eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
789 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🧕🏻🧔🏻 💍 *🔴 💠 از صحبت کردن ناشایست پشت سر خانواده همسرتان بپرهیزید. 💠 چون هم باعث اختلافات خانوادگی می‌شود و هم شما را فردی و بی‌تدبیر در حل مشکلات جلوه می‌دهد. 💠 در نتیجه حس به شما بشدت کمرنگ می‌گردد. 💠 اینکار برای همسرتان می‌شود تا او نیز به راحتی پشت سر خانواده شما صحبت کند و نسبت به آنها به دل بگیرد. 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
.📸✨. . . . . | 💔 | 💔 | 💔 الحج الافتراضي إلى مرقد الشهيد الحاج قاسم سليماني😍✨ ادخلوا الى حديقة الزهور الخاصة بشهداء كرمان من الرابط التالي🌹👇🏻 🦋 soleimany.ir/tour/ 🦋 زیارت مجازی مجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی🤩💫 با استفاده از لینک زیر گلزار شهدای کرمان وارد شوید👇🏻🌱 🌸 soleimany.ir/tour/ 🌸 《التماس‌دعا😢✋🏻》 . . .📸✨. . . •••••• 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴 ••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اطلاعیه مهم پدر شهید فتنه دراویش محمدحسین حدادیان درخواست دارم حتما نشر حداکثری بدهید بلکه مسئولینی که خود را به خواب غفلت زده اند بیدار شوند. اینجانب به عنوان پدر یک شهید مدافع ولایت و امنیت شهید محمدحسین حدادیان که توسط فرقه ضاله دراویش بشهادت رسیده، از مسئولین اطلاعاتی و قضایی و شورای عالی امنیت ملی سوال دارم با وجود همه مستنداتی که از این درویش پلید و فرقه ضاله اش وجود دارد چراااااااا نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی نسبت به برخورد با وی اقدام جدی صورت نمیدهند؟؟ بعد از دیدن این کلیپ، قضاوت به مردم همیشه درصحنه واگذار می‌شود.
📌💌 اۅنجاڪہ‌خدامیگہ: ﴿ قــالَ‌لا‌تَخافاً،إنَّنِي‌ مَعَكُما‌أسمَـعُ‌وأري ﴾🌙 «نٺࢪسید؛خۅدم‌ هۅاتۅنۅۅ داࢪم..!» –چقدࢪدݪ♡آدم‌قࢪص میشہ!!! :)🌱 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
💥رفقا خبر دارید... 🌴هنوز که هنوز است از عملیات فاتحانه خیبر برنگشته🚷 ⇜خبر دارید که آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد😔 و برنگشت. 🌴از خبری دارید⁉️ بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید ⇜از جوانانی که خوراک های اروند شدند خبری دارید❓ 🌾هنوز از صدای اذان بچه ها می آید 🌾هنوز صدای رزمندگان از حسینیه🔊 حاج همت به گوش می رسد 🌾هنوز وصیت نامه📜 شهدا خشک نشده؛↵خواهرم ، ↵برادرم 🌾هنوزکه هنوز است نگرانند از اینکه رهبر رو تنها👤 بگذاریم 🌾و هنوز که هنوز است شهدا🌷 بند پوتین هایشان را باز نکرده اند و منتظر (علیه السلام) هستند تا دوباره در رکابش شوند 🌾و هنوز که هنوز است چشم انتظار جـــــــ♥️ــــــگرگوشه هایشان هستند😔 را یاد کنید با ذکر 💐 🕊 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا راهی خواهیم یافت  یا راهی خواهیم ساخت بسیجی بن‌بست نداره!!👊🏻 ☺️ 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
💫 🌷امیرالمؤمنین (علیه السلام) : ▫️وَ کُنّا لا نَرجُو جَنَّةً ولا نَخشَی ناراً ولا ثَواباً ولا عِقاباً لَکانَ یَنبَغِي لَنا أن نُطالِبَ بِمَکارِمِ الأخلاقِ؛ فإنَّها ممّا تَدُلُّ علی سَبیلِ النَّجاحِ. «حتّی اگر امید بهشت و ترس از آتش و انتظار ثواب و عقاب هم نداشتیم، باز شایسته بود به دنبال بزرگواری‌های اخلاقی باشیم؛ زیرا این مکارم از چیزهایی است که راه موفقیت را نشان می‌دهد.» 📚 : مستدرك الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۳ 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
خستگی‌مادرت‌دررفت‌آن‌زمان‌که‌دید.. رهـــــ🖤ـــبرت.. پـیراهنت را بـوسه بــاران میکند.. 💔😔 الهم الرزقنا شهادت.. 😔💔 🖤‌ــــــرانه😍 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
🌸 . . 🌾ما شاڪِر حقیم ڪھ داریم ☝️را... اَللهُمَ احفِظ🍃 ↲قائِدَنَا الاِمامَ الخامِنھ اێـ💛•° . . ❤️ 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
| تـا زمانے‌ڪه‌حسـین‌است‌رفیقِ‌دلِ‌مــن☺️💖 مِیـل‌همـراه‌شدن‌بـادِگـران‌نیـست‌مـࢪا😌🌱 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 | سخنرانی 🔸 حجة الاسلام والمسلمین عالی🔸 ◀️ موضوع:راهکار دینی برای جبران گناهان بزرگ 🕊 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ♦️شهید مدافع و امنیت 🌷 📆تاریخ تولد: ۱۳۷۴/۱۰/۲۳ محل تولد: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۱۲/۱ (مصادف با سحر خانم حضرت زهرا «س» سوم جمادی الثانی) 🔆محل : تهران ، خیابان پاسداران توسط دراویش داعشی مزار: 🌸🥀 شهدای امامزاده علی اکبر چیذر (ع) ♦️شخصیت علاقه : مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای مورد علاقه :تمامی شهدا صفات بارز اخلاقی : اخلاص.خوش اخلاقی.ولایت پذیری.ادب. پذیری. 🔆گذشت.کمک به ونیازمندان و بصیرت........ علایق : امور نظامی .مثمر ثمر بودن برای دین ونظام وضعیت کنونی: همجوار امام حسین در جنة الحسین... 🌷 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
| ❤️ 🔅از زندگی، شعری جز شهادت نمی‏دانیم. تقویم‏ ها جفا کرده‏ اند، اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند. قلم‏ های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده‏ اند. ما کجا می‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه‏ هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می‏توان آنان را شناخت؟! 📌پوتین‏ ها فقط اندکی از رشادت بچه‏ ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله‏ های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏ زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم‏ های ما، حرفی برای گفتن نداشت.همه حرف‏ها را با لبخند و گریه‏ ها می‏ زدند. خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک‏ های چکیده از دعای کمیل‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام‏ های نرفته ما. ▪️اُنس با واژه‏ های دنیایی، برای لب‏ های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوشه‏ ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک‏ آلود نمانده است. هفت شهر عشق را عطار گشت؛ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم ... ؛ 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
زنان سربازان گمنام‌اند! «امام‌خمینی» 🕊 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
• • 🖇 بیچـاره‌ڪسی‌است‌ڪہ بیدار‌شـود‌وببیند طورے‌ ڪرده‌ڪہ‌بـا بیگانہ‌بوده و هم‌‌بـا‌او‌بیگـانہ‌استــــ 🌱 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
#رمان #دمشق_شهرِ_عشق #پارت‌_چهل‌_و‌_پنجم 📚 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم می‌پیچیدم، ثانیه‌ها را
📚 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط می‌کردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله‌هایم را نشنود. نمی‌دانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرم‌مان کافی بود که بی‌امان سرم عربده می‌کشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن می‌کوبید. 📚 دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دادم، لب‌هایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله‌ام از گلو بالا نیاید و بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینه‌ام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله‌ام در همان سینه شکست. با نگاه بی‌حالم دنبال مادر مصطفی می‌گشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش می‌کشد. پیرزن دیگر ناله‌ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط را صدا می‌زد. 📚 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا می‌زدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی‌رحمانه از جا بلندم کرد. بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده می‌شدم و خدا را به همه (علیهم-السلام) قسم می‌دادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند. 📚 از فشار انگشتان درشتش دستم بی‌حس شده بود، دعا می‌کردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد. خیال می‌کردم می‌خواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمی‌دانستم برای زجرکش کردن زنان وحشی‌گری را به نهایت رسانده‌اند که از راه‌پله باریک خانه ما را مثل جنازه‌ای بالا می‌کشیدند. 📚 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را می‌کشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده می‌شد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمی‌زد. ردّ از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمی‌توانستم تصور کنم از دیدن جنازه‌ام چه زجری می‌کشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به همسرم از گوشه چشمم چکید. 📚 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا می‌رفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه‌های اطراف شنیده می‌شد. چشمم روی آشوب کوچه‌های اطراف می‌چرخید و می‌دیدم حرم (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان گوشم را کر کرد. 📚 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش می‌لرزید و او نعره می‌کشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و می‌شنیدم او به جای جواب، را می‌خواند که قلبم از هم پاره شد. می‌دانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند و تنها با ضجه‌هایم التماس می‌کردم او را رها کنند. 📚 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ می‌زدم که گلویم خراش افتاد و طعم را در دهانم حس می‌کردم. از شدت گریه پلک‌هایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه‌های مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«!» 📚 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانه‌ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد. با همین یک کلمه، ایرانی و بودنم را با هم فهمیده بودند و نمی‌دانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له می‌زدند. 📚 بین پاها و پوتین‌هایشان در خودم مچاله شده و همچنان (علیهاالسلام) را با ناله صدا می‌زدم، دلم می‌خواست زودتر جانم را بگیرند و آن‌ها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان می‌دادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟» و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ می‌دونی میشه باهاش چندتا مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ خودش می‌دونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!» 📚 به سمت صورتم خم شد، چانه‌ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه می‌لرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمی‌کردم جاسوس زن داشته باشه!»... ✍️نویسنده: 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
•| ღـــيدانہ|• محڪمہ شهداء محڪمہ عدلیست ڪہ ما را در آن به مےڪِشند😔 ! 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفرَج🌤 🏴 ✨ ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
• • میگفٺ: فقط اسـیرِ امام حســین‌{ع}باشـ🍃 خیرمیبینے♥️ یاسید{} • • 🏴 ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
🕊| 📄| شهید حاج حسین خرازے: من اهمیت نمےدهم درباره ما چہ مےگویند؛من مےخواهم دل ولایت را راضے کنم. عزیزان من!این بصیرت چگونہ حاصل مےشود؟بر اثر گذشتن از خود! 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
kofran nemat.mp3
3.23M
قسم به مادرت نذار که راه بسته بشه کفران نعمت کردم ببخش آقا... 🏴 ✨✨ ‌❀‌ ͜͡ 🕊|•@sh_hadadian74 🏴