eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
789 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 میدونین چرا ایموجیا دماغ ندارن؟ چون دماغ هیچ تاثیری تو بیان حالت چهره نداره😐 حالا هی برین دماغ عمل کنین😂😅 📿 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄ @sh_hadadian74 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
😂 ‏هیچوقت خودتو دست کم نگیر، هیچوقت نا امید نشو. همونایی که یه روز منو مسخره می کردن هنوزم منو مسخره می کنن. در واقع خواستم بگم فرقی نمی کنه در هرصورته این نامردا آدمو مسخره می کنن😐😂 📿 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄ @sh_hadadian74 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
فرشمون 133 تا گل قـرمز داره 96 تا گل سفیـــــد ریز 29 تام گل سفیــــد درشت . . . من برم بقیه درسمو بخونم 😐😂 😂 📿 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄ @sh_hadadian74 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
⛔️ هشدار ! ⛔️ هشدار ! کم کم داریم به لحظات مَلَکوتیِ "غلط کردم از ترم بعد میخونم" نزدیک میشم 😎😂 📿 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄        @sh_hadadian74 ┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
😂 محض اطلاعتون باید بگم که این ترمی که داره میاد همونه که هی می‌گفتید "خدایا کمکم کن به جان خودم از ترم بعد حتما می‌خونم" ! حالا دیگه خود دانید :) 🤷🏻‍♀ 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅ @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
😁😐🤦🏻‍♀ شب امتحانی 🙏 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅ @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
‏رفیقم میگه بین دو راهی گیر کردم، میگم منم همینطور ، مشکلت چیه؟ میگه نمیدونم ۲ میلیاردم را خونه بخرم یا نه گفت تو چی ؟ گفتم میرم زیر پتو گرمه برش میدارم سرده!😂😂 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅ @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
😂 بابام میگه : چکار میکنی همیشه کله ت تو گوشیه 🤔 گفتم : تو کار صادرات واردات هستم 😌 میگه : صادرات واردات چی؟ 🧐 گفتم : جوک های این گروهو صادر میکنم به گروهای دیگه و جک های اون گروها وارد میکنم به این گروه 😂 اونم عصبانی شد صادرم کرد تو کوچه الانم مقیم پارکم 😭😂😂 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅        @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
😂 قبل از عملیات بود. داشتیم با هم تصمیم مےگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توے بےسیم به هم‌رزمانمون خبر بدیم ڪہ ٺڪفیریا نفهمن... . یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده هاے ٺیپ فاطمیون گفٺ: آقا اگہ من پشت بیسیم گفٺم همہ‌چےآرومہ من چقدر خوشبخٺم بدونید دهنم سرویس شده... 😂😂😂 😁 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅        @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
😂 یڪ رزمنده اے توے جبھـ✨ـہ بےسیمـ📞ـ  میزنہ میگـہ : مَنـ 5000 تا عراقے دستیگر ڪردمـ😎💪🏻  بیـایـد تـا بیـاریمشـونـ😌 میگنـ : خودتـ بیـار😐 میگـہ : نہ شُمـا بیـاینـ داداشـ☺️ اینـا نمیـزارنـ منـ بیامـ 😂😐 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅        @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
. ‌ 🌺🍃. . . . . ...✨ اومده بود مرخصے بگيره ، یہ نگاهے بہش ڪرد ، گفت : ميخواي برے ازدواج ڪنے ؟ گفٺ‌:بلہ ميخوام برم خواستگارے. _خب بيا خواهر منو بگير ! گفٺ : جدے ميگے آقا مهدے؟! _به خانوادٺ بگو برن ببينن اگر پسنديدن بيا مرخصے بگير برو ! اون بنده خدا هم خوشحال دويده بود مخابراٺ ٺماس گرفتہ بود ! به خانوادش گفتہ بود : فرمانده ے لشڪرمون گفتہ بيا خواهر منو بگير ، زود بريد خواستگاريش خبرشو به من بديد ! بچه هاے مخابراٺ مرده بودن از خنده! پرسيده بود : چرا ميخنديد؟ خودش گفت بيا خواستگارے خواهر من. گفته بودن : بنده خدا آقا مهدے سہ تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج ڪردن ، يڪیشونم يکے دوماهشه !! الدین...✨ . . . 🌺🍃 . . ‌‌ . 😄 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅ @sh_hadadian74 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
🌹🍃🌹 ‍ 😂 یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊 ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ... جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن .... از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷 پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️ گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔 رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ... ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑 هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂) ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁... یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت :آقایون این شهید شوهر میده‌ها ... زن نمیده به ڪسے یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅 البتہ راوی بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند . 📿💫 😅 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅ @sh_hadadian74 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
😂 💢ایناها دیوونہ اند یا اجنہ!! آشپز وكمك آشپز ، تازہ وارد بودند و با شوخي بچہ ها ناآشنا . آشپز ، سفرہ رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچہ ها .رفت نون بيارہ كہ عليرضا بلند شد و گفت : (( بچہ ها ! يادتون نرہ ! )) آشپزاومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت😄 . بچہ ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون . كمك آشپز اومد نگاہ سفرہ كرد . تعجب كرد . تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت ورفت 😝😝. بچہ ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كہ زير پيراهنشون بود . آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچہ ها . زل زدند بہ سفرہ . بچہ ها شروع كردند بہ گفتن شعار هميشگي :(( ما گشنمونہ يااللہ ! )) . كہ حاجي داخل سنگر شد و گفت: چہ خبرہ ؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت : حاجي ! اينها ديگہ كيند ! 🙄😀كجا بودند! ديوونہ اند يا موجي ؟!! . فرماندہ با خندہ پرسيد چي شدہ ؟ آشپز گفت تو يہ چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنہ هرچي بود بلعيدند !! آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كہ بچہ ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفرہ . حاجي گفت اين بيچارہ ها كہ هنوز غذاهاشون رو نخوردند ! آشپز نگاہ سفرہ كرد . كمي چشماشو باز وبستہ كرد .😁😁 با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت : جل الخالق !؟ اينها ديونہ اند يا اجنہ ؟!‌ و بعد رفت تو آشپزخونہ ..هنوز نرفتہ بود كہ صداي خندہ ي بچہ ها سنگرو لرزوند ...😂😂😂 😄 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅ @sh_hadadian74 ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
از نظر من زیاد خوابیدن یه واکنش دفاعی به بسیاری از ترس‌ها و نگرانی‌هاست ولی خب دانشمندا میگن از روی تنبلیه.😁 😂 📿 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅        @sh_hadadian74 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
کل برنامه های تو یه تصویر 😂 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنظیمات زبانش رفته رو کره شمالی! باید تنظیم کارخونه بشه😂👌 😍😍😍 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
😁 ‏وقتی میفهمی نزدیکه دو ماه از تابستون گذشته و تو فقط سرت تو گوشی بوده 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
··|🗣😂|·· 😁 اسیرشده‌بودیم قرار شد بچه‌ها براخانواده‌هاشون‌نامه بنویسن بین اسرا چندتابی‌سواد وکم‌سوادهم بودند که‌نمی‌تونستن نامه‌بنویسن اون‌روزا چند تا کتاب‌برامون‌آورده‌بودن ڪه ‌نهج البلاغه‌هم لابه‌لاشون‌بود📚| . یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت: من‌نمی‌تونم‌نامه‌بنویسم🙁 از نهج البلاغه‌یکی از نامه های‌کوتاه امیرالمومنین﴿؏﴾رو نوشتم‌روی‌این‌کاغذ میخوام‌بفرستمش‌برا بابام☺️ . نامه‌رو گرفتم وخوندم از خنده روده بُر شدم😂 بنده‌خدا نامه‌ی‌امیرالمومنین﴿؏﴾به معاویه‌رو برداشته‌وبرای‌باباش‌نوشته‌بود😂 😂 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
.😄🤚🏻. . . . . 👈🏻🤣 همراه دایی سعید برای گرفتن شام به فاو رفتیم. موقع برگشتن، دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش گرفت. به پایگاه موشکی که رسیدیم بچه ها رو برای گرفتن غذا صدا زدم. بین سنگر محمود و گروهان بهشتی ایستادم و گفتم: «بیایید بیرون عمو صدام داره بلیت بهشت پخش میکنه». محمود و مهدی کنار سنگر خودشون نشسته بودند و به کارهای من می‌خندیدند. همه با قابلمه دور ماشین ایستاده بودند. بالای باربند رفتم و با صدای بلند فریاد زدم: «اگر با کشته شدن من، پایگاه موشکی پا بر جا می‌ماند، پس ای خمپاره ها مرا دریابید!» در همین لحظه یه خمپاره ۱۲۰ زوزه کشان در کنار ما منفجر شد! همگی خوابیدند. من هم از روی باربند خودم رو به کف جاده پرت کردم. بلند شدم خودم رو تکاندم و گفتم: «آهای صدامِ الاغِ زبون نفهم! 🤭 شوخی هم سرت نمی‌شه؟ شوخی کردم بی پدر مادر!» 😁 . . .😄🤚🏻. . . 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
😆 بابام داشت نماز میخوند یهو داد زد : الله اکبر ، الله اکبر دویدم گفتم چیه بابا در میزنن ؟ ... الله اکبر 😳 گوشیت زنگ خورد ؟ ... الله اکبر 😳 مُهرَت گم شد ؟ ... الله اکبر 😳 کسی طوریش شده ؟ ... الله اکبر 😳 بوی سوختنی میاد ؟ ... الله اکبر 😳 جَک و جونَوَر دیدی ؟ ... الله اکبر 😳 گفتم خب بابا یکم راهنمایی کن ...!! با عصبانیت داد زد : الله اکبر ... 😡 " دستشم به نشونه ی خاک بر سَرِت تکون داد " بعد که نمازش تموم شد گفت : خاک تو سرِ نَفَهمَت یه ساعته دارم میگم نزن یه کانال دیگه دارم اخبار رو گوش کنم😐😐😐😐😂 ✨ولی واقعا سر نماز نماز حواسمون به خدا باشه 😊       ✨الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨ 📿 🍂 ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74
♦️ با توجه بخونید 👌🏻👌🏻 ⌟تا حدودی 😁⌜ این آخوندام ما رو ول نمی کنند...😒😏 ‌‌‌ یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می‌کرد: ‌‌‌ قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.🙂 ‌‌‌ وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه تو هواپیماست.😒🛫 ‌‌‌‌ به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😤 ‌‌‌‌ رفتم پیشش نشستم بهش گفتم:حاج آقا اشتباه سوار شدید...مکه نمیره😐🕋 ‌‌‌ گفت: میدونم ‌‌‌‌ گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین😕 ‌‌‌‌ گفت: میدونم ‌‌‌ دیدم کم نمیاره😏 ‌‌‌ جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.😎🤓 ‌‌‌ از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.🤣 ‌‌‌‌ گفتم: حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.😂 ‌‌‌‌ دوباره خوابیدم.😴 بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟🤔 ‌‌‌‌ 📝برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.😳 ‌‌‌‌ شوکه شده بودم😳😥 ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم.........😨 ‌‌‌‌‌ بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.😶 ‌‌‌‌‌ تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.😕 ‌‌‌‌‌ حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای مدظله العالی: ‌ "گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است."😊 ‌‌‌‌ این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: را کسی نشناخت جز امام زمان(عج).❤ ‌‌‌‌‌‌‌ ✨الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨ 📿 🍂 ↷✨#ʝσɨŋ↓ °| ❥• @sh_hadadian74