#نکات_روزانه
#اسباب_روزی
دوفقیر دو روز بود که گرسنه بودند.
یکی از آنها شب دوم اظهار بی طاقتی کرد و دیگری گفت: «صبور باش، روزی که برای ما مقدر است، خدا وند خواهد رساند »
فردا صبح به مسجد رفتند. بازرگانی دیدند که در کاسههایی عسل و بادام ریخته و به فقرای های مسجد میداد.
به هر یک از آنها هم کاسهای داد. فقیر دومی، از بازرگان پرسید: «این هدیهها برای چیست؟»
بازرگان گفت: «هفت روز پیش مالالتجاره عظیم و پرسودی از هندوستان در دریا میآوردم.
ناگاه طوفان عظیمی برخواست و ترسیدم. بادبانها نزدیک بود بشکند و خودم با ثروتم در دریا غرق شویم.
از خدا خواستم من به سلامت به ساحل برسم و صد فقیر را غذایی شاهانه بدهم.
دعای من مستجاب شد. این نذرِ بخاطر آن روز طوفانی است.
مرد فقیر سپس به دوست خود رو کرد و گفت: «ای پسر! یقین کن خداوند اگر بخواهد شکم من و تو را سیر کند، چنین طوفانی میفرستد بعد فرو مینشاند تا بندگانش را روزی دهد.
#سید_حبیب_الله_حسینی
@seyyedhabibhoseini