eitaa logo
شین حا الف...
559 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
496 ویدیو
50 فایل
مسیرهای طولانی را فقط شوق و علاقه درمان می‌کند و یک زمزمه‌ی آرام از تو گفتن و شنیدن و یک قلبِ‌زیبا برای تکیه دادن... #امام_زمان 📲 توسط ادمین اداره می‌شود. ✍️ انتقادات و پیشنهادات:
مشاهده در ایتا
دانلود
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍موضوع: خروج سر ها از کربلا راوی می گوید: عصر عاشورا، ابن سعد سر شریف و مبارک امام حسین علیه السلام را به خولی و حمید ابن مسلم ازدی داد تا آن را نزد عبید الله ابن زیاد ببرند، سپس فرمانی صادر کرد که بقیه سر ها را که متعلق به اصحاب و خاندان حسین علیه السلام بود را بشویند سپس آن ها را همراه شمر و قیس ابن اشعث و عمرابن حجاج به کوفه فرستاد، آن ها سر ها را برداشته و به سمت کوفه حرکت کردند. ابن سعد روز عاشورا و روز یازدهم محرم نیز در کربلا بود. سپس کسانی که از خاندان و عیال امام حسین علیه السلام باقی مانده بودند را برداشت و از کربلا خارج شد.(۱) هنگامی که ابن سعد به اتفاق اسیران به طرف کوفه کوچ کردند گروهی از بنی اسد که در منطقه غاضریه سکونت کرده بودند به قتلگاه شهیدان آمده بر اجساد پاک آنها نماز خواندند و امام حسین علیه السلام را در محلی که اکنون مرقد شریف آن حضرت است دفن کردند و علی اکبر را در پایین پای مبارک دفن کردند و نیز در پایین پای مبارک قبری حفر کردند و اجساد پاک شهیدان را که در راه یاری حسین علیه السلام سر از بدنشان جدا و آنان را آماج تیرها و نیزه ها کرده بودند، در آن دفن کردند و بدن پاک حضرت قمربنی هاشم علیه السلام در محلی که کمر حسین علیه السلام شکسته و دل رسول خدا صلی الله علیه و آله را داغدار ساخته و سر راه غاضریه قرار گرفته و هم اکنون محل طواف فرشتگان است دفن کردند.(۲) به محض خروج عمرسعد از کربلا عده ای از قبیله ی بنی اسد آمدند بر آن اجساد مطهر نماز خواندند. سپس آن ها را به همین صورت که الآن می باشد دفن نمودند.(۳) طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند از نوار، زوجه خولی که گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زیر رختشوی خانه جای داد و به طرف رختخواب خویش رفت. من از او پرسیدم چه خبری داری؟ بگو! گفت: سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو، مردم طلا و نقره می آورند تو سر حسین علیه السلام فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می آوری؟ به خدا سوگند که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد، این جمله را گفتم و از رختخواب خارج شدم.(۴) و در نزد آن رختشوی خانه رفتم که سر مطهر در زیر آن بود و نشستم، پس سوگند به خدا که پیوسته می دیدم که نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان کشیده شده بود، و مرغان سفید را می دیدم که در اطراف آن سر پرواز می کردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد. چون عمر سعد سر امام علیه السلام را به خولی سپرد دستور داد تا دیگر سر ها را که هفتاد و دو تن به شمار می رفت از خاک و خون پاک کردند و به همراهی شمر و قیس ابن اشعث و عمر ابن حجاج برای ابن زیاد فرستاد. به قولی سر ها را در میان قبائل کنده و هوازن و بنی تمیم و بنی اسد و مردم مذحج و سایر قبائل تقسیم کرد، تا به نزد ابن زیاد ببرند و به این وسیله به دربار او نزدیک شوند و خود آن ملعون بقیه آن روز و شب را آنجا بود و روز یازدهم را تا وقت ظهر در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز خواند و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه گذشت، [عمر سعد دستور داد که دختران پیغمبرصلی الله علیه و آله را با چهره های نمایان، بی مقنعه و بدون معجر بر شتران بدون جهاز سوار کنند. بر گردن حضرت سجاد علیه السلام غل و زنجیر سنگینی زدند و ایشان را مانند اسیران ترک و روم بردند.](۵) هنگام عبور از قتلگاه زن ها با نظر به بدن مبارک امام حسین علیه السلام و شهدا به صورت های خود لطمه زدند و با صدای صیحه مانند ندبه کردند. شیخ ابن قولویه با سند معتبر از حضرت سجاد علیه السلام روایت کرده که به رائده فرمود: هنگامی که روز عاشورا فرارسید مصیبت های بزرگی بر ما وارد شد. پدرم، برادران و سایر اهل بیت او کشته شدند، سپس حرم محترم زنان مکرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند تا به کوفه بفرستند، پس به سوی پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهای پاک و مطهر آنها بر روی زمین افتاده بود نظر کردم و این در حالی بود که کسی متوجه دفن ایشان نشده بود؛ این امر آنقدر برای من ناگوار بود که احساس کردم سینه ام تنگ شده و نزدیک بود جان از بدن من خارج شود. 📚منابع: ۱. لهوف با ویرایش، صفحه ۱۹۵، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۷۸، مقتل الحسین(عبدالرزّاق الموسوی المقرّّم)، صفحه ۳۹۱ ۲. ارشاد شیخ مفید، صفحه ۴۷۱، همین مطلب در منتهی الآمال صفحه ۷۴۶ آمده است ۳. لهوف صفحه ۱۹۳، مشابه همین مطلب در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه ۳۹۸، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۸۲ ۴. ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۷۸، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه ۳۹۱ ۵. مشابه مطلب در کتاب لهوف صفحه ۱۹۵ آمده، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۸۰، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه۳۹۱ @sh_hosein
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍️موضوع: خروج سر ها از کربلا ۲ عمه ام زینب سلام الله علیها وقتی مرا در این حال دید پرسید: که این چه حالتی است که در تو می بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من، گویی می خواهی جان تسلیم کنی؟! گفتم ای عمه! چگونه جزع و اضطراب نکنم در حالی که می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل بیت خود را با تنی آغشته به خون در این بیابان افتاده اند و تن ایشان عریان و بی کفن است و هیچ کس متوجه دفن آن ها نیست و مثل اینکه ایشان را از مسلمانان نمی دانند. عمه ام گفت: «از آنچه می بینی دل نگران مباش جزع مکن! به خدا قسم که این عهدی بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جد و پدر و عموی تو و رسول خدا صلی الله علیه و آله مصائب هر یک را به ایشان خبر داده! به درستی که حق تعالی در این امت از جماعتی پیمان گرفته که فراعنه ی زمین ایشان را نمی شناسند، لکن نزد آسمان ها معروفند که ایشان اعضای از هم جدا و اجساد در خون طپیده شهدا را دفن می کنند و در زمین طفّ بر قبر پدرت سیدالشهدا علیه السلام علامتی نصب می کنند که اثر آن هرگز از بین نمی رود و به مرور ایام و لیالی محو و نابود نمی گردد، یعنی مردم از اطراف و اکناف به زیارت قبر مطهرش بیایند و او را زیارت نمایند، هرچند که سلاطین کفر و ستمگران در محو آثار آن سعی و کوشش نمایند ظهور آن قبر زیادتر می گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد رفت»(۶) بعضی عبارات سید ابن طاووس در آتش زدن خیمه ها و آمدن اهل بیت علیهم السلام در روز عاشورا به قتلگاه را در روز یازدهم نقل کرده اند؛ ذکر آن مناسب است. چون عمر سعد(ملعون) خواست زن ها را به سوی کوفه حرکت دهد امر کرد آنها را از خیمه بیرون کنند و خیام محترم را آتش زنند، پس خیمه های اهل بیت علیهم السلام را آتش زدند. شعله آتش بالا گرفت؛ فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله وحشت زده با سرو پای برهنه از خیمه ها بیرون دویدند و لشکر را قسم دادند که ما را از قتلگاه امام حسین علیه السلام گذر دهید. پس به طرف قتلگاه حرکت کردند، چون نگاه ایشان به اجساد پاک شهیدان افتاد، فریاد و شیون کردند و سر و روی را با مشت و سیلی خراشیدند. راوی می گوید به خدا سوگند فراموش نمی کنم زینب دختر علی علیهماالسلام را که برای برادر خویش گریه می کرد و با صوتی حزین و قلبی مجروح ندا می داد که: این حسین توست که با اعضای پاره در خون خویش آغشته است. اینها دختران تو اند که ایشان را اسیر کرده اند . یا محمداه! این حسین توست که قتیل اولاد زنا گشته و بدن مطهرش بر روی خاک افتاده و باد صبا بر او خاک و غبار می پاشد واحزناه! واکرباه! امروز مانند روزی است که جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات کرد. ای اصحاب محمد صلی الله علیه و آله! اینک ذریه پیغمبران شما را مانند اسیران می برند(۷) موافق روایت دیگری می فرماید: یا محمداه! این حسین توست که سرش را از قفا بریده اند و عمّامه و رداء او را غارت کرده اند. پدرم فدای آن کسی که سراپرده اش را از هم گسیختند، پدرم فدای آن کسی که که لشکرش را در روز دوشنبه غارت کردند، پدرم فدای آن کسی که با غم و غصّه از دنیا رفت، پدرم فدای آن کسی که با لب تشنه شهید شد، پدرم فدای آن کسی که ریشش خون آلود است و خون از او می چکد، پدرم فدای آن کسی که جدّش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است، پدرم فدای آن کسی که به سفری نرفت که امیدش برگشتنش باشد و مجروحی نیست که جراحتش معالجه شود. حضرت زینب سلام الله علیها از این نوع جملات را برای برادر، ناله کنان بیان می کرد، تا آن که دوست و دشمن از ناله ی او نالیدند، و سکینه بدن پاره پاره ی پدر را در آغوش گرفت و شیون و ناله ای کرد که در دل سنگ سخت را پاره می کرد. می گریست و ناله می کرد. روایت شده است که آن زن پاک دامن بدن پدر را رها نمی کرد، تا آنکه جماعتی از اعراب جمع شدند و او را از بدن پدر جدا کردند. در مصباح کفعمی آمده است، که سکینه گفت: «که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم. حالت اغماء و بیهوشی برای من روی داد، در آن حال شنیدم پدرم می فرمود: شیعیان من! اگر آب گوارا نوشیدید، پس مرا یاد کنید و زمانی که از غریبی یا شهیدی شنیدید، برای من گریه کنید.» سپس اهل بیت علیهم السلام را از قتلگاه دور کردند و آنها را بر شتران برهنه به تفصیلی که گذشت سوار کردند و به طرف کوفه روانه کردند.(۸) 📚منابع: ۶. مقتل الحسین(المقرّم) صفحه ۳۹۸- ۳۹۹ ۷. در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه ۳۹۷-۳۹۸ مطالب با کمی تغییر آمده است. ۸. منتهی الآمال با کمی ویرایش، صفحات ۷۳۸-۷۴۵، مقتل الحسین (المقرّم) صفحه ۳۹۶ @sh_hosein
عشاق الحسین محب الحسین.نریمانی.mp3
8.85M
اربعین پایین پاتو عشقه موکبای کربلاتو عشقه... 🎙حاج سید رضا نریمانی @sh_hosein
آمده‌ام تشنه بر سر جویبار یاریگری‌ات خواستار برترین خوبی‌ها نزدت کوچیده به پیشگاه نازنینت خواهان گُل رویت کوبنده درِ خانه‌ات و درمانده در برابر بزرگی و شکوهت پس با من کاری کن که در شأن بخشایندگی و آمرزندگی توست نه در لیاقت عقوبت من! به امید رحمتت ای از همه مهربانان، مهربان‌تر! @sh_hosein
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍️موضوع: به‌سوی کوفه فرمانده سپاه اموی، روز عاشورا و فردای آن روز را در کربلا ماند و دستور داد سر‌های‌ دیگر شهیدان راه حق را مانند سالارشان حسین علیه السلام از پیکر ها جدا کردند. آنگاه هفتاد و دو سر را [در لهوف هفتاد و هشت سر نقل شده] به وسیله فرمانده‌های سپاه همچون: شمر، قیس ابن اشعث، عمر ابن حجاج، عزره ابن قیس به سوی کوفه روانه کرد و آنان، آن سرها را نزد ابن زیاد بردند. آنگاه به حمید احمری دستور داد: ندای کوچ سر دهد و دختران و خواهران حسین علیه السلام و کودکانی را که به همراه آنان بودند، همه را به همراه سید الساجدین علیه السلام که در بستر بیماری بود، با خود به سوی کوفه حرکت دهند. قره ابن قیس تمیمی می‌گوید: من هرگز لحظات عبور زینب سلام‌الله‌علیها از کنار قتلگاه را فراموش نخواهم کرد، به ویژه آن موقعی که دختر فرزانه فاطمه سلام الله علیها بر پیکر به خون خفته برادرش حسین علیه‌السلام عبور کرد. 📚منابع: اولین تاریخ کربلا با ویرایش، ص۳۹۷ @sh_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«وَ کَم مِن ضالّ رَأی قُبَّةَ الحُسَین، فَاهتَدی!» و چه بسا گمراهانی که با دیدن گنبد حسین، هدایت شدند! @sh_hosein
خدای من! بخشندگی‌هایت گیجم کرده آن قدرپشت سر هم می‌آیند که مهلت نمی‌دهند شکرت کنم لطفت آن چنان سرریز می‌شود که برای ستایشت توان حساب و کتاب ندارم نعمت‌های همیشگی‌ات چنان پی‌درپی می‌رسند که نه فرصت شمردن خوبی‌هایت را به من می‌دهند نه توانی برای من می‌گذارند که خبر خوبی‌هایت را پخش کنم. این وضعیت من است! وضعیت کسی که اعتراف می‌کند در مقابل نعمت‌های فراوان فقط کوتاهی کرده کسی که علیه خودش شهادت می‌دهد به سرسری گرفتن‌ها و حیف کردن‌ها. @sh_hosein
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍️موضوع: خطبه امام سجاد علیه‌السلام در کوفه کوفیان با مشاهده کاروان اسرا، منقلب شده و شروع به گریه و زاری نمودند و نوحه ها سر دادند؛ در این حال امام سجاد علی ابن الحسین علیهماالسلام فرمودند: «آیا این شما هستید که نوحه سرایی می کنید و گریه سر داده‌اید، پس چه کسی ما را کشت؟»(۱) حضرت سجاد علیه‌السلام با اشاره‌ای به مردم آن ها را ساکت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند، پیامبر را نام برد و چنین فرمود: «ای مردم! هر کس که مرا شناخت که به من معرفت دارد و مرا می شناسد و آنکه نمی‌شناسد بداند که: من علی پسر حسین فرزند علی ابن ابیطالب هستم. من پسر کسی هستم که حرمت او را شکستند. من پسر کسی هستم که او را با کینه در کنار شطّ فرات سر بریدند و همین افتخار برای او کافی است. ای مردم! شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا شما نبودید که برای پدرم نامه‌ها نوشتید و در این کارتان حیله و نیرنگ نمودید؟ با او پیمان ها بسته و بیعت نمودید، امّا به جنگ او برخاستید. ننگ بر نظر و رأیتان باد! با چه چشمی می‌توانید به صورت رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاه کنید؟ آنگاه که آن حضرت از شما بپرسد: «شما از امّت من نیستید؛ زیرا عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید!» راوی می گوید: صدای مردم به هوا برخاست، آن ها خطاب به هم می‌گفتند: نابود شده‌اید و بی‌خبرید! سپس حضرت علیه‌السلام فرمودند: «خداوند بیامرزد کسی را که به پَند من گوش دهد و سفارش مرا درباره خدا و رسول او و اهل بیت آن حضرت حفظ کند. زیرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای همگی ما اسوه و الگوی نیکویی است.» کوفیان همگی گفتند: ای پسر رسول خدا! ما همگی گوش به فرمان و مطیع تو می‌باشیم، نگهدار و حافظ احترام و عزت و آبروی تو ایم. ما به تو علاقه داریم. هر امر و دستوری که داری بگو، خداوند تو را رحمت کند. ما می‌جنگیم با دشمن تو و صلح می‌کنیم با دوستان تو، مسلّم بدان که ما از یزید که خداوند او را لعنت کند، بازخواست خواهیم کرد و از هر کس که نسبت به تو و ما ستم نموده بیزاری می‌جوییم!!! امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: هیهات هیهات! ای مردم حیله گر! هرگز به خواسته‌های نفسانی خود نخواهید رسید، آیا می.خواهید مرا نیز همچون پدرانم که از پیش فریب دادید، فریب دهید؟! به خدای شتران رهوارِ سفر حج، سوگند می‌خورم که این امر هرگز صورت تحقق به خود نمی‌گیرید. هنوز جراحت دل ما بهبود و التیام نیافته است، شما همین دیروز بود که پدرم را به همراه اهل‌بیتش به شهادت رسانیدید. هنوز که هنوز است مصیبت داغ رسول خدا و مصیبت پدرم و پسران پدرم، فراموش نشده است. هنوز که هنوز است این درد راه گلوی من را بسته است و این غم و غصّه ها در دلم در حال جوشش و غلیان است.(۲) من از شما تقاضا می‌کنم که نه با ما باشید و نه علیه ما. 📚منابع: ۱. لهوف، ص۱۹۹ ۲. لهوف، ص۲۱۳. مقتل الحسین(المقرّم)، ص۴۱۰. ترجمه کامل نفس المهموم ص۱۸۷ @sh_hosein
حسین جان! کاری‌ کن‌ با ما‌ که‌ بعد از مرگ اگر‌ سوال‌ کردند.. بما قضیت‌ عمرك‌ یا‌ ابن‌ آدم؟! بتوانیم‌ بگوییم: بِحُب‌ِّالحُسَین @sh_hosein
994_16468469087954.mp3
16.73M
انالله روضه جوون لیلا... مجلس ختم حسینه بخدا... 🎙کربلایی حسن عطایی @sh_hosein
شین حا الف...
حسین جان! کاری‌ کن‌ با ما‌ که‌ بعد از مرگ اگر‌ سوال‌ کردند.. بما قضیت‌ عمرك‌ یا‌ ابن‌ آدم؟! بتوانیم‌
آنی تو که از نام تو می‌بارد عشق و ز نامه و پیغام تو می‌بارد عشق عاشق شود آن کس که به کویت گذرد گویی ز در و بام تو می‌بارد عشق @sh_hosein
در عوض تو آن دلسوز مهربان نیکی کننده بزرگواری که جویندگانش را ناامید نمی‌کند و آرزومندانش را از درگاهش نمی‌راند. امیدواران در پیشگاه تو بار سفر از دوش می‌گذارند و آرزوی نیاز آوردگان به آستان تو ختم می‌شود. پس به آرزوهایمان پاسخ مأیوس کننده نده و لباس ناامیدی و سرخوردگی تنمان نکن. @sh_hosein