🌙سخن نگاشت | بهترین دعاها
🔻 در این شبها باید با خدا حرف زد، از خدا باید خواست
#حضرت_آقا❤️❤️
#شهید_محمد_حسین_حدادیان 🌸
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | نگاه به حاجات
🔻 در شبهای قدر، یکی یکی از خدای متعال بخواهید
#حضرت_آقا❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام شهدا از نگاه مقام معظم رهبری چیست؟
اگر وارد میدان مبارزه شویم باید بدانیم خدای متعال بیم و ترس و اندوه را از ما دور می کند...
#حضرت_آقا❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | پیروی از امیرالمؤمنین (ع)
🔻 اگر همان قدری که مردم دنیا به عدالت، انصاف، شجاعت و ظلم ستیزی امیرالمؤنین علاقه دارند، در مقام عمل هم خود را به این خصوصیّات نزدیک میکردند - ولو یک قدم - دنیا گلستان میشد؛
#حضرت_آقا🖤🖤
#شهید_محمد_حسین_حدادیان 🥀
☆••●♡••🖤🕊••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🖤🕊••♡●••☆
🔷امام خامنهای:
🔺 امشب به ولیّ عصر، ارواحنافداه توجّه کنید، به برکت امام زمان از خدای متعال خواسته هایتان را بگیرید، بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
#حضرت_آقا🖤
#توجه_به_مولا_امام_زمان🖤
☆••●♡••🖤🕊••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🖤🕊••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | دعای مستجاب
🔻 هیچ دعایی بی استجابت نیست
#حضرت_آقا❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | برکات زندگی
🔻 یاد خدا با تضرع، پشتوانه همۀ خیرات و برکاتی ست که انسان میتواند در این زندگی دست بیاورد
#حضرت_آقا❤️❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | امتحان الهی
🔻 امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد
#حضرت_آقا❤️❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | گره گشای مشکلات
🔻 شما ذکر خدا بگویید، خدای متعال هم بر شما صلوات میفرسند
#حضرت_آقا❤️❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | باران رحمت و لطف الهی
🔻 ماه رمضان، فصل معنویّت، بهار صفا تمام شد؛ روزهای آخر ماه رمضان را میگذرانیم
#حضرت_آقا❤️❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | بصیرت مردم در روز قدس
🔻 روز قدس را نگاه کنید، در آن گرما با آن دهان روزه، چه کسی مردم را می آورد در این خیابانها؟ این دست خداست
#حضرت_آقا❤️❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌙سخن نگاشت | حفظ دل های پاک
🔻 سعی کنید نتایج تلاش مبارک خود را در ماه رمضان، برای خود حفظ کنید
#حضرت_آقا❤️❤️
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
@sh_hadadian74
☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
خطری که تن رهبری را می لرزاند!!!
به نظر شما مقام معظم رهبری در بیان خطرات چه موضوعی فرموده اند که تن انسان می لرزد؟
مذاکره با آمریکا؟ نفوذ؟ مشکلات اقتصادی؟ مشکلات فرهنگی؟ و ...
هیچکدام.
معظمله در آذرماه سال ۹۲ (شش سال و نیم پیش) در دیدار اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی، فرمودند:
"مسئلهی جمعیّت یکی از خطراتی است که وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او می لرزد ... مسئلهی جمعیّت را جدّی بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا میکند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست. یعنی مسئلهی جمعیّت از آن مسائلی نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر میکنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسلها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست."
متاسفانه این دولت کمترین اعتقادی به این مسئله نداشته و ندارد ؛ اما از مجلس جدید انتظار می رود در این موضوع حیاتی ، انقلابی عمل کند.
برای دفع این خطر حیاتی ، باید به صورت عمومی سبک زندگی در جامعه اصلاح شود و این موضوع امکان پذیر نیست مگر با احساس وظیفه همه ما.
اگر آینده ایران برایمان مهم است هر کسی هرطوری که می تواند بایستی در این فرهنگ سازی مشارکت نماید ...
#حضرت_آقا❤️
#دولت_پیر_جوان_باید_گردد
#فرزند_بیشتر_ایرانی_آبادتر
┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
@sh_hadadian74
┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
#پروفایل📲
#مذهبی🍃
#حضرت_آقا❤️
#شهید_محمد_حسین_حدادیان
#شهیدنشویم_میمیریم
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
@sh_hadadian74
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
#اندکی_با_شهدا 💫
بزرگترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی میکنیم به رهبری ولایت فقیه.
گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن، سخنگوی آمریکایی که گفت: “اگر ما جایگاهی به عنوان ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگترین بار را از دوش خود برداشتهایم”
آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست ؟؟؟
🔺 قسمتی از دستنوشته شهید مصطفی احمدی روشن
#حضرت_آقا
#شهید_محمد_حسین_حدادیان
#شهیدنشویم_میمیریم
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
@sh_hadadian74
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_آقا😍
قرآن را حفظ ڪنید..
#اللهم_احفظ_قائدنا_امام_الخامنه_ای
#شهید_محمد_حسین_حدادیان
#شهیدنشویم_میمیریم
❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
@sh_hadadian74
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
حاج حسین یکتا: وقتی حرفهای #حضرت_آقا رو رصد میکنیم، میبینیم داره بر اساس #نیاز_جامعه و #وضعیت_جامعه حرف میزنه ولی ما داریم با حالِ خودمون، نَفسِ خودمون، کِیفِ خودمون، کوکِ خودمون، سایت خودمون، دهنسرویسی همدیگه از همدیگهمون، حالگیری از همدیگهمون، برند و تابلو و نام و آرم خودمون حرف میزنیم، کاری به حرف #آقا نداریم که! آقا یه طرف میره، ما هم یه طرف... .ما باید برگردیم تو #مردم.
#شـہـید_محـمــد_حســــیـن_حـدادیـان 🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
هر ملتی که هنر شهادت را یاد گرفت؛
برای همیشه سربلند است...!
#حضرت_آقا♥️
#لبیک_یا_خامنه_ای✨
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#رمان
#دمشق_شهرِ_عشق
#پارت_چهل_و_دوم
📚 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟»
از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بیصدایم مقاومت مصطفی را شکست که بیهیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم زیر پردهای از خنده، نگاهش میدرخشد و بهنرمی میلرزد.
📚 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل بهزحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت.
باران #احساسش به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح میکردم.»
📚 و من از همان سحر #حرم منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح #عشقش را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.»
نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، میتونید تا آخر عمر بهم #اعتماد کنید؟»
📚 طعم #عشقش به کام دلم بهقدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لبهایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت.
در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر #رهبری در زینبیه عقد کردیم.
📚 کنارم که نشست گرمای شانههایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در #زینبیه بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین #عاشقانهاش را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!»
از حرارت لمس احساسش، گرمای #عشقش در تمام رگهایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربهای شیشههای اتاق را در هم شکست.
📚 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانههایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم.
بدنمان بین پایههای صندلی و میز شیشهای سفره #عقد مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید و همچنان رگبار #گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد.
📚 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد #وحشتزدهاش را میشنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم میکرد :«زینب حالت خوبه؟»
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانههایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید.
📚 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجرههای بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید که جیغم در گلو خفه شد.
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر #رهبری گوشه یکی از اتاقها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید.
📚 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادیاش هراسان دنبال اسلحهای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بیشرفها دارن با #مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟»
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجرههای دفتر را به رگبار بسته بودند.
📚 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنهای دید که لبهایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟»
من نمیدانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری #دمشق عادت #تروریستها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!»
📚 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشیگری ناگهانیشان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم #رهبری ایران میبینن! دستشون به #حضرت_آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!»
سرسام مسلسلها لحظهای قطع نمیشد، میترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها #زن جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.
📚 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونههای مصطفی از #غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید.
از صحبتهای درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خواندهاند که یکیشان با #تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم #مقاومت کنیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨
↷✨#ʝσɨŋ↓
°| ❥• @sh_hadadian74 🏴
بهترین راه ارتباط با خدا؛
همین نمازی است که میخوانید...!
#حضرت_آقا
#اذان📿
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨✨
❀ ͜͡ 🕊|•@sh_hadadian74 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎 #به_روز_با_آقا
😉 برگزیدهای از نکات مهم بیانات آقا در ارتباط تصویری با مراسم دانشآموختگی دانشگاههای افسری
#حضرت_آقا
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨✨
❀ ͜͡ 🕊|•@sh_hadadian74 🏴
「•✊🏽🔗•」
.
سرنوشت ما عزت؛
و سرنوشت دشمنان ذلت است...!
#حضرت_آقا🌱
.
@sh_hadadian74 ❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلبسته جوانـانم . .(:🌿'!
کشور به چه نوجوانی احتیاج دارد؟!...
دشمن میخواهدجوانانِ ما چگونه باشند؟
#حضرت_آقا
#لبیک_یا_خامنه_ای
@sh_hadadian74
باید رواج پیدا کند🕊✨!
#شهیدانه
#حضرت_آقا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللھمعجلالولیکالفرج
┏━━°❀•°:🕊:°•❀°━━┓
@sh_hadadian74
┗━━°❀•°:🕊:°•❀°━━┛