eitaa logo
♥️شهید و شهادت♥️
439 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
🌷امروززنده نگه داشتن یادوخاطره شهداء کمترازخود شهادت نیست🌷 مقام معظم رهبری 💢با تبلیغ کانال ، در ثواب نشر آثار شهداء شریک شوید 💢جهت ارتباط با ادمین (کانال)، روی 🆔زیر کلیک نمایید @A0680a
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹" 🔸کدام امام معصوم (ع) نام گروه شهید نواب صفوی را تعیین کرد؟! |شهید سید مجتبی نواب صفوی می‌گفت: خوابِ امام حسین (ع) رو دیدم؛ حضرت بازوبندی رو به دست راستم بستند؛ روی بازوبند نوشته شده بود: فدائیان اسلام... به همین خاطر اسم گروهمون شد فدائیان اسلام... 📚: کتاب دانشجویی نگاهی به زندگی و مبارزات رهبر فدائیان اسلام 🛑 ✅عضو شوید ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🔸دانشجوی شهیدی که در آمریکا استاد بی‌خدای خود را شیعه کرد... |پروفسور محمد لگنهاوسن میگه: توی دانشگاه تگزاس یه دانشجوی ايرانی داشتم بنام اكبر ملكی نوجه‌دهی. بعد از مدتی دیدم کلاس نمیاد؛ تا اینکه يه روز توی دانشگاه در حال پخش تبلیغات درباره‌ اسلام و انقلاب ایران دیدمش. رفتم و بهش گفتم: چیكار ميكنی؟ چرا ديگه كلاس نميای؟ گفت: ما توی كشورمون انقلاب كرديم و من فكر می‌كنم مهمه كه دانشجويان اينجا هم درباره‌ انقلاب اسلامی ايران اطلاع درستی داشته باشند. گفتم: كار خوبیه؛ اما كلاس هم بيا؛ من هم همه‌ی تبليغات شما رو می‌خونم. ايشان قبول كرد و چند كتاب پیرامون اسلام برام آورد. کتابها رو خوندم و شروع كرديم با اكبر درباره‌ی اعتقاداتش صحبت كردن؛ و كم‌كم دوست شديم. اکبر خيلی صادقانه صحبت ميكرد و هيچ شكی درباره اعتقاداتش نداشت. با هم درباره شيعه و سنی هم صحبت كردیم. البته من در مورد اینکه شیعه بشم یا سنی شکی نداشتم. می‌گفتم یا بی خدا می‌مونم یا شیعه میشم. اکبر كتابهای دیگه‌ای هم برام آورد كه بهترين آنها يك ترجمه از نهج‌البلاغه؛ و یک ترجمه از جلد اول الميزان بود. يكی از ويژگيهای اكبر اين بود که هم با دانشجويان خط امام همكاری می‌كرد، هم با دانشجويانی که به ديدگاه امام نزديك نبودند، ارتباط برقرار می‌کرد. از زمان آشنا شدن با اكبر، تا مسلمان شدنم تقريبا سه سال طول كشيد. اما مدتی قبل از گفتن شهادتین دیگه اکبر رو ندیدم؛ تا اینکه از نزدیکانش شنیدم رفته ایران و در جنگ شهید شده.. 🛑 🔶عضو کانال شهداء شوید ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌹 🔸شهید کاظمی آرزوی پیرزن را برآورده کرد... |نجف آباد اصفهان که بودیم؛ یه پیرزن سراغ حاج احمد رو می‌گرفت. وقتی حاجی برا سرکشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو، رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر. می‌گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده. بعد فهمیدیم پسرِ پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان. اما حاج احمد بخشی از ارثیه‌ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده، تا ديه رو پرداخت کنن. و اینجوری پسرِ پیرزن آزاد شده بود.. 📚منبع: فصلنامه نگین‌ایران، شماره۱۶، صفحه۲۷ 🛑 🔶به کانال شهداء بپیوندید⏬ 💜💜👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌸 🔸برای تو دعا می‌کنم مادر... |نوجوان که بود؛ خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی بهم‌ گفت: این داودِ تو، ماندنی نیست؛ به زودی پر خواهد کشید... شب‌ها هر از گاهی بیدار می‌شدم و از اتاقش صدای زمزمه‌ای به گوشم می‌رسید. وقتی در رو آهسته باز می‌کردم؛ می‌دیدم فرش رو کنار زده؛ روی خاک نشسته و گریه می‌کنه، می‌گفتم: داوود جان! تو این راه رو میری مدرسه و میای؛ آخه گناهی نکردی! چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان! برای شما دعا می‌کنم... 📚: خبرگزاری تسنیم؛ به نقل از ➕ 🇮🇷؛ سالگرد شهادت سردار گرامی‌باد 🛑به کانال شهداء بپیوندید 🌸 ⏬ ♥️♥️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌸 🔸نامه‌ی سراسر عشقِ شهید ، به دختر بچه هایش |داشتم خاطرات شهدا رو می‌خوندم که چشمم خورد به نامه‌ی یک شهید... ظاهراً این شهیدِ عزیز نامه رو خطاب به فاطمه کوچولوی نازنینش نوشته ؛ و از حرفاش معلومه که زهراش هم هنوز به دنیا نیومده یا شاید خیلی کوچولو بوده... بهتره به جای توضیح، خودتون حرفای شهید که چند جمله بیشتر نیست، رو بخونین: «دخترم! فاطمه جان!من صدای بابا بابا گفتن تو روشنیدم. آرزو داشتم صدای بابا بابا گفتن زهرا رو هم می شنیدم، اما نشد. وعده‌ی دیدار ما در بهشت. ان شاءالله اونجا شما رو می‌بینم و صدای گرمتون رو می‌شنوم...» 📚: سالنامه فانوس ۱۳۹۰ 🌼 میلاد (س) و روز مبارک🌸 🛑 🔶عضو شوید⏬ ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌸 🔸روش جالبِ شهید صیادشیرازی در ... |نسبت به تربیتِ بچه‌ها خیلی حساس بود. سعی می‌کرد به وسیله‌ی مطالعه و مشورت با کارشناسان، بهترین روشِ تربیتی رو انتخاب کنه. یه روز دیدم بعد از واکس زدنِ کفشای خودش، شروع کرد به واکس‌زدنِ کفش‌های پسر بزرگمون. وقتی علتِ این کارش رو پرسیدم، گفت: پسرمون جوونه، اگه مستقیم بهش بگم کفشت رو واکس بزن ، ممکنه جواب نده ؛ خودم کفشش رو واکس می‌زنم تا به طورِ عملی واکس زدن رو بهش یاد بدم... 📚: پایگاه اینترنتی مشرق‌نیوز، به روایت 🔰 ♻️به کانال شهداء بپیوندید⏬ ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌸🇮🇷✅ 🛑 🔸نباید از امام‌خمینی برا خودمون خرج کنیم... بخاطر امام‌خمینی داخل آتش هم می‌روم... |اونایی که نمی‌خواستند آقاسید مسئول باشه، خیلی بهش فشار می‌آوردند. سید تأییدِ امام رو داشت، اما هیچ‌وقت این تأیید رو اعلام نکرد. می‌گفت: نباید از امام خرجِ خودمون کنیم، من فدای امام ... می‌گفت: من فقط یک‌جا کوتاه میام، اونم در برابرِ امام خمینی... می‌گفت: ای کاش امام یکبار امتحان می‌کرد و از من می‌خواست تا داخل آتش بروم، به خدا میرم، بخاطر امام حتی داخل آتش هم می‌روم... 📚: کتاب دیده‌بان انقلاب، صفحه ۴۰ و ۴۲ 💢🌸 ❇️به بپیوندید🔰 ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌸 🇮🇷 🔶... |هر وقت از جبهه برمی‌گشت، به حفرِ چاه مشغول می‌شد. دستمزدش رو هم می‌داد به همسرش تا در غیابش راحت باشه... بعد از شهادتش افراد زیادی به خونه‌مون اومده و با گریه می‌گفتند که حسین شبها می‌رفته خونه‌شون ، مشکلاتشون رو حل می‌کرده و با رسیدگی به خانواده‌های نیازمند، باعثِ شادیِ قلبشون می‌شده... 📚: کتاب بر خوشه‌ی خاطرات ، صفحه ۲۵ 🛑🌹 ♦️⬇️ ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌺💟 سیدآزادگان سیدعلی‌اکبر ابوترابی 🔸 آفتِ دوری از قرآن و ادعیه از نگاه سید آزادگان، آقای ابوترابی... |مدتی بود‌ که توی پیچ و خم زندگی و ناملایمات حسابی کم آورده؛ و تقریباً خانه‌نشین شده بودم. یه روز حاج‌آقا ابوترابی که دوستِ دورانِ اسارتم بود، به دیدنم اومد و گفت: عباس! می‌دونی چرا اینجوری شدی؟ چون تو از قرآن و دعا و زیارت‌عاشورا فاصله گرفتی. همین زیارت عاشورا و امثالِ اون بود که من و تو، و خیلی‌های دیگه رو زیرِ دستِ جلادانِ صدام زنده نگه داشت... 📚: کتاب فانوس زائر ؛ صفحه ۸۷ ♦️ 🌸 ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🌸خاطره ای از زندگی سپهبد 🔸حکایت یک نامه‌ی عاشقانه... به بهانه‌ی همسر شهید صیاد شیرازی |می‌گفت: خجالت می‌کشم؛ خیلی در حق خانواده‌ام کوتاهی کردم؛ کمتر پدری کردم؛ فرصتش کم بود، وگرنه خیلی دلم می‌خواست... یه روز هم دیدم درب خونه رو می‌زنند. پیک نامه آورده بود. قلبم ریخت که نکنه علی شهید شده باشه. پاکت رو که باز کردم، دیدم یه انگشتر عقیق برایم فرستاده؛ و روی یه برگه هم نوشته: به پاس صبرها و تحمل‌های تو... 📚: خبرگزاری دفاع‌مقدس؛ وابسته به بنیاد حفظ آثار/ : همسر شهید 🛑🌸 💢به کانال بپیوندید🔰 ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
👤خاطره‌ای از زندگی 🔸شهید بابایی توی آمریکا هم پپسی نمی‌خورد؛ چون... |عباس وقتی آمریکا بود ، هیچ‌وقت نوشابه‌ی پپسی نمی‌خورد. چند بار بهش گفتم: برام نوشابه‌ی پپسی بخر ، اما نمی خرید و به جاش نوشابه با مارک دیگه می‌گرفت. یکبار اعتراض‌کردم و گفتم: این نوشابه‌ها که تفاوت قیمت ندارند، چرا نوشابه‌ پپسی نمی‌خری؟ عباس‌گفت: چون کارخانۀ‌ پپسی مالِ اسرائیلی هاست... 📚: کتاب پرواز تا بی‌نهایت ، صفحه ۳۷ 🛑 💢به کانال ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d
🛑👤خاطره‌ای از زندگی سردار محمداسلامی‌_نسب 🔸عملیاتِ جرّاحی با سلام‌ الله‌ علیها ❣| 💞چشمش آسیب دیده بود. دکترها گفتند: محمد بینایی‌اش رو از دست داده ، دیگه نمیشه کاری‌کرد و جراحی هم بی‌فایده است. اما محمد اصرار می‌کرد که شما عمل کنید وکاری به نتیجه‌اش نداشته باشید ، محمد این رو هم به دکترها گفت که فقط با ذکر یا زهرا(س) عمل رو شروع کنند. بعد از عمل دکترها از نتیجه‌ی جراحی حیرت زده شدند. عملِ جراحی موفقیت‌آمیز بود با رمز یا زهرا(س) 📚:کتاب رواق‌خونی‌سنگر، صفحه ۶۶ ❤️❤️👇👇 https://eitaa.com/sh867d