#به_قلم_خودم
اجازه نزدیک شدن به آنجا را نداری.
از همان دورادور تا چشم کار میکند تاریکی است.
و مظلومیت به بلندای تمامی تاریخ.
از دور که نگاه میکنی نا خودآگاه اول به دنبال نشانی از حضرت مادر هستی.
و
بیت الاحزان.
بعد از ناامیدی از این همه ناپیدایی، به دنبال فرزندان.
شجره طیبه.
اینجا بین این همه تاریکی، دیدن انوار پر ز نورانیت و قداست چشم بصیرت میخواهد و پای در طریق دل گذاشتن.
نام ائمه بقیع را که میشنوی یاد غربت و مظلومیت امام مجتبی قلبت را آتش میزند.
کجا میتوان باور داشت در خانه بودن و غریب بودن را.
محبت امام مجتبی پیچیده شده است میان قلبهایی که بدون وقفه به عشق امام حسین چهل روز را سیاه پوشیده اند.
پای دل را بر می دارم و خود را پشت حصارهای بقیع می رسانم، هیهات از این همه غربت و مظلومیت.
السلام علیک یا ابامحمد یا امام حسن مجتبی
دست در دست آن همه خاموشی و سکوت بقیع را قدم می زنم.
کاش ضریحی بود و دخیلی می بستم.
عمریست دخیلم به ضریحی که ندارید
پ ن. «دینی بود بر گردنم آقا، ادا نشد ولی قدری از سنگینی غم آخر ماه صفر را زدود هر چند اندک».
@sh_hosein