eitaa logo
شهید عباس دانِشگَر ♡
674 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
112 فایل
♦️شهید مدافع حرم عباس دانشگر سردار اباذری: شهید عباس دانشگر نمونه بارز یک جوان مومن انقلابی بود👌🏻♥️ #نشر مطالب کانال باعث زنده نگهداشتن یاد شهدا می شود فوروارد زیباتره♡ ¹³⁹⁸.⁹.²⁴ (: ✨🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
📄 وقتی در کمین دشمن بودیم، عباس پشت بیسیم به ما روحیه می‌داد و می‌گفت:«بچه‌ها! نگران نباشید، ما هستیم، بهتون کمک می‌کنیم.» این‌ها در حالی بود که فرمانده نمی‌گذاشت عباس به خط بزند و او بسیار ناراحت شده بود. فرمانده گفته بود:«اگه قراره کاری بکنن، همین سه نفر میکنن و اگه قراره شهید بشن، همین سه تا شهید کافیه. تو جلو نرو عباس» وسط درگیری‌ها، مافوق فرمانده ما، مأموریتی اعلام می‌کند مبنی بر این که روستایی در آن حوالی را پوشش بدهند تا حرامی‌ها به روستاهای بعدی نرسند. جمعی از نیروها به سمت روستایی که فرمانده بود حرکت می‌کنند و عباس هم به کمک آن‌ها می‌رود. با خودشان می‌گویند عباس را می‌بریم تا جلو نرود! خیالمان راحت باشد که پیش ماست و او را سالم تحویل می‌دهیم. اما سرنوشت چیز دیگری برای عباس نوشته بود. نقل از :همرزم شهید ❤️ 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄
📄 🌸🍃🌼🍃🌷 مرتب با عباس تلفنی صحبت می‌کردم. به شهرستان منتقل شده بودم و اگر این ارتباط نبود، انگار چیزی را گم کرده بودم. بعد از شهادتش، یک روز هم نیامده که به یادش نباشم. گاهی برایش صلوات می‌فرستم، گاهی نمازی را به او هدیه می‌کنم و گاهی با دعا روحم را که از نبودنش آشفته است، تسکین می‌دهم. معتقدم همه دانشجوها باید عباس را بشناسند. باید سبک زندگی عباس را بدانند تا بتوانند از او الگو بگیرند. این الگو گرفتن‌ها تعبیر دیگری است از ادامه دادن راه شهدا... 🖊مجتبی کیانی- همکار شهید 🖤   🤲🏽 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📄 🍃🌷🍃🍃🌷🍃🍃🌷🍃 دو سه روزی از شهادت عباس می‌گذشت که یکی از همکاران، عکسی از عباس را به اداره آورد؛ عکسی که عباس در آن لبخند می‌زد. یکی از همکاران خواهر، عکس عباس را که دید، برای لحظاتی به چهره معصومش خیره شد و بدون این که حضور ما او را به پنهان کردن احساسش وادار کند، به شدت منقلب شد و اشک ریخت. چند روزی که گذشت، دیدیم که حجابش کامل‌تر شده. برای همه ما سوال‌برانگیز بود که چه اتفاقی افتاده که روحیات آن خانم همکار، ناگهان تغییر کرده است. وقتی از او سوال شد، خوابش را برایمان تعریف کرد:«عباس به خوابم اومد. گفت شما که از غم شهادت من گریه می‌کنی و شهادتم توی روحیه شما تأثیر گذاشته، خودت رو به راه شهدا نزدیک کن...» 🖊مهران مجیدپناه- دوست شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🖤   🤲🏽 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📄 🌸🍃🌼🍃🌷🍃🌸🍃🌹🍃🌼 شرایط رزم یعنی گلوله و انفجار و صدای شلیک... در این شرایط معمولا آدم‌ها چندان توجهی به اطراف و اطرافیانشان ندارند. خود من هم گاهی در آن شرایط هیجان‌زده می‌شدم. عباس اما در هر شرایطی حواسش به دیگران و به رفتارش بود. یادم است یک‌بار با صدای بلند با عباس برخورد کردم و رفتم که بخوابم! در منطقه عملیاتی در یک اتاق نشسته بودیم و درباره موضوعی بحثمان شده بود. با خودم فکر می‌کردم که نباید با عباس با صدای بلند حرف می‌زدم. مرتب در این فکر بودم که چرا امروز این اتفاق افتاد. با همین فکرها خوابیدم. وقتی بیدار شدم، عباس مرا در بغل گرفت و از من معذرت‌خواهی کرد؛ در حالی که من باید از او عذر می‌خواستم... 🖊عباس رحمانیان-همرزم شهید 📗(برگرفته از كتاب لبخندي به رنگ شهادت) ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📄 🌸🍃🌼🍃🌷🍃🌸🍃🌹🍃🌼 با ایران که تماس می‌گرفت ما می‌رفتیم و اذیتش می‌کردیم. شوخی می‌کردیم و سر به سرش می‌گذاشتیم. بچه‌ها پانتومیم بازی می‌کردند و ادایش را درمی‌آوردند که یعنی الان عباس دارد پشت تلفن این حرف‌ها را به نامزدش می‌زند! می‌دانستیم تازه نامزد کرده است. خودش هم با ما می‌خندید و شوخی می‌کرد. او برای دفاع از آرمان‌ها و اعتقاداتش و به خاطر حقیقت و برقرار ماندن جریان مقاومت حاضر شده بود که از زندگی شیرین نامزدي اش دست بکشد. امثال عباس هستند که نشان می‌دهند که جبهه مقاومت بر حق است. کسانی که حاضرند از همه‌چیز بگذرند تا به آرمان واقعی خود برسند. یادم است از ابتدای روستای قراصی تا انتهای خان طومان ۲۵۰۰ متر فاصله بود. خان طومان در اختیار عناصر تکفیری بود و قراصی در اختیار ما. این شهر را به دلیل حساسیتش به ما واگذار کرده بودند. عباس برای حفظ قراصی از جان و دل مایه می‌گذاشت. 🖊عباس رحمانیان-همرزم شهید 📗(برگرفته از كتاب لبخندي به رنگ شهادت) 🌷🇮🇷 ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📄 🌸🍃🌼🍃🌷🍃🌸🍃🌹🍃🌼 قرار بود در هفدهمین روز از خردادماه سال ۹۵ به ایران برگردد. پنجاه روز در منطقه حلب مانده بود و مأموریتش به پایان رسیده بود. بره‌ای برای قربانی آماده شده بود تا وقتی عباس آمد، همه با هم به امامزاده علی اشرف(ع) برویم و قربانی‌ کنیم. آن روزها دغدغه من آماده کردن وسایل لازم برای عقد بود. در همین حال و هوا بودیم که عباس از سوریه تماس گرفت و گفت:«این‌جا قدری شرایط نامساعد؛ چند روزی بیش‌تر می‌مانم.» همین چند روز اما وعده دیدار ما را به جهان دیگر انداخت. عباس برگشت. همه با هم به امامزاده علی اشرف(ع) رفتیم. قربانی هم دادیم و عباس را تا بهشت همراهی کردیم... 🖊مادر شهید 📗(برگرفته از كتاب لبخندي به رنگ شهادت) 🌷🇮🇷 ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📄 🌸🌼🍃🌷🍃🌼🌸🍃🌹🍃🌼 یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شهید عباس دانشگر، ارادت ویژه‌اش به ولایت فقیه و شخص رهبر معظم انقلاب بود. رویه من در کلاس‌ها این است که همیشه ده دقیقه درباره منویات رهبری سخن بگویم. در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) در دو عنوان درسی‌ که تدریس می‌کردم نیز این رویه را حفظ می‌کردم. عباس یکی از دانشجویان ارزشمند من بود. فراموش نمی‌کنم که در همان نخستین جلسه درس، او با چه جدیت و نشاطی به مباحث گوش می‌داد و مداخله و مشارکت می‌کرد. بعد از پایان همان جلسه اول درس، وقتی به خروجی ساختمان انصار دانشگاه رسیدم، پیش من آمد و شروع کرد به سوال کردن:«این منویات چطوری فراگیر می‌شن؟ ما باید چیکار کنیم که مسوولین ما به فرمایشات و منویات رهبری توجه کنند؟» از جنس سوال‌هایش می‌شد دغدغه‌های ولایت‌مدارانه را احساس کرد. حال خوشی را که از این سوالات به من دست داد هرگز فراموش نمی‌کنم. بعد از شهادت عباس بهتر درک کردم که جوانان دهه هفتادی ما چقدر دغدغه انقلاب اسلامی را در دل دارند... 🖌 سرتیپ پاسدار حسن‌زاده ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e   ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
📄 🍃🌷🍃🍃🌷🍃🍃🌷🍃 این اولین‌بار بود که در مراسم تشییع پیکر یک شهید حضور پیدا می‌کردم. جمعیت زیاد شرکت‌کننده در مراسم، آن هم در هوای گرم آخرین روزهای بهار سمنان مرا به تعجب واداشته بود. خیلی‌ها آمده بودند تا با دوست و محبوبِ شهیدشان، وداع کنند. مراسم پرشکوه تشییع که تمام شد، موقع خداحافظی، مادر شهید به ما گفت:«من قادر به تشکر از شما و جبران زحماتتان نیستم؛ اجر شما با شهیدان!» با خودم گفتم:«یعنی می‌شود شهید به ما نظر لطفی کند؟» چند روزی گذشت. نیمه‌شبی در خواب دیدم که تمامی افرادی که در مراسم تشییع پیکر شهید به نوعی خدمت کرده بودند، در صفی بسیار طولانی که انتهای آن نامشخص بود، ایستاده‌اند و به نوبت، هدیه‌ای دریافت می‌کنند. نوبت به ما که رسید به هرکداممان یک خانه بسیار زیبای آینه‌کاری شده با وسایل کامل و بسیار زیبا و از جنس طلا داده شد. این هدیه فقط برای ما نبود؛ به همه افرادی که در صف ایستاده بودند، گفته می‌شد که این هدیه، جبران خدمتی است که در مراسم این شهید عزیز انجام داده‌اید. از خواب بیدار شدم و به این فکر می‌کردم که چه زیبا به جواب سوالم رسیدم... 🖊خانم قربانی-زن‌دایی شهید ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e   ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
🌸🌼🍃🌷🍃🌸🍃🌹🍃🌼 📖خاطره عشق عباس برای انجام کاری به لپ‌تاپش نیاز داشتم. بین کار، چشمم به پوشه‌ای خورد که نامش باعث تعجبم شد:«عشق من» کنجکاو شدم و با خودم فکر می‌کردم که چه کسی می‌تواند عشق عباس باشد! از سر کنجکاوی برادرانه، پوشه را باز کردم. حجم زیادی از عکس‌ها و فیلم‌های حضرت آقا را در آن پوشه گردآوری کرده بود. خودم در رایانه شخصی‌ام، فیلم‌ها و عکس‌های حضرت آقا را در پوشه‌ای به نام «رهبری» ذخیره کرده بودم اما او رهبری را جور دیگری خطاب کرده بود و این نشان ارادتش بود و برای من درس‌آموز. 🖊علیرضا دانشگر-برادر شهید ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e   ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
📄 🌸🍃🌼🍃🌷🍃🌸🍃🌹🍃🌼 آن شب، برادر سيد عباس تقوي، مداح اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، ذکر مصیبت باب‌الحوائج، حضرت عباس(علیه‌السلام) را می‌خواند و من بسیار منقلب شده بودم. یادم هست که گوشه‌ای از مجلس با حضرت عباس(علیه‌السلام) نجوا می‌کردم و در همان حال و هوا بودم که نام فرزندی که در راه دنیا بود را انتخاب کردم. پیش از آن مجلس، در ذهنم اسم‌هایی را ردیف کرده بودم اما آن شب، تصمیم گرفتم که نام فرزندم را «عباس» بگذارم. با مادرش مشورت کردم و او هم پذیرفت. آن روزها گمان نمی‌کردیم که عباس، مثل صاحب نامش، در راه دفاع از حرم، به شهادت خواهد رسيد. 🖊پدر شهید 📗(برگرفته از كتاب لبخندي به رنگ شهادت) ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e   ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
شهید عباس دانِشگَر ♡
#استوری 😍 #شهید‌_دانشگر ♥️ #مــا_ملـت_امــــــام_حسیـــ❤️ـنیم #شہید_عبـــاس_دانشـگر 🖤 https://eit
🌺شهید روح الله قربانی یکی از هم‌دوره‌‌ای های ما بود که من برای تشییعش رفته بودم. 🌺تو مراسم کنار عباس بودم،با گریه گفتم دیدی چه زود عاقبت بخیر شد؟😭 🌺انگار می‌دانست کارش به شهادت می کشد، آرام گفت: «مهدی جان! نترس، نگران نباش، ان شاء الله ما هم بهش میرسیم.» ❤️ـنیم 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e   ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
🌷 🌷 بچه که بودیم گاهی روز های تعطیل به خانه پدربزرگمان میرفتیم و وقتی از بیکاری حوصله مان سر میرفت،یک توپ پلاستیکی میخریدیم و فوتبال بازی میکردیم.وسط شور و نشاط بازی،ناگهان عباس غیبش میزد! صدایش میکردیم و جوابی نمی شنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش میگشتیم و میدیدیم که در حال وضو گرفتن است. بزرگ تر شدیم،دیگر میدانستیم که حتی درگرماگرم بازی،عباس نمازش رابه موقع میخواند.این باعث شده بود که ماهم به تبعیت از او،بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم ♥️ محمدامین دانشگر،(پسر عموی شهید) ╔═.•✾͜͡ ════════╗ ➣ ❄️ @sh_daneshgar ⍣ ╚════════ 🌹🌿 ═╝