♻️خوشبختی دیگران
از خوشبختی تو ڪم نمیڪند
ثروت آنان
رزق تو را ڪم نمیڪند
و صحت آنان هرگز
نمیگیرد سلامتی تو را...
پس #مهربان باش
و آرزو ڪن برای دیگران
آنچہ را ڪہ
آرزو میڪنی برای خودت...🕊🌸
🤎🤎👇👇
https://eitaa.com/sh867d
✍ #امام_صادق_عليه_السلام:
هيچگاه دست از #دعا بر نداريد، كه شما به هيچ وسيله اى بمانند آن به درگاه خدا نزديكى پيدا نمى كنيد، و هيچ گاه درخواست حاجتى را بخاطر كوچك بودنش رها نكنيد، چرا كه اختياردار حاجات ناچيز همان اختياردار حوائج بزرگ است.
📚امالى مفيد، مجلس دوم ح 9 ص 31
💚💚👇👇
https://eitaa.com/sh867d
#خاطره
🔸دانشجوی شهیدی که در آمریکا استاد بیخدای خود را شیعه کرد...
#متن_خاطره|پروفسور محمد لگنهاوسن میگه: توی دانشگاه تگزاس یه دانشجوی ايرانی داشتم بنام اكبر ملكی نوجهدهی. بعد از مدتی دیدم کلاس نمیاد؛ تا اینکه يه روز توی دانشگاه در حال پخش تبلیغات درباره اسلام و انقلاب ایران دیدمش. رفتم و بهش گفتم: چیكار ميكنی؟ چرا ديگه كلاس نميای؟ گفت: ما توی كشورمون انقلاب كرديم و من فكر میكنم مهمه كه دانشجويان اينجا هم درباره انقلاب اسلامی ايران اطلاع درستی داشته باشند. گفتم: كار خوبیه؛ اما كلاس هم بيا؛ من هم همهی تبليغات شما رو میخونم. ايشان قبول كرد و چند كتاب پیرامون اسلام برام آورد. کتابها رو خوندم و شروع كرديم با اكبر دربارهی اعتقاداتش صحبت كردن؛ و كمكم دوست شديم. اکبر خيلی صادقانه صحبت ميكرد و هيچ شكی درباره اعتقاداتش نداشت. با هم درباره شيعه و سنی هم صحبت كردیم. البته من در مورد اینکه شیعه بشم یا سنی شکی نداشتم. میگفتم یا بی خدا میمونم یا شیعه میشم. اکبر كتابهای دیگهای هم برام آورد كه بهترين آنها يك ترجمه از نهجالبلاغه؛ و یک ترجمه از جلد اول الميزان بود. يكی از ويژگيهای اكبر اين بود که هم با دانشجويان خط امام همكاری میكرد، هم با دانشجويانی که به ديدگاه امام نزديك نبودند، ارتباط برقرار میکرد. از زمان آشنا شدن با اكبر، تا مسلمان شدنم تقريبا سه سال طول كشيد. اما مدتی قبل از گفتن شهادتین دیگه اکبر رو ندیدم؛ تا اینکه از نزدیکانش شنیدم رفته ایران و در جنگ شهید شده..
#شهیدملکی #شهدای_آذربایجانشرقی
🛑#کانال_شهیدوشهادت
🔶عضو کانال شهداء شوید
❤️❤️👇👇
https://eitaa.com/sh867d
🔴 ۱۷ اردیبهشت سالروز شهادت شیربچه های لشکر ۲۵ کربلای #مازندران در #خانطومان گرامی باد.
🍃سیزده جوان سبز پوش از سرزمین های سبز شمال در نیمه ی اردیبهشت ماه آسمانی شدند ؛
🌸شهیدعلیرضا بریری
🌸شهید رضا حاجی زاده
🌸شهید بهمن قنبری
🌸شهید سید رضا طاهر
🌸شهید سعید کمالی
🌸شهید علی جمشیدی
🌸شهید حسین مشتاقی
🌸شهید محمد بلباسی
🌸شهید محمود رادمهر
🌸شهید رحیم کابلی
🌸شهید علی عابدینی
🌸شهید حسن رجایی فر
🌸شهید سید جواد اسدی
💢اما #۱۷اردیبهشت , شب معراجی هاست و رقص در دل آتش خان طومان...
♻️امشب شهادت نامه عشاق امضاء می شود
🌸#کانال_شهیدوشهادت
♦️عضوشوید
💙💙👇👇
https://eitaa.com/sh867d
#حکایت
همسـر ملانصـرالدین از او پرسید:«پس از مـرگ چه بلایی به سـرمان می آورنـد؟»
🎈ملا پاسخ داد:«هنوز نمـرده ام و از آن دنیـا بیخـبر هستـم ؛ ولی امشب برایـت خـبر میآورم.»
🎈یک راست رفت سمت قبـرستـان. در یکی از قبرهای آخـر قبرستان خـوابید. خواب داشت بر چشم های ملا غلبه میـکرد؛ولی خـبری از نکـیر و منـکر نبود.
🎈چند نفـری با اسب و قاطـر به سمت روستا میآمدند.
با صـدای پای قاطـرها ، ملا از خواب پرید و گمان کرد که نکیـر و منکـر دارنـد میآیند.
🎈وحشت زده از قـبر بیـرون پـرید.
🎈بیرون پـریدن او همان و رم کردن اسب هـا و قاطـر ها همان!!
قاطر سواران که به زمین خورده بودنـد تا چشمشان به ملا افتـاد،او را به باد کتک گرفتند.
🎈ملا با سرو صورت زخمی به خانه بـرگشت...
🎈خانمش پرسیـد:
«از عــالـم قـبر چـه خبـر؟!»
گفت:
🎈«خـبری نبـود ؛ ولی این را فهمـیدم که اگــر قاطــر کـسی را رم نـدهـی ، کاری با تـو نـدارند!!
واقعیت همین است .
🎈اگـر نان کـسی را نبـریده باشیـم ،
🎈اگـر آب در شیر نکـرده باشیـم ،
🎈اگـر با آبروی دیگران بـازی نکـرده باشـیم ،
🎈اگـر جنس نامرغـوب را به جای جنـس مرغوب به مشتـری نداده باشـیم ،
🎈اگر به زیردستـان خود ستـم نکـرده باشیـم ،
🎈و اگـر بندگـی خــدا را کـرده باشیـم،
🎈هیـچ دلیـلی بـرای ترس از مـرگ وجود ندارد !!
💔💔👇👇
https://eitaa.com/sh867d
🌹بعضی وقتا
💕"یه قلب" با یک جمله
🌹آروم میشه
💕بعضی وقتا با یک
🌹قطره لیوانی لبریز میشه
💕بعضی وقتا با یک
🌹"بی مهری دلی میشکنه"
💕بعضی وقتا با یک
🌹کلمه یه آدم نابود میشه
💕 مراقب این یک ها باشیم...
دلتـون شــاد💗
🍃🌺🍃👇
https://eitaa.com/sh867d
🔴#گذشت_کنید❣
✍صاحب کتاب نور العین از تفسیر کاشفی نقل میکند: مرد صالحی بیست هزار درهم مقروض بود و هیچ وسیله ای برای پرداخت آن نداشت. روزی طلبکاری با شدت هر چه تمام تر قرض خود را مطالبه کرد و آنقدر سخت گرفت که مرد مقروض، گریان و افسرده به خانه رفت. این مرد همسایه ای یهودی داشت، همین که او را با وضعی پریشان مشاهده کرد گفت: تو را به حق دین اسلام سوگند میدهم بگو چه شده که این قدر ناراحتی؟! جریان را برایش شرح داد. یهودی داخل منزل خود شد و بیست هزار درهم برایش آورد و گفت: اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولی همسایه ی یکدیگریم، شایسته نیست همسایه ی من به رنج قرض گرفتار باشد. او نیز آن پول را برداشت و نزد طلبکار آورد. طلبکار از این سرعت در پرداخت تعجب کرد و پرسید: از کجا تهیه کردی؟ او نیز جریان را برایش نقل کرد، در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکاری او را آورد و گفت: من از یک یهودی کمتر نیستم، سندت را بگیر، من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد. طلبکار همان شب در خواب دید قیامت برپا شده و نامههای اعمال در حرکت است، بعضی نامه ی عملشان به دست راست و برخی به دست چپ قرار میگیرد، در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و به او اجازه دادند بدون حساب وارد بهشت شود. پرسید: چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم؟ گفتند: وقتی تو جوانمردی کردی و سند آن مرد صالح را پس دادی، ما چگونه نامه ی عملت را ندهیم با این که رحمان و رحیم هستیم، همان طور که از حساب او گذشتی ما هم از حساب تو میگذریم.
📚پند تاریخ۲. پند تاریخ۱۱۱/۲ -۱۱۲؛ به نقل از: دار السلام ۲/ ۱۹۵
💚💚👇👇
https://eitaa.com/sh867d