تصاویر زمینه
شهدا
#شهید_صدر_زاده
#دلتنگی_شهدایی 💔
ﺩلم ﻫـــﻮﺍﯼِ تو را دارد . . .
ﺧــﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﺳـــﺖ ﺑﺎﺷﺪ
که می گویند . . .
"ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ " 🙂♥️
#کلام_یار
خاطره کوتاه از شهید صدرزاده
ارسال توسط یکی از دوستان شهید
داشتیم برای حمله آماده میشدیم ، با سید راه افتادیم.
شب #عملیات همان چهره همیشگی اش را داشت، آرام بود.
همیشه انگار با نگاهش دنبال چیزی میگشت ، کم کم در گیری ها بالا گرفت،
منم گرم در گیری شدم، اما یک لحظه وسط در گیری انگار صدای مانند اصابت گلوله شنیدم برگشتم
سید و دیدم که #ترکش به قسمتی از پاش خورد و از قسمتی دیگه بیرون زد.😔
خودمو بالا سرش رسوندم و گفتم: سید جان بزار برگردونیمت عقب،
دیدم حالت چهره اش عوض شد گفت: چی؟ من برم عقب و بچه ها مو #تنها بذارم؟؟؟
با #چفیه زخمشو بست و بلند شد وتا آخر موند و عقب نرفت .
اینقدر بچه ها رو دوست داشت ، وقتی وارد جمع میشد تشخیص اینکه فرمانده الان تو جمع هست #سخت بود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
┄┅═══✼❤️❤️❤
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پـيامبر اکرم (ﷺ) :
🌿افضل جهاد امتي انتظار الفرج.
👌🏻برترين جهاد امت من ، #انتظارفرج است.
📚بحار الانوار ، ج ۷۷ ، ص ۱۴۳
🌼خاطره آیتالله مکارم شیرازی از اخلاص سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
✍مردم از شجاعت وی صحبت میکنند ولی میخواهم از اخلاص این شخصیت کمنظیر بگویم که چند سال پیش که دیداری داشتیم بعد از اتمام صحبتها از آقایان خواستند بیرون بروند و کفن خود را آورده و خواستند امضا کنیم.
این حرکت شهید سلیمانی نشان میدهد که وی از همان زمان به فکر رفتن بود و ثانیاً نمیخواست مردم بدانند که او این کفن را آورده است که این اخلاص قابلتوجه و ستودنی است.
#دلتنگے_شهدایے 🌙✨
همہآرامگرفتندوشبازنیمہگذشت...
آنچہدرخوابنرفتچشممنویادِتوبود🙃💔
#شهید_مصطفے_صدرزاده
@seyyedebrahim
╰━═━⊰🍃🕊🍃⊱━═━
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل چهاردهم ..( قسمت دهم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.
سمیه را بغل کردم مهدی هم دستش را داد به مادر شوهرم.
خدیجه و معصومه هم بال چادرم را گرفته بودند طفلی ها نمی دانستند قرار نیست با ما مشهد بیایند شادی می کردند و می خواستند زودتر سوار اتوبوس شوند.
توی محوطه که رسیدیم، دیدم صمد ایستاده است.
توی محوطه که رسیدیم دیدم صمد ایستاده آمد جلو و دست خدیجه و معصومه را گرفت و گفت: قدم مرخصی ام را گرفتم اما حیف نشد.
دلم برایش سوخت گفتم: عیب ندارد برگشتنی یک شب غذا می پزم می آییم بابا طاهر.
صمد سرش را آورد نزدیک و گفت: قدم کاش می شد من را بگذاری توی ساکت با خودت ببری.
گفتم: حالا مرا درک می کنی؟!ببین چقدر سخت است.
خانم ها آرام آرام سوار اتوبوس شوند ما هم نشستیم کنار شیشه. صمد دست خدیجه و معصومه را گرفته بود و بچه ها گریه می کردند.
می خواستند با ما بیایند اولین باری بود که آن ها را تنها می گذاشتم. بغض گلویم را گرفته بود هر کاری می کردم گریه نکنم نمی شد.
سرم را بر گرداندم تا بچه ها گریه ام را نبینند کمی بعد دیدم صمد و بچه ها آن طرف تر روز پله ها ایستاده اند و برایم دست تکان می دهند. تند تند اشک هایم را پاک کردم و به رویشان خندیدم. اتوبوس که حرکت کرد صمد را دیدم که دست بچه ها را گرفته و به دنبال اتوبوس می دود.
همان طور که صمد می گفت شد زیارت حالم را از این رو به آن رو کرد. از صبح می رفتیم می نشستیم توی حرم . نماز قضا می خواندیم و به دعا و زیارت مشغول می شدیم گاهی که از حرم بیرون می آمدیم تو برویم هتل. نیمه های راه پشیمان می شدیم. نمی توانستیم دل بکنیم. دوباره برمی گشتیم حرم.
یک روز همان طور که نشسته بودم و چشم دوخته بودم ضریح یک دفعه متوجه جمعیتی شدم که لا اله الا الله گویان وارد حرم شدند.
چند تا تابوت آرام آرام روی دست های جمعیت جلو می آمد مردم گل و گلاب به طرف تابوت پرت می کردند وقتی پرس و جو کردم متوجه شدم این ها شهدای مشهدی هستند که قرار است امروز تشییع شوند.
نمی دانم چطور شد یاد صمد افتادم و اشک توی چشم هایم جمع شد. بچه ها را به مادر شوهرم سپردم و دویدم پشت سر تابوت ها.
همه اش قیافه صمد جلوی چشمم می آمد اما هر کاری می کردم نمی توانستم برایش دعا کنم حرفش یادم افتاد که گفته بود: خدایا آدمم کن. دلم نیامد بگویم خدایا آدمش کن.
از نظر من صمد هیچ اشکالی نداشت. آمدم و کناری ایستادم و به تابوت ها که روی دست مردم حرکت می کرد نگاه کردم و غم عجیبی که ان صحنه داشت دگرگونم کرد همان جا ایستادم تا شهدا طوافشان تمام شد و رفتند یک دفعه دیدم دور و بر ضریح خلوت شد من که تا آن روز دستم به ضریح نرسیده بود حالا خودم را در یک قدمی اش می دیدم
دست هایم را به ضریح قفل کردم و همان طور که اشک می ریختم گفتم: یا امام رضا
خودت می دانی در دلم چه می گذرد. زندگی ام را به تو می سپارم. خودت هر چه صلاح می دانی جلوی پایم بگذار. هر کاری کردم توی دهانم نچرخید برای صمد دعا کنم. یک دفعه احساس کردم آرام شدم، انگار هیچ غصه ای نداشتم. جمعیت دور و برم زیاد شده بود و خانم ها بد جوری فشار می آوردند به هر سختی بود خودم را در دست جمعیت خلاص کردم و بیرون آمدم بوی عود و گلاب حرم را پر کرده بود.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#انتقام_سخت
#ترور
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆«پاسخ کوبنده ی پوریا فاضل به فضاحت مهران مدیری خود شیفته که به بهانه فوت مرحوم انصاریان گفته ایران مرکز نفرین ها ست»
@seyyedebrahim
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنان دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
شهید #عبدالصالح_زارع
از شب اول ازدواجمان براے نماز بہ ڪمیل اقتدا ڪردم
همیشہ در سجده آخر براےمن دعا مےڪرد
بعد از نماز هم هر ڪدام تسبیحات بعد از نماز را با انگشتان دست یڪدیگر مےگفتیم
آنقدر نماز خواندن هاے ڪمیل زیبا بود ڪہ دوست داشتم بنشینم و فقط تماشایش ڪنم
هر بار بر اساس حال درونےاش سوره اے از قرآن را مےخواند
حالا ڪہ فڪر مےڪنم بیشتر از هر چیز دلتنگ نماز خواندن هاے ڪمیل هستم .
#شهید_ڪمیل_قربانے
🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفى_صدرزاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دستنوشته
🔴 شهید صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مىنويسد:
◽️چه مىشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ...
◽️فکرش را بکن!
راه مىروى و راوی مىگويد:
اینجا قتلگاه شهید_رسول_خليلى است،
◽️یا اینجا را که مىبينى همان جایی است که، مهدی_عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.
◽️یا مثلاً اینجا همان جایی است که،
شهید حيدرى نماز جماعت مىخواند.
◽️شهید بيضائى بالای همین صخره نیروها را رصد مىكرد و کمین خورد.
◽️شهید شهریاری را که مىشناسيد؟
همین جا با لهجه آذری برای بچهها مداحی مىكرد.
◽️یا شهید مرادى؛ آخرین لحظات زندگىاش را اینجا در خون خودش غلتیده بود.
◽️یا شهید حامد جوانى؛ اینجا عباسوار پر کشید.
◽️خدا بیامرزد شهيد اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت.
◽️شهید جهاد مغنيه، در این دشت با یارانش پر کشید ...
🔺عجب حال و هوایی مىشود کاروان مدافعین_حرم ...
عجب حال و هوایی ...
@seyyedebrahim
#یا_أیها_العزیز🌷
جمعه ها
حس عجیبی ست
میان من و دلــ❤️
دل آواره...!!!
به تکرار.،
تورا میخواند... !!
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
✨🌸✨
مثل گندم باش!!!
زیر خاک می بَرندش
باز می روید پُرتر،
زیر سنگ می بَرندش
آرد می شود پُربهاتر،
آتش می زنندش
نان می شود مطلوب تر،
"ذات" باید ارزشمند باشد..
🌺سلام صبحتان بخیر وشادی انشالله همیشه سلامت وشاد باشید 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پـيامبر اکرم (ﷺ) :
🌿افضل جهاد امتي انتظار الفرج.
👌🏻برترين جهاد امت من ، #انتظارفرج است.
📚بحار الانوار ، ج ۷۷ ، ص ۱۴۳
@seyyedebrahim
#شهیدانه
ده ماه بود ازش خبر نداشتیم
مادرش میگفت:خرازی!پاشو برو ببین چیشد این بچه؟میگفتم:کجا برم؟جبهه یه وجب دو وجب نیست که...
رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه گفت:حسین خرازی را دعا کنید!
آمدم خانه...به مادرش گفتم:حسین مارو میگفت؟چیشده که امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است!
@seyyedebrahim
_ناکام...!!!
←←جوانی نیست که در اوج شادابی و نشاط، از دنیا میرود!...
⭕️ناکام شنبه ای است که جمعه را به انتظار تو نشسته🍃🍃🍃🍃🍃
و بی آن که رویت را ببیند هفته را به امید دیدار مجدد،
🌱شروع می کند...!🌱
و این شاید ناگوارترین خبری است که شنبه هر هفته به ما می دهد!...🍃🍃🍃🍃🍃
ما منتظر هستیم!...
یعقوب وار،
چشم به در دوختیم، بیا!...
❇️آرام دل، سلام!...
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج