🌹عاشق رسول بود...
همه جوره دنبالش بود...
حتی عکسا و مطالبی از رسول داشت که کمتر جایی دیده میشد...
عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار رسول نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی عاشق امام رضا علیه السلام بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست آقا...
پیش رسول که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو سنگ مزارش نوشته:
ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان
شبیه او زیست
شبیه او نفس کشید
شبیه او در حلب سوریه پرپر زد
و شش روز قبل از دومین سالگرد شهادت #شهید_رسول_خلیلی در 20سالگی به دوست شهیدش پیوست...
#به_شبیه_شدنه...
مثل #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#رفیق_شهید_شهیدت_میکند 😍👌🏻👌🏻
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨
↷✨#ʝσɨŋ↓
°| ❥• @sh_hadadian74 🏴
💠چند روایت از یک قصه💠
🔸سکانس اول:
تو عملیات بودیم که پشت بیسیم گفتند یکی از بچه ها شهید شده و سه چهار تا زخمی...
بعد از یک مدتی گفتند: نه! شهید نشده!!
همین طوری پیش رفت تا شب، توی هیئت، وسط سینه زنی، خبر شهادت #شهید_امین_کریمی را دادند
همه بهم ریختیم
🔹سکانس دوم:
شب تاسوعا بود...
جلو در هییت بودم که محمدرضا زنگ زد.
خیلی ناراحت بود، گفت: "الان از عملیات برگشتیم... "عبدالله باقری" زخمی شده، "امین کریمی" هم شهید شد...
به شوخی بهش گفتم: "بابا همه رفیقات شهید شدن تو سالمی میخوای برگردی ضایع س!😂 حداقل یه خطی بنداز یا به بچه ها بگو یه تیری تو پات بزنن بگی جانباز شدم😅"
گفت: "آره اتفاقا تو فکرش بودم..."
🔸سکانس سوم:
دو روز بعد، با محمدرضا که صحبت میکردم بهش گفتم: "یکی با اسم "کریمی" شهید شده"
گفت: "آره با ما بود، البته تیممون جداست ولی خیلی میدیدمش... از وقتی شهید شده حال و هوای بچه ها خیلی تغییر کرده...
چون خبر شهادتش رو توی هییت شب تاسوعا به بچه ها دادن..."
خوب موقعی گفتند...😢
بعضیا همون موقع با همون حالشون حاجتشون رو گرفتن، شاید محمدرضا هم...😔
🔹سکانس آخر:
وقتی خبر شهادت "امین کریمی" رو شنیدم اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد این بود که اگه یک وقت محمدرضا شهید شه چی...😥
و از اون موقع بود که خیلی جدی تر به شهادت محمدرضا فکر کردم...
چه می دونستیم انقدر نزدیکه...😭
چه می دونستیم انقدر جدی تو فکرش بود...😓
شهید کریمی شب تاسوعا و محمدرضا 29 محرم...
🔺نقل از تعدادی از دوستان #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
امروز سالگرد شهادت قمری شهید هست 💔
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨
↷✨#ʝσɨŋ↓
°| ❥• @sh_hadadian74 🏴
🌸| برخے از خصوصیاتِ
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری:
🔸با غیرت
🔹بااااا ادب
▫️خادم الشهدا بود...
▪️خیلی راستگو بود.
🔹نترررررس و شجاع
🔸اهل گردش و تفریح
▫️خیییییلی صبور بود.
▪️اصلاااا آدم آرومی نبود
🔹شدیدا ولایتی بود و مطیع رهبر
🔸خیییییییلی مهربون و دل رحم...
▫️دنبال حتی کوچکترین کار خیر..
▪️عااااشق شهید رسول خلیلی بود.
🔹خانواده دوست و عزیزدردونه خونه
🔸فوق العاده شوخ طبع و خوش خنده بود.
▫️بیشتر از سنش مسایل پیرامونش رو متوجه
میشد و درک بالایی داشت.
▪️خیلی امروزے بود.به تیپ وظاهرش،همونطور
ڪه باطن براش مهم بود،خیلی اهمیت میداد. مثلا
یه نمونهش: عاشق موهاش بود
🔹براے رفاقت هرچقدر داشت خرج مےڪرد،
مالے و جانے!
🔸خیلی انعطافپذیر بود،تقریبا با همه مےجوشید.
▫️هیأتی بود و هروله کردن تو روضه رو خیلی
دوست داشت. و علاقه زیادی به هیات ریحانه
النبی (س) و هیات رایه العباس (ع) پیدا کرده بود.
▪️امامزاده علی اڪبر چیذر ،ڪهف الشهداء و مقبره
الشهدای شهرک شهیدمحلاتی رو خیلی دوست داشت.
🔹اعتقادات مذهبی قلبیاش خیلی زیاد بود، بدون
اینکه تو ظاهر بخواد نشون بده..
🔸عاشق عکـــ📸ــاسی بود، خودش می گفت:"آدم باید عکس بگیره یادگاری بمونه
که اگر دو روز دیگه نبود،دو تا عکس ازش باشه"
▫️تا حد زیادے از هیچکس چیزی بهدلنمیگرفت،
بدی دیگران رو فراموش مےکرد و در مقابل خوبی
-هاشون رو به خاطر مےسپرد...
🔹وقتی یڪی با رهبر یا سپاه مخالف بود،اصلا
سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد
و بحث میکرد ڪه طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبههے خیلے معترض نمےگرفت.
🔸ترک محرمات و انجام واجبات..روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت.
▫️خیلے با معرفت بود،هر جای زیارتی هم که مےرفت پیام مےداد و یاد مےڪرد.
▪️تا جایی ڪه میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت.
🔹به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت
بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود.
🔸عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب(س) بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) #عمل رو انتخاب کرد،تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم
بی بی موند و شد یکی از علمداران ظهور...
💌| برگرفته از نکته ها و خاطرات بیان شده از دوستان...
@sh_hadadian74 ❄️
📚| #ابووصال
ڪتاب طلبه دانشجو،
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے🕊
•|دهان کثیف|•
دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت یاد
میگرفت و در خاته تکرار می کرد؛ می گفتم
دهـانت کثـیف شـده و مےخـواستم بـرود و
دهانش رو بشوید. باور میڪرد و دهانش را
می شست.یک بار حرف زشتی را دو بار تکرار
کرد. سری اول شست و برگشت. سری دوم آن
فحش را مجدد گفت ؛ تشر زدم که دهانش را
خوب نشسته است. این بار با مایع و صابون
دهانش رو شست؛و گفت که حالا دهانش تمیز
شده است.
نقل شده از مادر شھید
@sh_hadadian74 ❄️
📚| #ابووصال
ڪتاب طلبه دانشجو،
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے🕊
چشمان سنگ
در یکۍ از سفرهاے راهیان نور؛ڪنار یک پاسگاه
پلیس در بیابانی خلوت توقف کردیم و چادر زدیم.
همه داخل چادر خوابیدیم؛اما او بیرون خوابید.
نیمه شب از صداے نفس هاے عجیبی از خواب
پریدم و نگران شدم؛ لاے پرده چادر را کنار زدم
و دیدم ڪه سگی عظیم الجثه با دهانی باز ڪه
نفسنفس می زد بالای سر #محمدرضا خم شده
و باچشمانش به صورت او زل زدهاست،#محمدرضا
بیدار بود اما از ترس جنب نمی خورد؛آن لحظه
تنها کارے ڪه توانستم انجام دهم این بود چند
بار پشت هم دست بزنم؛سگ از صداے دست زدنم
تـرسید و رفـت.وقتے اوضاع آرام شد مرا صدا زد
و به سمتم آمد و باحالتی بهت زده می گفت که آن
سگ چه از جانش مےخواسته که آنطور به او خیره
شده بود.
نقل شده از مادر شھید
@sh_hadadian74 ❄️
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷
ولادت: ۷۴/۱/۲۶
شهادت: ۹۴/۸/۲۱
محل شهادت: سوریه العیس
مادر شهید:
بعضی شبها ڪه نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید ڪوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است، او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه 3 بار ختم قرآن می ڪرد، با اینکه 20 بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش ڪرده بود ڪه برایش تنها 5 روز روزه و 20 نماز صبح قضا ڪنم .
💟دوران #نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود❌ چون ورزش🏋 می کرد، صورتی بدون جوش داشت که برای خودش تعجب آور بود.
💟ولی همیشه #قدبلندش را دوست داشت، اما از کم پشت بودن ریشش می نالید😕 خدا را به خاطر داده هایش شاکر بود🙏 و از خدا می خواست انرژی جوانی اش در راه مثبت و #مفید استفاده کند.
♦️نقل از: مادر شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
@sh_hadadian74🌸🍃
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 ولادت: ۷۴/۱/۲۶ شهادت: ۹۴/۸/۲۱ محل شهادت: سوریه العیس مادر شهید: بعضی ش
روایت مادر شهید محمدرضا دهقان
🌾 #اربعین_سال93 به پیاده روی اربعین رفتیم.محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید ⚡️اما گفتیم که بگذار ببینیم اوضاع در چه حالی است #تجربه کسب کنیم سال دیگر با هم💞 برویم.
🌾 #چفیه ای که دوستش هدیه🎁 داده بود را داد تا در حرم #امام_حسین(ع) تبرک کنم.اما من در شلوغی های حرم گمش کردم🙁 و هر چه گشتم پیدایش نکردم🚫 و خلاصه برایش یک #چفیه خریدم و تبرک کردم.
🌾به #محمدرضا جریان را گفتم،میدانستم خیلی به چفیه علاقه💞 داشت و از او #عذرخواهی کردم اما او در جواب گفت که
فدای سرت من #حاجتم روا می شود😊.
🌾وقتی به #تهران رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم❓ و او در جواب گفت که اگر چیزی را در #حرم ائمه گم کنی حاجت روا می شوی😍 .من حاجتم این است که #شهید بشوم .تا #اربعین سال دیگر زنده نیستم🌷.
🌾من خیلی ناراحت شدم😔 و در جوابش گفتم که به عراق میروی⁉️گفت جنگ فقط آنجا نیست در #سوریه هم هست من در سوریه #شهید_می_شوم.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
@sh_hadadian74🍃🌸
‹🧸🎐›
•°
محمدرضا به دو چیز خیلـے حساس بود
موهاش
موتورش
قبل از رفتن به سوریه
هم موهاش رو تراشید
هم موتورش رو داد به رفیقش
بدون هیچ وابستگی رفت..
•°
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
@sh_hadadian74
شهادتت مبارک برادر شهیدم ❤️
۲۱آبان ماه 🌙
سالروز شهادت شهید مدافع حرم
شـهید محـمد رضا دهـقان امیـری
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
@sh_hadadian74
🌹| #به_وقت_سی_سالگی
اومدی و یه نقش موندگار از خود به یادگار گذاشتی؛
راهت، منشت، تبسمت، همهچی…
از یه عشق حسابی به خدا و یه ایمان محکم، جون میگرفتی،
که آخرش هم بال پروازت شد به سمت بهشت…🕊
رفاقتت همیشه دلگرمی بوده برامون…
داداش گلم، سیسالگیت مبارک باشه...
#سالروز_ولات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#حضرت_برادر_گلم
|🌱@sh_hadadian74