جا نمیشود ....
این خنده ها
در قاب هیچ پنجره ای
خنده_هایت
تمام دوربین ها
را عاشق کرده است
شهید همیشه زنده سید نور خدا موسوی
🌺شبتون شهدایی🌺
@seyyednoorkhoda
#یادش_بخیر(۱)
روز ها پشت سر هم میگذشت و اما روز آخر آن ماموریت بی پایان ...( اسفند ۱۳۸۷)
همه با هم بودیم پدر، مادر، زهرای بابا و محمد که فردای آن روز به نام مرد کوچک خانه لقب گرفت.
انگار همین دیروز بود زهرا کلاس اول و محمد ۵ ساله به همراه پدر و مادر به عکاسی محله پدربزرگم رفتیم و همه ما جلوی قاب دوربین عکاس نشستیم و عکس گرفتیم.
بابا از آن عکاس نجیب و خدا بیامرز خواست تا یکی از عکس هایش را بزرگ کند...
بابا که به عکاس گفته بود محل خدمتم زاهدان است و این روز ها ریگی و دار و دسته اش بد جور خرابکاری میکنند، ناگهان حرف از شهادتش به لب آورد و گفت شاید شهید شدم.
مادر که با شنیدن این کلمات به شدت مضطرب و نگران شد حرف بابا را خواست پس بگیرد و مانع از بزرگ شدن عکس شود.
حال آنکه آن موقع خبر نداشت روح بابا چقدر بزرگ تر از قبل شده.
یادم هست وقتی که عکاس به بابا گفت که مادرم راضی به این امر نیست و اما بابای قشنگم به آرامی گفت شما بزرگ کنید راضی می شوند.
بابا فردایش رفت و مادرم هم بعد از چند روز عکسها را از عکاسی گرفت اما بابای من دیگر هیچ وقت آن عکسها را به ظاهر ندید و رفت.
حالا من همان زهرای بابا بزرگ شده ام، اما اگر در بالاترین عکاسی دنیا هم عکس بگیرم دیگر هیچ کدام آن عکسها و عکاس نمی شود.
بابای قشنگم میدانم که آنروز علاوه بر لنز دوربین عکاس، انگار لنز دوربین خدا هم بر روی چهره ی پر نورت زوم کرده بود و داشت تو را برای خودش انتخاب میکرد.
دوست دارم تا یکبار دیگر قاب لبخندت را در مقابل چشمانم ببینم
به امید روزی که حاجت دل دختر بابا روا شود
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
شهید زنده سید نور خدا موسوی
هرگز ننوشت آنچه برازنده ی توست تاریخ که تا همیشه شرمنده ی توست ایثار، وفا، عشق، عمل، آینه، صبر اینها
🌷بسم ربّ الشّهداء والصّدیقین🌷
📝دل نوشته ی سید محمد برای بابای آسمانیش سید نورخدا موسوی🌷
سلام بابای خوبم. دوست دارم از تو بنویسم یابهتر بگویم از خودم برای تو بنویسم.
اما نمیدانم چه بگویم تا بدانی چقدر دلتنگم.
پدرجان من و خواهرم زهرا بزرگ شده ایم.قد کشیده ایم اما ۷ سال است گویی بزرگی مان از دلتنگی مان به پیری میزند. یا بهتر بگویم کودکانه پیر شده ایم بابا ۱۴ بهمن ۸۷ هنگام خداحافظی آخر که من کودکی ۵ ساله بیشتر نبودم تو بار سنگین مرد بودن را بر دوشم گذاشتی و سفارش مادر و خواهرم زهرا را به من کردی و گفتی محمدم تا من بر میگردم تو مرد خانه ای مواظب مادر و خواهرت باش. آری بابا جانم من مرد کوچک خانه شدم و سالهاست شب ها را تا صبح نگهبان کوچک خانه ای هستم که دلاوری بزرگ در آن نفس میکشد و امانت خداست در دستان کودکانه من.بابای خوبم وقتی تمام شهر از قهرمان بودن تو دم میزنند وقتی کنار تختت می ایستند و اشک میریزند آن ها از تو قهرمانی میبینند و من پدری که دلم برای پدر بودنش حسابی تنگ شده است، بابای مهربانم دلم لک زده است برای لبخندت، برای گرمای دستانت، برای یک دل سیر پدر بودنت. بابا بین خودمان بماند این روزها وقتی تشنج میکنی بیشتر دوستت دارم چون وقتی از ترس رفتنت قلبم دارد از سینه ام درمی آید بیشتر به مفهوم پدر، پی میبرم و بیشتر با تو احساس نزدیکی میکنم چون با صدای درد کشیدنت این سکوت ۷ ساله و طولانی ویران کننده ات را میشکنی تا بودنت را بیشتر احساس کنیم پدر،
بابای قشنگم باز هم بین خودمان بماند بعضی وقتها دلم آنقدر ابری میشود و بغض گلویم را میگیرد که از قهرمان بودنت خسته میشوم و دوست دارم فریاد بکشم و بگویم من بابایم را میخواهم!! با این همه چه با سکوتت چه بی لبخندت و چه بی آرامش آغوش گرمت دوستت دارم قهرمان.!
پس بمان و نفس بکش نور خدا که خانه بی تو نور ندارد.
واما بابای من در تمام این سالها در تمام عیدها و رمضانها ومحرمها، در تمام آمد و رفت ها، روزها و شب ها چشمهایم در تمنای تو بوده است.تمنای حرفهایت، بوسه های شیرینت، لبخند بی مثالت آغوش و گرمای وجودت، ومن همه ی آنچه کودکان در تب و تاب این روزها از پدر میشناسند در نگاه تو شناخته ام و یاد گرفتهام که پدری بزرگ دارم به وسعت آسمان ....
#دلنوشته
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز
#فرزند برومند شهید زنده سیدنورخدا موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
رزمنده ۸۵ سالهای که مرید شهید زنده سیدنورخدا موسوی شد.
پیرمرد ۸۵ ساله ازجمله رزمندگان دفاع مقدس که این روزها بهسختی راه میرود و تنها با اشاره صحبت میکند از فرزندان خود میخواهد که در روز عید مبعث او را به منزل جانباز صددرصد برسانند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل ازخبر افلاک، خانه سید نورخدا موسوی مفرد؛جانباز صددرصد لرستانی که همیشه میزبان مهمانهایی از سرتاسر کشور است در روز عید مبعث نبی مکرم اسلام(ص) مهمان ویژهای داشت.
حاج غلامرضا آزمایش پیرمرد ۸۵ ساله از بروجرد که به همراه دو فرزند بسیجی خود راهی منزل جانباز سید نورخدا شده بودند.
وقتی که به خانه سید میرسند بچهها از او میخواهند که همراهیاش کنند اما او دمدر از ویلچر پایین میآید و خود را به هر زحمتی که شده به سمت اتاق آقا سید میرساند
خیلی تلاش میکنیم که بفهیم چه بین او و سید ردوبدل میشود اما انگار گفتوگویشان محرمانه است.
خانم سید میگوید سید مهمانهای زیادی داشته اما آقای آزمایش بهترین مهمان من و آقاسید بودند.
@seyyednoorkhoda
رزمنده ۸۵ سالهای که مرید شهید زنده سیدنورخدا موسوی شد.
همسر آقا سیدنورخدا میگوید: سید مهمانهای زیادی داشته اما آقای آزمایش بهترین مهمان من و آقاسید بودند.
@seyyednoorkhoda
سوزدل بین که زبس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
زبانحال دختر این پیرمرد عاشق سید نورخدا موسوی
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با پای دل آمد است به زیارت ...
این است نهایت ارادت ...
رزمنده ۸۵ سالهای که مرید شهید زنده سیدنورخدا موسوی شد.
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
شعر در وصف تنها شهید زنده کشور سید نورخدا موسوی و خانواده عزیزش🌷
تو نور خدایی و نور بخش نورها
سیدی و فرزند زهرا تلالو منشورها
دریاب مرا که برای دیدن رویت
بی تابم به هوای بودنها حضورها
نکند که قسمت نشود ببینم تو را دمی
سید خدا نکند بشوم جزو کر و کورها
نور خدا دستم را بگیر و هدایت کن
مثل خانواده عزیزت مثل آن صبورها
پسر زهرا سید دعایی کن برخیز
دعای کن برای فرج برای آن ظهورها
فکر تو پر کرده دلم را هوایت سرم را
خوش است یادتو به از این خطورها
میدانم می بینی مرا میفهمی مرا سید
من چرا شده ام مثل غریب و مهجورها؟
سید برخیز نگاهی کن کشورت را
مردم، رهبرت را ببین از نزدیک دورها
دستمان را بگیر، رها نکن، ای دوست
حتی اگر باشیم جزو بدها و منفورها
جانباز یا شهید زنده چه خوانمت؟
تویی پسر فاطمه جزو بهترین پورها
پسرت سید محمد دخترت سیده زهرا
همسرت و همه شدن محو عبورها
دمی بیا به سراغ دل ما نورخدا
شاید برود از دل کینه ها و غرورها
کاش بشود رویای تو مهمانم شبی
ای زیباتر از پری های بهشتی حورها
تو بزرگی و بزرگیت نشود کم هرگز
ماییم در مقابلت چون مورچه و مورها
نهایت شعرم گویمت برخیز برادرم
سوریه جنگیست پر از ستم ها زورها
وحید از تو خواهشی دارد دعاکن
بشود شهید برسد به قافله ی مسرورها
شاعر و مداح اهلبیت_ وحید جهانگیری
#شعر
#وحید_جهانگیری
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
راه های رسمی ارتباطی
با شهید همیشه زنده وطن سید نورخدا موسوی🌷
👇👇👇👇👇
◀️ #لینک_تلگرام
telegram.me/seyyednoorkhoda
◀️ #لینک_ایتا
https://eitaa.com/seyyednoorkhoda
◀️ #پیج_اینستاگرام
https://www.instagram.com/noorkhodamosavi/
◀️ #لینک_سروش
https://sapp.ir/seyyednoorkhoda
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
شهید زنده سید نور خدا موسوی
ضربان قلب، سهم دختری از سایه پدر https://www.dana.ir/News/711000.html
بهانه روز پدر
ضربان قلب، سهم دختری از سایه پدر
📝بابا این روزها بیشتر کنار تختت مینشینم و برایت قِصه میگویم تا بیشتر صدای ضربانِ قلبت که تنها دارایی من است آرامم کند.
این روزها قصههایم همهاش بوی دلتنگی میدهد.
🌐به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل ازخبرافلاک
به نام خدایی که نعمت پدر را بر ما بخشید و خود نیز پدرانمان را آسمانی کرد. امروز میخواهم نازنین دخترهایی را بر خود ترجیح دهم که سالهاست در حسرت دیدار پدرِ سفرکردهشان چشم به آسمان دوختهاند؛ و بعد از آنها قصهٔ دل بیقرار خود را بِسُرایم.
روزهای هفته پلهپله از نردبان عمرم میگذرد و قدمهایم را بهروز مولود کعبه میرساند. روزی زیبا در میان ماهی که به برکت قدمهای مولا امیرالمؤمنین(ع) شد نام نهری در بهشت. قدمهای خسته و تنهایم پلهها را بهروزی میکشاند به بزرگی نام پدر...
دِلگیر برای من و برای همهٔ دخترانی که پدرانشان آسمانی شدهاند. روزی که اگر تمام عالم به نامَت شود ولی هیچچیز برایت بابا نمیشود. این روزها دلم بهانه میگیرد و چشمانم بارانی شده و از غم فراق لحظهبهلحظه میبارد. این روزها حضور مردی که سالهاست دست مرا به دست روزگار سپرده و دخترکش را تنها گذاشته را بیشتر احساس میکنم.
بابای مهربانم! این روزها نگاهی به دل بیقرار دختر تنهایت بینداز، دختری که هرلحظه از غم فراقت قلبش هزار تِکه میشود و جگرش میسوزد. بابایی که در خانهٔ دختر گم شده است و سراغش را فقط باید از آسمان گرفت. بابا جان این روزها سخت قلبم برای نبودنت بهانه میگیرد و عقربههای ساعتِ قلبم بی قراریش را لحظهبهلحظه بیشتر میکند.
این روزها دلم میخواهد فریاد بزنم از نبودنَت از غم بیپدری خودم ...
این روزها هر کس و هر چیزی برایم بهانهای شده تا به یادِ نبودنت سر به دیوار تنهایی گذاشته و نالهای از دل بر آرَم و بگویم بابا تو را میخواهم تا بهجای بوسه بر مزارت در گلزار شهدا دستان پرمهرت را غَرقِ بوسه زنم. راستی بابا!
دیروز کودکِ همرزم شهیدت برای معلم نامه نوشته بود که به او اجازه دهد فردا را مدرسه نرود و دلیلش هم برای خودش موَجه بود و نوشته بود معلم مهربانم به خاطر اینکه دلم برای پدرم تنگشده است نمیتوانم فردا در کلاس درس حاضر شوم.
بابای عزیزم! روز پدر است ولی میترسم! مانند سالهای گذشته روحت را بفرست تا با من در جشن یتیم بودنم گریه کند و سیلابی از اشک روانه کنم بهاندازهٔ دوری من از زمین تا پیش تو در آسمان. بااینهمه غم فراق و دوری، اما پدر دوستت دارم و قاب عکست را بر روی قلبم میگذارم و هر آنچه با نبودنت در کنارم کم دارم از همین نگاه زیبایت حس میکنم.
و اما کمی هم از بابای خودم بگویم ...
به نام خالقِ بابایی که ۸ سال است روز پدر را با خاطرات زیبایش جشن میگیرم. پدر مهربانم!
روز پدر امسال نیز در راه است با کوله باری از شادی برای دختران و البته کوله باری از غم برای من... این روزها کسی چه میداند از حالِ خستهٔ من؟!
از نبودن آغوشی که هرلحظه دلم برای بودنش پَر میکشد ...این روزها کسی چه میداند از نبودن خندههایی که دلم سخت بهانهشان را میگیرد و هر بار به بهانهشان سر به بیابان دلم
میگذارم و در کویر دلم میسوزم و هلاک میشوم این روزها کسی چه میداند از هدیهای که برای روز پدر در ذهنم یخزده است؟!
بابا امسال هم مثل سالهای قبل قلبم را برایت به ارمغان میآورم، قلبی که سرشار است از عشقی که نفسهای بابا را یکییکی میشمارد. بابا این روزها بیشتر کنار تختت مینشینم و برایت قِصه میگویم تا بیشتر صدای ضربانِ قلبت که تنها دارایی من است آرامم کند این روزها قصههایم همهاش بوی دلتنگی میدهد، بوی حسرت بوی انتظار، بوی عطر خون پدرم بر سنگفرشهای لار ... حرفهایی که عاشقانه از دل برمیآید و قطرهای کوچک بر گونهام جا میگذارد.
بابای قشنگم قصههایم شکایت نیست، اما راستش را بخواهی بوی بیتابی میدهد، بیتابی دلخستهٔ دخترکی ۷ ساله که حالا ۸ سال است دلش میخواهد آن حرفها نبود و بهجایش تو بودی در کنارم؛ اما آهی میکشم به وسعت هفت آسمان که سالهاست دلم را به همین قصهها خوش کردهام.
بابای مهربانم میدانم تو از دلتنگی زهرایت خبرداری اما میخواهی نوری شوی به وسعت
نورِ خدا ...نوری که اگر سایهاش نیست ولی این روزها فانوسِ دِلَم شده تا چراغ دلم روشن بماند...
پس بمان و نفس بِکش ای نورِ خدا که خانه بی تو نور ندارد...
📝سیده زهرا موسوی فرزند شهید زنده سید نورخدا موسوی
یکم اردیبهشت سال ۱۳۹۵
#دلنوشته
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترها بابایی اند ...
آرزوی سیده زهرا، نازدانه شهید زنده سیدنورخدا موسوی در سن ۹ سالگی😭😭😭
پخش شده از شبکه افق _سال ۱۳۹۰
@seyyednoorkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
لالا کن دختر زیبای شبنم
لالا کن روی زانوی شقایق
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
Ali-Zand-Vakili-Lalaei-128.mp3
4.05M
لالا کن دختر زیبای شبنم
لالا کن روی زانوی شقایق
با صدای علی زند وکیلی
@seyyednoorkhoda
تقدیم به سید گرانقدرمان، او که روزگار را آموزگار است🌷🌷🌷
هر دلداده در این دیر، به وصل دلدار نمی رسد
به هر رهرو کوی یار، جانب یار نمی رسد
آنکه دارد عشق گل، شور بلبل بایدش
به مقام بلند گلستان، دست خار نمی رسد
مهر بایدت تا باشدت، مسکن در چشم جانان
هرکه را نیست وفا، نگه یار وفادار نمی رسد
در این محفل ایمان، چون زینبی باید بود
اخلاص گر ترا نیست، همدمی سالار نمی رسد
ای که در صراط جهلی، ز شه ما عقل آموز
که جهان را دگر بار، چنین آموزگار نمی رسد
فرق بشکافته عزیز دار، که هر کسی را
این تحفه ای مولایی، به یادگار نمی رسد
#شعر
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
29.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه پیش چشم من نَفَس نَفَس غروب می کنی پدر🌷
و قطره قطره آب می شوی به عُمق غصه ها ،رسوب می کنی پدر🌷
بهار بودی و درخت و سرو قامتت بلند واستوار🌷
خَزان به ریشه ات دمید و درنگاه مهربان تو نمانده رد پای از بهار🌷
و من کنار تخت سالهای بی قراریت چه کودکانه پیرمی شوم پدر🌷
و تشنه ام برای خنده ی دوباره ات ،کویر می شوم پدر🌷
همیشه خیره می شوم به اَبری دو چشم غُصه ناک تو🌷
و چون گلوله بوسه می زنم به فَرقِ چاک چاک تو پدر🌷
#شهید_همیشه_زنده_سید_نورخدا_موسوی
@seyyednoorkhoda
این شعر زیبا، زبان حال اسوه ی صبر و ایثار و عشق و دلدادگی، عروس اهل بیت(ع)، زینب لرستان، سرکار خانم حافظی میباشد.
رجاء واثق دارم حماسه دلدادگی و عشق و محبت ایشان و آقا سید نورخدای عزیز را نمیتوان به زبانی بیان کرد.
نیمه از شب رد شده دل بیقراری میکند
چشم من در خواب ناز بازم خماری میکند
هر چه میگویم بخواب بازم حریفش نیستم
چشمها را بسته ام بازم نگاهم میکند
چشم دل را کی توان بست و ندیدن یار را
هرچه میگویم بدل بازم تمرد میکند
چشم و دل با هم گلاویزند و نا فرمان شدند
خواب از چشمم گرفته بیقراری میکند
دل که عاقل نیست تا فرمان برد از قلب من
او کمی دیوانه است کار خودش را میکند
هر نهیبی میزنم بردل نمی ترسد ز من
چشمهایش با دلم نا مهربانی میکند
#شعر
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
18.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قسمت_اول
این فصل را با من بخوان.
می نشینیم پای صحبتهای همسر گرامی شهید زنده سید نورخدا موسوی🌷
(سومین سال مجروحیت آقا سید نورخدا موسوی) سال ۱۳۹۰
پخش شده از شبکه آموزش
@seyyednoorkhoda
21.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قسمت_دوم
این فصل را با من بخوان.
می نشینیم پای صحبتهای همسر گرامی شهید زنده سید نورخدا موسوی🌷
(سومین سال مجروحیت آقا سید نورخدا موسوی) سال ۱۳۹۰
پخش شده از شبکه آموزش
@seyyednoorkhoda
#یادش_بخیر(۲)
قبل از رفتن آقا سید نورخدا به ماموریت زاهدان(لار)، اومد و نشست کنار من و گفت:
خانم اگه من شهید بشم شما چکار میکنید؟!
من از حرف آقا سید ناراحت شدم 😔
گفتم: ما به شما احتیاج داریم!!!❤️
سید بلند شد و شروع به قدم زدن کرد و رفت جلوی آینه ی که در منزلمون بود و دستی به سرش کشید و گفت:
خانم اگر ریگی تیری به سرم بزند شما چکار می کنید؟!
و ...
۱۷ اسفند ۱۳۸۷ آن شد که سید گفت...🥀
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
شهید زنده سید نور خدا موسوی
#قسمت_اول از #دکلمه خوانی #فرزند برومند شهید زنده سید نورخدا موسوی در مراسم یادوارهٔ سرداران و دو ه
mosavi 12 94.flv
12.86M
خلاصه ای از دکلمه خوانی فرزند برومند شهید زنده سید نورخدا موسوی
در مراسم یادوارهٔ سرداران و دو هزار شهید نیروی انتظامی استان #سیستان_بلوچستان(زاهدان) ، اسفند ٩٤
@seyyednoorkhoda
شهید زنده سید نور خدا موسوی
#قسمت_اول دکلمه خوانی فرزند برومند شهید زنده سید نورخدا موسوی #بزرگداشت_شهدای_نیروی_انتظامی_استان_
mosavi 94.flv
29.95M
خلاصه از دکلمه خوانی فرزند برومند شهید زنده سید نورخدا موسوی
و فیلم دیدار سردار اشتری از آقا سیدنورخدا موسوی
مراسم بزرگداشت شهدای نیروی انتظامی استان لرستان_خرم آباد_ اسفند ٩٤
با حضور فرمانده نیروی انتظامی سردار اشتری
@seyyednoorkhoda
«دعایی فرما»
ای سید ای نورخدا، ای بزرگ مرد
ای عاشق خدا، ای دلاور مرد نبرد
دست کن بالا دعایی فرما، ای بهترین
لحظه ای چشمان نازت باز کن بشین
دست در دستم گذار و بگو خاطراتت
ای من بفدای آن همه لطف و صفایت
سید جان اولاد زهرا، گل زهرا، کن نظر
یک بار هم این دل بیچاره من را بخر
دعوتم کن، کنم دیدار آن گل رویت را
که فرصتی شود دست کشم مویت را
دل ما از دوری لحن شیرین تو غمگین
سید بگو سخنی، برخیز پیشم بنشین
توکه شدی حامی دین و شهید راه یار
گرچه زنده ای نفس میکشی این بار
برخیز و ببین محمد و زهرا را، نورخدا
چه بزرگ شده اند مثل یک خانم و آقا
دعایی کن که شویم مرد پر تاب و تب
بی ریا مجنون حق شهید حرم زینب
دعایی کن، بشویم پرپر در راه حسین
به آبرویت دهد شهادت به ما بین الحرمین
دعایی کن، ندارد انگار دعای ما اثری
تو بکن سید اولاد زهرا به دل ما نظری
سروده ای ناقابل تقدیم به تنها شهید زنده کشور
جانباز صددرصد والامقام سید نور خدا موسوی
#شعر
#شاعر
#مداح_اهلبیت
#وحید_جهانگیری
#شهید_زنده_سید_نورخدا_موسوی🌷
@seyyednoorkhoda
📌اعضای محترم کانال شهید همیشه زنده وطن آقا سید نورخدا موسوی🌷 توجه داشته باشید:
مطالبی که در کانال درج می شود مربوط به زمان قبل از شهادت آقا سید نورخدا موسوی می باشد.
با تشکر ادمین کانال