آغوش گرفتنش حتی زمین و دریاچه با هم در جنگ بودند و آن کُلتی که در دستان همسرش است، و تنها یادگار اوست. یادگاری که هنوز عطر دستانش را در خود نگاه داشته است. سلاحی که ساخته و محبت است❣ 🍃بر لبت است ... در دلت غوغاییست... عشق دیدار داری... عاشق ...❤️ 🌱ش.ه.ا.د.ت ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت