eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
807 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹عاشق رسول بود... همه جوره دنبالش بود... حتی عکسا و مطالبی از رسول داشت که کمتر جایی دیده میشد... عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار رسول نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی عاشق امام رضا علیه السلام بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست آقا... پیش رسول که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو سنگ مزارش نوشته: ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان شبیه او زیست شبیه او نفس کشید شبیه او در حلب سوریه پرپر زد و شش روز قبل از دومین سالگرد شهادت در 20سالگی به دوست شهیدش پیوست... ... مثل 😍👌🏻👌🏻 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
💠چند روایت از یک قصه💠 🔸سکانس اول: تو عملیات بودیم که پشت بیسیم گفتند یکی از بچه ها شهید شده و سه چهار تا زخمی... بعد از یک مدتی گفتند: نه! شهید نشده!! همین طوری پیش رفت تا شب، توی هیئت، وسط سینه زنی، خبر شهادت را دادند همه بهم ریختیم 🔹سکانس دوم: شب تاسوعا بود... جلو در هییت بودم که محمدرضا زنگ زد. خیلی ناراحت بود، گفت: "الان از عملیات برگشتیم... "عبدالله باقری" زخمی شده، "امین کریمی" هم شهید شد... به شوخی بهش گفتم: "بابا همه رفیقات شهید شدن تو سالمی میخوای برگردی ضایع س!😂 حداقل یه خطی بنداز یا به بچه ها بگو یه تیری تو پات بزنن بگی جانباز شدم😅" گفت: "آره اتفاقا تو فکرش بودم..." 🔸سکانس سوم: دو روز بعد، با محمدرضا که صحبت میکردم بهش گفتم: "یکی با اسم "کریمی" شهید شده" گفت: "آره با ما بود، البته تیممون جداست ولی خیلی میدیدمش... از وقتی شهید شده حال و هوای بچه ها خیلی تغییر کرده... چون خبر شهادتش رو توی هییت شب تاسوعا به بچه ها دادن..." خوب موقعی گفتند...😢 بعضیا همون موقع با همون حالشون حاجتشون رو گرفتن، شاید محمدرضا هم...😔 🔹سکانس آخر: وقتی خبر شهادت "امین کریمی" رو شنیدم اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد این بود که اگه یک وقت محمدرضا شهید شه چی...😥 و از اون موقع بود که خیلی جدی تر به شهادت محمدرضا فکر کردم... چه می دونستیم انقدر نزدیکه...😭 چه می دونستیم انقدر جدی تو فکرش بود...😓 شهید کریمی شب تاسوعا و محمدرضا 29 محرم... 🔺نقل از تعدادی از دوستان امروز سالگرد شهادت قمری شهید هست 💔 🏴 ✨ ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74 🏴
🌸| برخے از خصوصیاتِ : 🔸با غیرت 🔹بااااا ادب ▫️خادم الشهدا بود... ▪️خیلی راستگو بود. 🔹نترررررس و شجاع 🔸اهل گردش و تفریح ▫️خیییییلی صبور بود. ▪️اصلاااا آدم آرومی نبود 🔹شدیدا ولایتی بود و مطیع رهبر 🔸خیییییییلی مهربون و دل رحم... ▫️دنبال حتی کوچکترین کار خیر.. ▪️عااااشق شهید رسول خلیلی بود. 🔹خانواده دوست و عزیزدردونه خونه 🔸فوق العاده شوخ طبع و خوش خنده بود. ▫️بیشتر از سنش مسایل پیرامونش رو متوجه میشد و درک بالایی داشت. ▪️خیلی امروزے بود.به تیپ وظاهرش،همونطور ڪه باطن براش مهم بود،خیلی اهمیت میداد. مثلا یه نمونه‌ش: عاشق موهاش بود 🔹براے رفاقت هرچقدر داشت خرج مےڪرد، مالے و جانے! 🔸خیلی انعطاف‌پذیر بود،تقریبا با همه مےجوشید. ▫️هیأتی بود و هروله کردن تو روضه رو خیلی دوست داشت. و علاقه زیادی به هیات ریحانه النبی (س) و هیات رایه العباس (ع) پیدا کرده بود. ▪️امامزاده علی اڪبر چیذر ،ڪهف الشهداء و مقبره الشهدای شهرک شهیدمحلاتی رو خیلی دوست داشت. 🔹اعتقادات مذهبی قلبی‌اش خیلی زیاد بود، بدون اینکه تو ظاهر بخواد نشون بده.. 🔸عاشق عکـــ📸ــاسی بود، خودش می گفت:‌"آدم باید عکس بگیره یادگاری بمونه که اگر دو روز دیگه نبود،دو تا عکس ازش باشه" ▫️تا حد زیادے از هیچکس چیزی به‌دل‌نمیگرفت، بدی دیگران رو فراموش مےکرد و در مقابل خوبی -هاشون رو به خاطر مےسپرد... 🔹وقتی یڪی با رهبر یا سپاه مخالف بود،اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد ڪه طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه‌ے خیلے معترض نمےگرفت. 🔸ترک محرمات و انجام واجبات..روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت. ▫️خیلے با معرفت بود،هر جای زیارتی هم که مےرفت پیام مےداد و یاد مےڪرد. ▪️تا جایی ڪه میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. 🔹به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود. 🔸عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب(س) بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) رو انتخاب کرد،تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بی بی موند و شد یکی از علمداران ظهور... 💌| برگرفته از نکته ها و خاطرات بیان شده از دوستان... @sh_hadadian74 ❄️
📚| ڪتاب طلبه دانشجو، 🕊 •|دهان کثیف|• دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت یاد میگرفت و در خاته تکرار می کرد؛ می گفتم دهـانت کثـیف شـده و مےخـواستم بـرود و دهانش رو بشوید. باور میڪرد و دهانش را می شست.یک بار حرف زشتی را دو بار تکرار کرد. سری اول شست و برگشت. سری دوم آن فحش را مجدد گفت ؛ تشر زدم که دهانش را خوب نشسته است. این بار با مایع و صابون دهانش رو شست؛و گفت که حالا دهانش تمیز شده است. نقل شده از مادر شھید @sh_hadadian74 ❄️
📚| ڪتاب طلبه دانشجو، 🕊 چشمان سنگ در یکۍ از سفرهاے راهیان نور؛ڪنار یک پاسگاه پلیس در بیابانی خلوت توقف کردیم و چادر زدیم. همه داخل چادر خوابیدیم؛اما او بیرون خوابید. نیمه شب از صداے نفس هاے عجیبی از خواب پریدم و نگران شدم‌؛ لاے پرده چادر را کنار زدم و دیدم ڪه سگی عظیم الجثه با دهانی باز ڪه نفس‌نفس می زد بالای سر خم شده و باچشمانش به صورت او زل زده‌است، بیدار بود اما از ترس جنب نمی خورد؛آن لحظه تنها کارے ڪه توانستم انجام دهم این بود چند بار پشت هم دست بزنم؛سگ از صداے دست زدنم تـرسید و رفـت.وقتے اوضاع آرام شد مرا صدا زد و به سمتم آمد و باحالتی بهت زده می گفت که آن سگ چه از جانش مےخواسته که آنطور به او خیره شده بود. نقل شده از مادر شھید @sh_hadadian74 ❄️
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 ولادت: ۷۴/۱/۲۶ شهادت: ۹۴/۸/۲۱ محل شهادت: سوریه العیس مادر شهید: بعضی شبها ڪه نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید ڪوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است، او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه 3 بار ختم قرآن می ڪرد، با اینکه 20 بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش ڪرده بود ڪه برایش تنها 5 روز روزه و 20 نماز صبح قضا ڪنم . 💟دوران اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود❌ چون ورزش🏋 می کرد، صورتی بدون جوش داشت که برای خودش تعجب آور بود. 💟ولی همیشه را دوست داشت، اما از کم پشت بودن ریشش می نالید😕 خدا را به خاطر داده هایش شاکر بود🙏 و از خدا می خواست انرژی جوانی اش در راه مثبت و استفاده کند. ♦️نقل از: مادر شهید @sh_hadadian74🌸🍃
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 ولادت: ۷۴/۱/۲۶ شهادت: ۹۴/۸/۲۱ محل شهادت: سوریه العیس مادر شهید: بعضی ش
روایت مادر شهید محمدرضا دهقان 🌾 به پیاده روی اربعین رفتیم.محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید ⚡️اما گفتیم که بگذار ببینیم اوضاع در چه حالی است کسب کنیم سال دیگر با هم💞 برویم. 🌾 ای که دوستش هدیه🎁 داده بود را داد تا در حرم (ع) تبرک کنم.اما من در شلوغی های حرم گمش کردم🙁 و هر چه گشتم پیدایش نکردم🚫 و خلاصه برایش یک خریدم و تبرک کردم. 🌾به جریان را گفتم،میدانستم خیلی به چفیه علاقه💞 داشت و از او کردم اما او در جواب گفت که فدای سرت من روا می شود😊. 🌾وقتی به رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم❓ و او در جواب گفت که اگر چیزی را در ائمه گم کنی حاجت روا می شوی😍 .من حاجتم این است که بشوم .تا سال دیگر زنده نیستم🌷. 🌾من خیلی ناراحت شدم😔 و در جوابش گفتم که به عراق میروی⁉️گفت جنگ فقط آنجا نیست در هم هست من در سوریه . @sh_hadadian74🍃🌸
‹🧸🎐› ‌ •° محمدرضا به دو چیز خیلـے حساس بود موهاش موتورش قبل از رفتن به سوریه هم موهاش رو تراشید هم موتورش رو داد به رفیقش بدون هیچ وابستگی رفت.. •° ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 @sh_hadadian74
شهادتت مبارک برادر شهیدم ❤️ ۲۱آبان ماه 🌙 سالروز شهادت شهید مدافع حرم شـهید محـمد رضا دهـقان امیـری @sh_hadadian74
🌹| اومدی و یه نقش موندگار از خود به یادگار گذاشتی؛ راهت، منشت، تبسمت، همه‌چی… از یه عشق حسابی به خدا و یه ایمان محکم، جون می‌گرفتی، که آخرش هم بال پروازت شد به سمت بهشت…🕊 رفاقتت همیشه دلگرمی بوده برامون… داداش گلم، سی‌سالگیت مبارک باشه... |🌱‌@sh_hadadian74