eitaa logo
کانال موسسه قرآنی شیفتگان وحی»استان قم
600 دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
155 فایل
امام علی علیه السلام :《اآگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم میان شما در قرآن است.نهج البلاغه خطبه ۱۵۸ آدمین @z_javaheri @Mahmoodi60 @Josheghany
مشاهده در ایتا
دانلود
براهيم گفت: اى پروردگار من، به من بنماى كه مردگان را چگونه زنده مى‏سازى. گفت: آيا هنوز ايمان نياورده‏اى؟ گفت: بلى، و لكن مى خواهم كه دلم آرام يابد. گفت: چهار پرنده برگير و گوشت آنها را به هم بياميز، و هر جزئى از آنها را بر كوهى بنه. پس آنها را فراخوان. شتابان نزد تو مى‏آيند، و بدان كه خدا پيروزمند و حكيم است. (260
از آیه شریفه مشخص است که سخن از داستان ابراهیم ودرخواست زنده کردن مردگان است
ابراهيم ع درخواست روشن شدن حقيقت كرده، اما از راه بيان عملى، يعنى نشان دادن، نه بيان علمى به احتجاج و استدلال. نكته دوم اينكه: آيه شريفه دلالت مى‏كند بر اينكه ابراهيم ع درخواست كرده بود كه خدا كيفيت احيا و زنده كردن را به او نشان دهد، نه اصل احيا را، چون درخواست خود را به اين عبارت آورد:" چگونه مرده را زنده مى‏كنى؟"، و اين سؤال مى‏تواند دو معنا داشته باشد، معناى اول اينكه چگونه اجزاى مادى مرده، حيات مى‏پذيرد؟ و اجزاى متلاشى دوباره جمع گشته و به صورت موجودى زنده شكل مى‏گيرد؟
معناى دوم اينكه: سؤال از كيفيت افاضه حيات بر مردگان باشد، و اينكه خدا با اجزاى آن مرده چه مى‏كند كه زنده مى‏شوند؟ و حاصل اينكه سؤال از سبب و كيفيت تاثير سبب است، و اين به عبارتى همان است كه خداى سبحان آن را ملكوت اشياء خوانده و فرموده: " إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ، فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ"، امر او هر گاه چيزى را بخواهد ايجاد كند تنها به اين است كه به آن بگويد:" باش" و او موجود شود،» و منظور ابراهيم ع، به معناى دوم بوده، نه به معناى اول، به چند دليل، دليل اول، اينكه گفت:" كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏" بضم" تاء" كه مضارع از مصدر" احياء" است يعنى مردگان را چگونه زنده مى‏كنى؟ پس از كيفيت زنده كردن پرسيده، كه خود يكى از افعال خاص خدا و معرف او است، خدايى كه سبب حيات هر زنده‏اى است و به امر او هر زنده‏اى زنده مى‏باشد، و اگر گفته بود:" كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏" به فتح" تاء" يعنى چگونه مردگان زنده مى‏شوند، در اين صورت سؤال از كيفيت حيات‏پذيرى به معناى اول يعنى كيفيت جمع شدن اجزاى يك مرده و برگشتنش به صورت اول و قبول حيات بوده
: اگر منظورش سؤال از كيفيت حيات پذيرى به نحو اول بود جا داشت در آخر كلام بفرمايد:" أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ"، نه اينكه بفرمايد:" وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ"، چون روش قرآن كريم اين است كه در آخر هر آيه از اسماء و صفات خداى تعالى، آن صفتى را ذكر كند كه متناسب با مطلب همان آيه باشد، و مناسب با زنده كردن مردگان، صفت قدرت است نه صفت عزت و حكم
صريحا فرموده: ملكوت خود را به ابراهيم نشان داديم،" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" «2» و يكى از ملكوت آسمانها و زمين، همين زنده كردن مرغان نامبرده در آيه است
از احادیث برداشت مي‌شود که حضرت ابراهیم عليه‌السلام در زمان این داستان، در مقام خُلت بوده و بر اساس برخی روایات، این مقام پس از نبوت و رسالت و پیش از امامت بوده‌است.حضرت ابراهیم عليه‌السلام خلیل الله نامیده شده، چرا که عالم به اسرار الهی بوده ، بنابراین- چنان که علامه طباطبایی اشاره کرد - شأن حضرت بسیار والاتر از درخواستی است که مشهور مفسرین به ایشان نسبت داده‌اند.
گفته‏اند: مشاهده، اثرى دارد كه علم آن اثر را ندارد، مثلا خداى سبحان در ميقات به موسى خبر داد كه قومش گمراه شده و گوساله‏پرست گشته‏اند، و موسى ع با علم به اينكه خداى تعالى راست مى‏گويد، غضب نكرد، وقتى غضب كرد كه به ميان قوم آمد و گوساله‏پرستى آنان را با چشم خود بديد، آن وقت بود كه الواح را به زمين انداخت و سر برادرش را گرفت و كشيد. پس از اينجا و از آنچه قبلا گذشت روشن شد كه ابراهيم ع تقاضا نكرد كه مى‏خواهم ببينم اجزاى مردگان چگونه حيات را مى‏پذيرند، و دوباره زنده مى‏شوند، بلكه تقاضاى اين را كرد كه مى‏خواهم فعل تو را ببينم كه چگونه مردگان را زنده مى‏كن
اين تقاضا، تقاضاى امر محسوس نيست، هر چند كه منفك و جدا از محسوس هم نمى‏باشد، چون اجزايى كه حيات را مى‏پذيرند مادى و محسوسند و ليكن همانطور كه گفتيم تقاضاى آن جناب تقاضاى مشاهده فعل خدا است كه امرى است نامحسوس، پس در حقيقت ابراهيم ع درخواست حق اليقين كرده است
رائن كلام دلالت دارد بر اينكه در اينجا معناى" قطع كردن" منظور است. و چون با حرف" الى" متعدى شده، دلالت مى‏كند بر اينكه متضمن معناى متمايل كردن نيز هست، در نتيجه معناى اين كلمه چنين مى‏شود:" مرغان را قطعه قطعه كن و به طرف خود متمايل ساز"، و يا" آنها را نزد خود بياور، در حالى كه قطعه قطعه كرده باشى" ترجمه الميزان، ج‏2، ص: 575
پس اين قصه آن طور كه در ابتداء به نظر مى‏رسيد، يك داستان ساده نيست، اگر به اين سادگى‏ها بود، كافى بود كه خود خداى تعالى مرده‏اى را (هر چه باشد، چه مرغ و چه حيوانى ديگر) پيش روى ابراهيم ع زنده كند، و زائد بر اين، كار لغو و بيهوده‏اى باشد، در حالى كه قطعا چنين نيست و ما مى‏بينيم قيودى و خصوصياتى زائد بر اصل معنا در اين كلام اخذ شده مثلا قيد شده
[نكاتى كه در پاسخ خداوند به درخواست ابراهيم وجود دارد] 1- آن مرده‏اى كه مى‏خواهد زنده‏اش كند مرغ باشد. 2- مرغ خاصى و به عدد خاصى باشد. 3- مرغها زنده باشند و خود ابراهيم ع آنها را بكشد. 4- بايد آنها را به هم مخلوط كند، بطورى كه اجزاى بدن آنها به هم آميخته گردند. 5- بايد گوشتهاى درهم شده را چهار قسمت كند و هر قسمتى را در محلى دور از قسمت‏هاى ديگر بگذارد، مثلا هر يك را بر قله كوهى بگذارد. 6- عمل زنده كردن به دست خود ابراهيم انجام شود، ابراهيمى كه خودش درخواست كرده بود. 7- با دعا و صدا كردن آن جناب زنده شوند. 8- هر چهار مرغ نزدش حاضر گردند
اگر دعوت ابراهيم ع متصل به امر خدا- و آن امر" كن" است كه هر وقت خداوند بخواهد چيزى را ايجاد كند مى‏فرمايد:" كن فيكون"- نبود، گفتار او هم مثل گفتار ما مى‏شد، كه جز با خيال، اتصالى به امر خدا ندارد، و خود او نيز مثل ما مى‏شد كه اگر هزار بار هم به چيزى بگوئيم:" كن" موجود نمى‏شود، و خلاصه كلام اينكه در عالم هستى هيچ چيزى تاثير گزاف و بيهوده ندارد
(و شايد انتخاب مرغ از ميان همه حيوانات براى اين بوده كه قطعه قطعه كردن آنها آسان‏تر و در زمانى كوتاه‏تر صورت مى‏گيرد)، آن گاه زنده شدن آنها را مشاهده كند، يعنى نخست آن مرغ‏ها و اختلاف اشخاص و اشكال آنها را ببيند و كاملا بشناس
دعوت آن جناب متوجه روح و نفس آن حيوان شد، نه جسدش، چون جسدها تابع نفس‏ها هستند نه به عكس، و بدنها فرع و تابع روح هستند نه به عكس، و وقتى ابراهيم ع مثلا روح خروس را صدا زد و زنده شد، قهرا بدن خروس نيز به تبع روحش زنده مى‏ش
ابراهيم ع خود مرغها را صدا زدند، نه اينكه اجزاى آنها را صدا كرده باشند، چون اگر ابراهيم ع اجزاى مرغها را صدا مى‏كردند مى‏بايست آيه شريفه چنين باشد" ثم نادهن" چون اجزاى مرغها در روى كوه‏هايى بودند كه بين ابراهيم ع و آنها مسافت طولانى بود، و در مسافت‏هاى دور، لفظ" ندا" را به كار مى‏برند نه لفظ" دعوت" را. و معناى اينكه فرمود:" يَأْتِينَكَ سَعْياً"، اين است كه روح مرغان به جسد خود بر مى‏گردد، و با سرعت به سويت مى‏آيند. " وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ" يعنى بدان كه خدا عزيز است،
و هيچ چيزى نمى‏تواند از تحت قدرت او بگريزد، و از قلم او بيافتد، و خدا حكيم است، و هيچ عملى را به جز از راهى كه لايق آن است انجام نمى‏دهد، به همين جهت بدن و جسدها را با احضار و ايجاد ارواح ايجاد مى‏كند، نه به عكس. و اگر فرمود:" بدان كه خدا چنين و چنان است" و نفرمود:" خدا چنين و چنان است"، براى اين بود كه بفهماند خطور قلبى ابراهيم ع كه او را وادار كرد چنين مشاهده‏اى را درخواست كند، خطورى مربوط به معناى دو اسم خداى تعالى يعنى" عزيز" و" حكيم" بوده است، لذا در پاسخ او عملى انجام داد تا علم به حقيقت عزت و حكمت خدا براى او حاصل شود ترجمه الميزان، ج‏2، ص: 579
امام صادق(ع)فرمود:این چهار مرغ، طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ بوده‌اند.
مولوی در مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش دوم در تفسیر آیه «فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیکَ» می‌سراید: سر ببر این چهار مرغ زنده را سرمدی کن خُلق ناپاینده را بط و طاووس است و زاغ است و خروس این مثال چهار خُلق اندر نفوس بط حرص است و خروس آن شهوت است جاه چون طاووس و زاغ اُمنیت است.
هيچ مانعي براي رؤيت ملكوتي وي نبود، بنابراين، قرار گرفتن پرندگان بر بالاي كوه و بودن حضرت در دامنه آن نيز نمي‏تواند مانع باشد، زيرا زمان و مكان و دوري و نزديكي، در عالم مُلك راه دارد نه در عالم ملكوت، و همان‏گونه كه دم حضرت مسيح(عليه‌السلام) با اذن حق سبب پيدايش حيات مي‏گردد، نداي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) نيز مي‏تواند به اذن خدا همان كار را انجام دهد.
ملكوت غير از مُلك است. بُعد ارتباط اشيا به خداوند را «ملكوت» مي‏گويند. دانشمند مادّي، تنها مِلك و مُلك جهان و بدنه اشيا را مي‏بيند و سير افقي دارد؛ ولي عالِم الهي افزون بر آن، ملكوت جهان را مي‏نگرد و سير عمودي نيز دارد.
عالِم الهي رابطه خلق با حق را مي‏بيند. حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) نيز چهره ارتباط كلّ نظام هستي با خداي سبحان را مشاهده كرد. پيداست كه در اين مرحله محور سخن، شهود و رؤيت باطن عالم است نه علم حصولي و علم‏اليقين.
درباره زنده كردن مردگان سه مرحله وجود دارد: أ. گاهي انسان براساس براهين عقلي پي مي‏برد كه حيات و ممات، ممكن و واقع شدني است و هر ممكن بايد به واجب تكيه كند و بدون آن قِوام ندارد، پس خدا عقلاً و نقلاً محيي و مميت است. ب. گاهي خودِ انسان مي‏ميرد و دوباره زنده مي‏شود؛ مانند آنچه در داستان حضرت عُزَير(عليه‌السلام) رخ داد كه مُرد و پس از صد سال زنده شد و احيا و اماته خدا را در نفس خود يافت. 287
ج. گاهي انسان مظهر حق و آينه تمام‏نماي خداي سبحان مي‏شود و زير نظر او (بإذن الله) مردگان را زنده مي‏كند. داستان حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) از اين قسم است كه وي پس از پيمودن مراحل علم‏اليقين و عين‏اليقين 1 ، قصد باريابي به مرحله حقّ‏اليقين را داشت و به فضل الهي از آن بهره‏مند شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثبت نام ترم زمستان شروع شد 💐بیش از 40 نوع کلاسهای آموزشی 💐قرآنی،معارف اسلامی وهنری 👈 ‌با ثبت نام در دو نوع از کلاسهای فوق می توانید دوره را به صورت رایگان بگذرانید 📣جهت اطلاع ازلیست کلاسها و شرایط لینک زیر را انتخاب نمایید. واتساپ https://chat.whatsapp.com/GXq1fmHEylMBQT5geMwNHu ایتا @v1virtualReality 🇮🇷موسسه قرآنی شیفتگان وحی استان قم 37754001 09107249866 مکان :۴۵ متری عمار یاسر -کوچه۵-پلاک۲۳
🍃🌺﷽🌺 💫اللّهُمَ اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک💫 خیرین محترم سلام💐 همراهان گرامی به اطلاع شما خوبان میرسانیم با فرا رسیدن ماه جمادی الثانی به نیابت از آقا امام زمان (عج) و جهت سلامتی و رفع بلا از تمامی مخلوقاتِ عالم، مثل همیشه ان شاءالله ،ذبح گوسفند داریم. از شما مهربانان تقاضای کمک نقدی به جهت 🐑قربانی🐑 داریم . ✍ چشم انتظار یاری های بی دریغتان هستیم❤️🌸 ✨شماره کارت خیریه جهت واریز مهربانیهای شما عزیزان 6037997599075737 🌹 دستانتان پُر از سخاوت، زندگیتان پر از برکت و روز و روزگارتان بر وفقِ مراد ان شاءالله🤲🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا