📌 *خاطره ای از شهید محمدحسین محمدخانی*
🔹️ مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و همسرش درباره یکی از آن خط قرمز ها او میگوید :
◇ *محمد حسین* در منزل همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به *عکس شهدا* تعلق میداد.
◇ همیشه میگفت: تو باید قبول میکردی که به واسطه *عکس شهدا* حرمت *حضور شهدا* را در خانه رعایت کنی
◇ قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ *عکس های شهدا* هم نو میشد ؛ یادم هست وقتی *پوسترهای کم عرض شهدا* مد شده بود *محمدحسین* کلی ذوق زد که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
◇ با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم *تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور محمد عبدی* بود.
◇ خیلی دوست داشت مثل *شهید محمد عبدی* باشد.همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین *شهادت محمد عبدی* میگفت .
🔹️ وقتی فهمیدم اسم جهادی *محمدحسین* خودمان *عمارعبدی* است اصلا جا نخوردم ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد :
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوش لقمه نانی نانی
این نکته ی رمز اگر بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی،آنی
شهید محمدحسین محمدخانی
#رفیق_شهید
#سردار_لاله_ها
🌷شهدارایادکنیمباذکرصلوات
🇮🇷 پایگاه اطلاع رسانی شهدای گروه سایپا