11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید و انتشار دهید...
🟢 چگونه پروفسور #گری کارل لگنهاوزن با #نهج_البلاغه، #شیعه شد؟؟!!!
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
#سید_حبیب_الله_حسینی
@seyyedhabibhoseini
♦️تعجب امیرالمؤمنین علیهالسلام از شش گروه
۱.#در_شگفتم از بخيل؛ به سوى فقرى مى شتابد كه از آن مى گريزد، و سرمايه اى را از دست مى دهد كه براى آن تلاش مى كند. در دنيا چون تهيدستان زندگى مى كند، امّا در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مى شود.
۲.و #در_شگفتم از متكبّر كه ديروز نطفه اى بى ارزش، و فردا مردارى گنديده خواهد بود،
۳.و #در_شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مى نگرد و در وجود خدا ترديد دارد،
۴.و #در_شگفتم از آن كس كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد برده است،
۵.و #در_شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مى كند در حالى كه پيدايش آغازين را مى نگرد،
۶.و #در_شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنى را آباد مى كند، امّا جايگاه هميشگى را از ياد برده است.
نهجالبلاغه حکمت ۱۲۶
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
#سید_حبیب_الله_حسینی
@seyyedhabibhoseini
#نکات_روزانه
#کنترل_خشم
پسری بود كه اخلاق خوبي نداشت. پدرش جعبه اي ميخ به او داد و گفت هر بار كه عصباني مي شوي بايد يك ميخ به ديوار بكوبي.
روز اول میخ های زیادی به دیوار کوبید.
تصمیم گرفت، هر روز میخ ها را کم کند.
بالاخره روزي رسيد كه پسر ديگر عصباني نمي شد. او اين مسئله را به پدرش گفت و پدر نيز پيشنهاد داد هر بار كه مي تواند عصبانيتش را كنترل كند، يكي از ميخها را از ديوار درآورد.
بعد از چند روز همه ی میخ ها را درآورد.
وقتی به پدرش اطلاع داد، پدر دست پسر بچه را گرفت و به كنار ديوار برد و گفت:
«پسرم! تو كار خوبي انجام دادي و توانستي بر خشم پيروز شوي. اما به سوراخهاي ديوار نگاه كن. ديوار ديگر مثل گذشته اش نمي شود. وقتي تو در هنگام عصبانيت حرفهايي مي زني، آن حرفها هم چنين آثاري به جاي مي گذارد.
تو مي تواني چاقويي در دل انساني فرو كني و آن را بيرون آوري یا او را نزد دیگران تحقیر و مسخره کنی،یا حرفی بزنی که ناراحت کنی.
هرچند هزاران بار عذرخواهي کنی فايده ندارد؛ آن زخم و ناراحتی سر جايش میماند.
♦️لذا حضرت فرمود: تواناترين مردم در تشخيص درست، كسى است كه خشمگين نشود.
زیرا؛ هنگام عصبانیت انسان به آخر و عاقبت کار نمیتواند فکر کند و در نتیجه نمیتواند درست تشخیص دهد الان چگونه رفتاری کنم درست هست.
#سید_حبیب_الله_حسینی
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
@seyyedhabibhoseini
#نکات_روزانه
#آرزو_مانع_تلاش_نباشد
مردی از دوست خود پرسید: تا به حال که شصت سال از عمرت می گذرد، آیا به یکی از آرزوهای جوانی ات رسیده ای؟
گفت: آری، فقط به یکی، هنگامی که پدرم در کودکی مرا تنبیه می کرد و موی سرم را می کشید، آرزو می کردم که به هیچ وجه مو نداشته باشم و امروز به این آرزو رسیده ام.😅😅
🔻همه ی انسان ها در دوره ای از زندگی خود آرزوهای زیادی دارند، ولی با گذر زمان متوجه میشوند که نمیتوانند به همه ی آرزوهای خود برسند و فقط در فکر و خیالات خود میتوان به آن آرزوها رسید.
🔻لذا حضرت در توصیه خود به امام حسن(علیه السلام) یا محمد ابن حنفیه عرض میکند: يقين بدان كه تو هرگز به آرزوهايت نمى رسى .
♦️بنابر این؛ انسان نباید به امید دست یابی به آرزوهای خود مثلا؛یک شبه پولدار شدن،یا ازدواج با زن ثروتمند، کار و تلاش را رها کند، زیرا؛ نمیتوان بعد، از دست رفتن فرصت؛ حداقل آرزوها وحداقل رفاه زندگی را تامین کرد.
#سید_حبیب_الله_حسینی
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
#آرزو #تلاش #کار
🔻من دلم خیلی به حال ابوذر می سوزد
✍ روزی امیرالمومنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند. چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
🔸 ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید؛ اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید. دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
🔸اگر تمام ثروت های دنیا را جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست. سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند
#سید_حبیب_الله_حسینی
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
@seyyedhabibhoseini