eitaa logo
شین حا الف...
643 دنبال‌کننده
1هزار عکس
403 ویدیو
49 فایل
مسیرهای طولانی را فقط شوق و علاقه درمان می‌کند و یک زمزمه‌ی آرام از تو گفتن و شنیدن و یک قلبِ‌زیبا برای تکیه دادن... #امام_زمان 📲 توسط ادمین اداره می‌شود. ✍️ انتقادات و پیشنهادات: 📧 لینک پیام ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16907159673435
مشاهده در ایتا
دانلود
حکومت اسلامی(۵) اولین درسی که امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر می دهد، این است که مبادا خودت را برتر از مردم بدانی و حضرت در بیان درس ثانی می فرماید: - أنصف الله و أنصف الناس من نفسک انصاف را درباره ی خدا و درباره ی مردم رعایت کن "انصاف" از توصیه های اکید اسلام است؛ بطوری که در روایات آمده است: «الإنصاف من الدین» - «لا دین لمن لا انصاف له». انصاف معنایی نزدیک به عدالت دارد و در بسیاری از استعمالات، کنار عدالت بکار می رود و "احسان" فراتر از "انصاف" است؛ همانگونه که امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر این آیه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» می فرماید: «الْعَدْلُ الاِْنْصَافُ، وَالاِْحْسَانُ التَّفَضُّلُ» راغب در مفردات می گوید: «عدل يعنى انصاف دادن، باين معنى كه به چيزى يا حقّى كه كم است افزوده مى شود و اگر زياد هست گرفته مى شود، ولى إحسان چيزى است كه بيشتر از آنكه لازم است داده مى شود» . - و من خاصة أهلک و در مورد خویشان خویش هم انصاف را رعایت کن ابن ابی الحدید می گوید: یعنی داد(و حق مردم) را از خویشتن و فرزندان و خواص خاندانت و آن کس از زیر دستان که دوستش داری و بدو تمایل داری بستان، و هر گاه چنین نکنی، ستمگر خواهی بود»(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۷ ص ۳۸) علامه ی مجلسی گوید: این سخن امام «أنصف الله» یعنی با پرداختن به آنچه که بر تو فرض کرد. «وأنصف الناس» با پرداختن به حقوق آنها و برخورد عادلانه با آنها(بحار ج ۳۳ ص ۶۳۹) ‌- و من لک فيه هوی من رعیتک و نسبت به رعیت خود نیز انصاف را رعایت کن امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «أَحِبَّ لِعَامَّةِ رَعِيَّتِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِكَ- وَ اكْرَهْ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِكَ- فَإِنَّ ذَلِكَ أَوْجَبُ لِلْحُجَّةِ وَ أَصْلَحُ لِلرَّعِيَّةِ» و برای عموم مردم تحت فرمانت آن را بپسند که برای خود و خانواده ات می پسندی، و همان را برای آنان ناخوش دار که برای خود و خانواده ات ناخوش می داری که این کار حجّت و دلیل تو را رساتر سازد و آنان را بهتر بصلاح آورد. - فإنک إلا تفعل تظلم چون اگر انصاف را رعایت نکنید، وارد وادی ظلم می شوید و این یعنی "انصاف" همانند "عدالت" مقابل ظلم قرار دارد که هرگاه ظرف ظلم پُر شود، ظرف عدالت و انصاف خالی می گردد. - و من ظلم عباد الله کان الله خصمه دون عباده و کسی که ظلم به عباد الله کند، خدا به عوض بندگان دشمنش می شود امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ الْغَنِيَّ الظَّلُومَ‏» خدای عزوجل دشمن می دارد توانگر ستمکار را. سخن امیرالمومنین علیه السلام، بیان یک قانون اساسی است که: «حقوق مردم مقدمه ی حقوق الهی است» و کسی که حقوق مردم را رعایت نکند، حقوق خدا را نیز رعایت نخواهد کرد. "دون" به معنای "عوض" است. ‌- و من خاصمه الله أدحض حجة و هر کس که خداوند با او دشمنی کند، حجتش را می شکند(و از او هیچ دلیلی نمی پذیرد و بلکه دلایل او را نادیده می گیرد). ابن منظور مى نويسد: «حجّة: البرهان، و گفته شده حجّة چيزى است كه خصم با آن دفع مى شود». - و کان لله حربا حتی ینزع أو یتوب تا اینکه از کار خود دست بکشد یا توبه کند - و لیس شیء أدعی إلی تغییر نعمة الله و تعجیل نقمته من إقامة علی ظلم که پررنگ ترین دلیل(دلیل ترین دلیل ها) برای تغییر نعمت و تعجیل نقمت، ظلم به مردم است(و بدتر از ظلم فردی، ظلم حکومت به مردم است) واژه ای که گاه از آن ظلم قصد می شود و یا آنکه کنار ظلم بکار می آید "بغی" است و آن به معنای تجاوز است؛ کسی که از حالتی نیکو تجاوز کند، این واژه در مورد او بکار آید. و از این رو کسی که از عدالت تجاوز کند و به ظلم برسد، شامل معنای این کلمه خواهد بود. خداوند سبحان نسبت به نقمت متجاوز(بغی) سریع است: «أَسْرَعَ الشَّرِّ عِقَاباً الْبَغْيُ» - «أَعْجَلُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْيُ» و کسی که مورد ظلم به معنای "بغی" قرار گیرد، خداوند او را یاری می دهد: «وَ أَنْهَاکَ عَنِ الْبَغْیِ فَإِنَّهُ مَنْ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ الله». "نقمت" مقابل "نعمت" است - فإن الله سمیع دعوة المضطهدین که خدا دعای مظلومان را می شنود - و هو للظالمین بالمرصاد و خداوند در کمین ستمکاران است امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» فرمود: «قَنْطَرَةٌ عَلَى الصِّرَاطِ لَا يَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةٍ» مرصاد پلی است بر صراط که از آن نمی گذرد بنده ای که مظلمه به گردن دارد. @sh_hosein
حکومت اسلامی(۶) امیرالمؤمنین علیه السلام، در ادامه آداب مردم داری را بیان می فرماید تا بدین وسیله رضایت مردم را بدست آورد: - ولیکن أحب الأمور إلیک أوسطها فی الحق محبوب ترین کار ها نزد تو این است که در مورد حق، باید معتدل ترین آدم باشی(دچار افراط و تفریط نشوی) شهید مطهری می گوید: «غالبا جامعه ها از راه گرایش صد در صد به باطل، به گمراهی کشیده نمی شوند؛ بلکه از افراط در یک حق به فساد کشیده می شود»(انسان کامل ص 36) "وسط" مانند «وَعْد» و «عِدة» به معناي قرارگرفتن چيزي بين دو يا چند چيز است؛ خواه آن دو چيز مادي باشد يا معنوي؛ متصل باشد، مانند اجسام، يا منفصل، مانند اعداد. - و أعمهما فی العدل و در مورد عدل چنان تصمیم بگیری که شامل همه ی مردم بشود و فرمود پیامبر: «مَنْ عَمَّ عَدْلُهُ نُصِرَ عَلَى عَدُوِّهِ» کسی که عدالتش فراگیر باشد، در مقابل دشمن یاری می شود. - و أجمعها لرضا الرعیة و در وادی قدم بگذاری که رضایت مردم در آن جمع و بیشتر باشد یعنی میانه ترین در حق و فراگیرترین در عدل باش و نظر به اموری داشته باش که رضایت بیشتر مردم در آن باشد و این سه از محبوب ترین کار ها است. - فإن سخط العامة یجحف برضا الخاصة بخاطر اینکه نارضایتی عمومی، خشنودی خواص رو هم از بین می برد - و إن سخط الخاصة یغتفر مع رضا العامة و نارضایتی خاصه مرتفع می شود با رضایت عامه امیرالمؤمنین علیه السلام در این سخن، مردم را به دو گروه خاصه و عامه تقسیم نمود و فرمود: رضایت عامه مردم را حفظ کن و از نارضایتی خاصه نترس؛ چرا که اگر عامه راضی و خاصه ناراضی باشند اشکالی بر تو نیست و اما اگر عامه ناراضی و خاصه راضی باشند منجر به نارضایتی خاصه می شود. - و لیس أحد من الرعیة أثقل علی الوالی مئونة فی الرخاء و أقل معونة فی البلاء همواره خواص جامعه، بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند؛ زیرا در روز های سختی، یاریشان کمتر است و در روز های آسودگی و فراخ حکومت، سنگین ترین هزینه را به حکومت تحمیل می کنند. "معونه" اول به معنای هزینه و "معونه" ثانی به معنای یاری است. - و أکره للإنصاف و خاصه نسبت به عدالت و انصاف، بیشتر اکراه دارند و روی گردان هستند آقای دشتی، در اینجا انصاف را به "عدالت" ترجمه می کند تا این مقصود را برساند که "انصاف" رابطه ی نزدیکی با "عدالت" دارد. - و أسأل بالإلحاف و سائل ترین اند در رسیدن به خواسته های خود(در رسیدن به خواسته های خود بیشترین تلاش را دارند) "سائل" از ريشه "سؤال" به معناي كسی است كه اظهار درخواست مي‌كند. كاربرد "سؤال" بيشتر در طلب مال و درخواست بخشش مال است: «ولايَسئلكُم أموالَكُم» - «والَّذينَ في أموالِهِم حَقٌّ مَعلوم لِلسّآئِلِ والمَحروم» و به همين جهت "سائل" به نحو مطلق به معناي فقيري است كه از ديگران كمك مالي مي‌خواهد: «وأمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر». - و أقل شکرا عند الإعطاء و وقتی هم که خواسته ی آنها را اجابت کنی و به آنها ببخشی، کمترین قدردانی را دارند "‌شکر" در مقابل نعمت و لطفی است که مستقیم عطا شده است. - و أبطأ عذرا عند المنع و دیر عذر پذیرند هنگامی که آنها را از خواسته هایشان منع می کنی و به آنها عطا نمی کنی(مثلا می گویید: خزانه خالی است و آنها به این راحتی ها این عذر را نمی پذیرند) - و أضعف صبرا عند ملمات الدهر و کمترین صبر را دارند هنگامی که به مشکل افتادی و روزگار به وفق مراد تو نیست "صبر" مقابل "جزع" به معنای خود نگه داری و ثبات است: «هو حبس النفس مِن الجزع في وقت وقوع المكروه». خداوند سبحان می فرماید: «سواء علينا أجزعنا أم صبرنا» - من أهل الخاصه و هیچ کدام از عامه، در این موارد(اکراه به انصاف و عدالت دارند، سائل ترین اند در رسیدن به خواسته هایشان و...) مانند خاصه نیستند: «و لیس أحد من الرعیة من أهل الخاصه» ادامه دارد... @sh_hosein
امیرالمؤمنین علیه السلام، در نامه ی خود به مالک اشتر، توجه به حق می دهد و از او می خواهد با مردم از روی عدالت و انصاف برخورد کند و نسبت به عامه ی مردم توجه داشته باشد. همان رفتاری که امیرالمؤمنین علیه السلام، خود با عامه و خاصه داشته اند که مالک اشتر آن را چنین توصیف می کند و می گوید: «یا امیرالمؤمنین، ما با اهل بصره و اهل کوفه، در حالی که مردم یکپارچه بودند، با اهل بصره جنگیدیم و بعد از این نزاع کردند و روی برتافتند و نیت آنها سست شد و تعدادشان کم شد، در حالی که تو با عدالت با آنها رفتار میکردی و بر اساس حق با آنها رفتار میکردی. حق فرد بی نام و نشان را از انسان سرشناس گرفتی و افراد سرشناس نزد تو دارای منزلت والایی نیستند، بنابراین گروهی از پیروان تو، چون حق بر آنها سایه افکند، از آن بیداد کردند و ناراحت شدند و رفتار و عمل معاویه با ثروتمندان و سرشناسان را دیدند، پس دلهای مردم هوس دنیا کرد و اندک اند کسانی که اهل دنیا نباشند؛ و اغلب آنها با حق سازش ندارند و به باطل گرایش دارند و دنیا را ترجیح میدهند. پس یا امیرالمؤمنین، اگر مال و ثروت خرج کنی، مردم به تو سوق داده میشوند و مخلص و وفادار تو میشوند، و یا امیرالمؤمنین! دشمنانت شکست میخورند و از هم پاشیده میشوند و کید و مکر آنها سست و بی اثر میشود و با هم اختلاف پیدا می کنند، خداوند به آنچه انجام میدهند آگاه است» و حضرت در پاسخ به مالک اشتر می فرماید: در خصوص آنچه که گفتی از علم ما و سیرت ما بر اساس عدل، خداوند عزوجل میفرماید: «هر که کار شایسته کند، به سود خود اوست، و هر که بدی کند، به زیان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست»(فصلت /٤٦) و من در آنچه گفتی، بیشتر از این میترسم که کوتاهی کرده باشم... و اما درباره آنچه که گفتی که حق بر آنها سنگین است و به این خاطر جدا شدند، خداوند میداند که آنها به خاطر ظلم و جور جدا نشدند، و چون جدا شدند به عدالت پناه نبردند و فقط در پی دنیای زائلی بودند که از آن جدا شده بودند و در روز قیامت از آنها سؤال میشود: آیا برای دنیا کار میکردند یا برای خدا؟ و اما در خصوص بخشش اموال و سازش با بزرگان این امر برای ما ممکن نیست که به شخصی از فیء، بیش از حق خودش بدهیم و خداوند سبحان میفرماید و سخن او عین حق است: «بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار به اذن خدا پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است» (البقره / ٢٤٩) و خداوند محمد را به تنهایی مبعوث کرد و پس از اندک بودن، آنها را زیاد کرد و گروه وی را پس از ذلت، عزّت داد و اگر خداوند بخواهد چنین امری به ما بدهد، سختیهای آن را آسان میکند و ناهمواریهای آن را به دشت هموار تبدیل میکند و من بر اساس نظر تو، آنچه برای رضای خدا باشد، پذیرا هستم و تو از قابل اعتمادترین مردم و مخلصترین آنها نزد من هستی، ان شاءالله» (بحار ج ۲۹ ص ۴۹۵) @sh_hosein
حکومت اسلامی‌(۷) امیرالمؤمنین علیه السلام، در ادامه از رازداری و نکوهش خبرچین می گوید و می فرماید: - ولیکن أبعد عیتک منک باید دورترین رعیت - و أشناهم عندک و شنیع ترین‌(حال به هم زن ترین) نزد شما - أطلبهم لمعائب الناس کسانی باشند که بدنبال عیب گیری از مردم اند - فإن فی الناس عیوبا زیرا مردم عیوبی دارند - الوالی أحق من سترها که والی أحق(سزاوارتر) از همه در پوشاندن آنها است - فلا تکشفن عما غاب عنک منها پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشکار گردانی(پرده بر ندار از عیب هایی که از تو پنهان است) - فإنما علیک تطهیر ماظهر لک بر تو وظیفه است گناهی که آشکار شد را تطهیر کنی - والله یحکم علی ما غاب عنک و خداوند قضاوت می کند در مورد عیوبی که از تو پنهان است - فاستر العورة ما استطعت یستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک هر چقدر که می توانی عیب مردم را بپوشان، خداوند هم عیب های تو را از چشم مردم آن هم عیب هایی که دوست داری پوشانده شود، می پوشاند - أطلق عن الناس عقد کل حقد باز کن از زندگی مردم گره هر کینه ای "عقد" به معنای گره و "حقد" به معنای کینه است - و أقطع عنک سبب کل وتر و رشته ی(سبب) هر عداوتی را قطع کن - و تغاب عن کل ما لا یضح لک و دور بمان(غیبت کن) در مورد هر چیزی که برای تو واضح نیست‌(یعنی در موارد شفاف حاضر باش و سخن بگو) - و لا تعجلن إلی تصدیق ساع عجله نکن در تأیید و تصدیق سخن چینان " ساع" یعنی سخن چین و خبر چین یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام عبدالله بن نجاشی حاکم اهواز می شود و از امام علیه السلام می خواهد که او را راهنمایی کند و حضرت در بخشی از جواب خود به او می فرماید: «إِيَّاكَ وَ السُّعَاةَ وَ أَهْلَ النَّمَائِمِ- فَلَا يَلْتَزِقَنَّ بِكَ أَحَدٌ مِنْهُمْ- وَ لَا يَرَاكَ اللَّهُ يَوْماً وَ لَا لَيْلَةً وَ أَنْتَ تَقْبَلُ مِنْهُمْ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا- فَيَسْخَطَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ يَهْتِكَ سِتْرَكَ» و بپرهیز از بدگویان و سخن چینان، پس به هیچ وجه نباید یکی از آنان به تو نزدیک شوند و در هیچ شب و روزی، خداوند تو را در حالی مشاهده نکند که از آنان پوزش یا فدیه ای را بپذیری که در این صورت، خداوند بر تو خشم می گیرد و پرده ات را می درد [رازهایت را فاش می کند] - فإن الساعی غاش بخاطر اینکه خبرچین فریبکار است ‌- و إن تشبه بالناصحین هرچند در ظاهر شبیه فرد نصیحت کننده و خیر خواه است ابن ابی الحدید می آورد: «چه بسا پذیرش سعایت از سعایت بدتر است، زیرا سعایت دلالت است و پذیرش اجازت است، پس بر ساعی به دلیل سعایتش و خبر چینی اش، خشم گیر؛ زیرا اگر راستگو باشد، پستی است که عورتی را پرده دریده و حرمتی را تباه ساخته است»(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۷ ص ۴۲) @sh_hosein
حکومت اسلامی(۸) امیرالمؤمنین علیه السلام دو یار به نام "زيد بن صوحان" و "صعصعه بن صوحان" داشت که دو برادر بودند و گاه مسئولیت حکومتی و سیاسی نیز داشته اند. حضرت با دو ویژگی این دو برادر را ستوده است؛ امیرالمؤمنین علیه السلام در خطاب به صعصعه بن صوحان، آنگاه که در بستر بیماری بود می فرماید: «خفيفَ الْمَئُونَةِ كَثِيرَ الْمَعُونه» تو مردی بسیار کم خرج و بسیار کمک کننده بودی. و به زيد بن صوحان در جنگ جمل و آنگاه که به زمین افتاده بود می فرماید: «خَفِيفَ اَلْمَئُونَةِ عَظِيمَ اَلْمَعُونَةِ» هزینه ی تو اندک و یاری ات بسیار بود. حضرت در این نامه از دو گروه سخن می گوید: گروه نخست افرادی از خاصه اند که به هنگام گرفتاری حکومت، یاریشان اندک و به هنگام آسودگی، هزینه هایشان بیشتر و خواسته هایشان فراوان است: «و لیس أحد من الرعیة أثقل علی الوالی مئونة فی الرخاء و أقل معونة فی البلاء». و گروه ثانی، کارگذاران حکومتی اند که برخلاف گروه نخست، کم خرج و کمک کننده اند: «أولئک أخف علیک مؤونه و أحسن لک معونه». امیرالمؤمنین علیه السلام، در ادامه ی این نامه، به توصیف گروه ثانی پرداخته و می فرماید: - و لا تدخلن فی فی مشورت بخیلا یعدل بک عن الفضل و بعدک الفقر از بخیل مشورت نگیر چون شما را از اعتدال و احسان برمی گرداند و همیشه شما را از فقر می ترساند - و لا جبانا یضعفک عن الأمور با فرد ترسو مشورت نکن "جُبن" مقابل "تهور" است. "جبن" تفریط در شجاعت و "تهور" افراط در شجاعت است و بنابراین نقطه اعتدال جبن و تهور "شجاعت" است که "جبن" فرد را از این حالت اعتدال خارج می کند. - و لا حریصا یزین لک الشره بالجور با انسان حریص مشورت نکن که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد. "حریص" کسی است که رسیده ولی می گوید: هنوز نرسیده ام! و" حریص" یعنی کسی که شدت در حرص دارد، مانند: "انیس" و "بطین". از این رو حرص تنها در تقوا و علم آموزی پسندیده است: «حرصا فی علم». از امیرالمؤمنین علیه السلام سوال می شود: کدام یار بد است؟ و حضرت می فرماید‌: «المزین لک معصیة الله» آنکه معصیت را بر تو نیکو جلوه دهد. - فإن البخل و الجبن و الحرص غرائض شتی یجمعها سوء الظن بالله زیرا کسی که سوء ظن به خدا داشته باشد همه ی این موارد(بخل و جبن و حرص) در او جمع می شود؛ یعنی سوء ظن به خداوند باعث می شود که بخیل و ترسو و حریص باشد. رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید: «اعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِيزَةٌ وَاحِدَةٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِ‏» بدان ای علی! ترس و بخل و حرص یک غریزه هستند که بدگمانی آن ها را در بر گرفته است. امام باقر علیه السلام می فرماید: «لَا يُؤْمِنُ رَجُلٌ فِيهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لَا حَرِيصاً وَ لَا شَحِيحاً» شخصی که در او بخل و حسد و ترس باشد ایمان ندارد و مومن ترسو و حریص و بخیل نمی شود. - إن شر وزرائک من کان للأشرار قبلک وزیرا و من شرکهم فی الآثام فلا یکونن لک بطانة بدترین وزیران تو کسی است که قبل از تو برای بدکاران وزیر بوده و در گناهان آنها مشارکت داشته که چنین کسی برای تو محرم اسرار نمی شود. این عبارت بیانگر لزوم تغییر "مسئولان بَد" است. "بطائن" از "بطن" اخذ شده است و به معنای نگه داری راز است. خداوند سبحان می فرماید: «يا أيّها الّذين آمنوا لا تتّخذوا بطانة»؛ بطانة خلاف ظهارة و به معناي آستر لباس و لباس زير و استعاره است براي كسي كه او را از باطن كار و امور پنهان آگاه مي سازيد و او كسي است كه در ارتباط نزديك، رازدار و يار صميمي انسان باشد(رجوع شود به تفسیر تسنیم ج ۱۵). - فإنهم أعوان الأثمة و إخوان الظلمة زیرا آنان کمک حالان گناه کاران اند و یاری دهندگان ستم کاران اند "اثمه" جمع مکسر "آثم" است، مانند "ظلم" که جمع مکسر "ظالم" است. - و أنت واجد منهم خیر الخلف ممن له مثل آرائهم و نفاذهم و لیس علیه مثل آصارهم و أوزراهم و آثامهم که تو باید جانشینان بهتری داشته باشی، کسانی که قدرت فکری و مشورت دهندگی خوبی دارند ولی از این بدی ها هم جدا هستند. یعنی کسی را انتخاب نکن که هم خوبی هایی داشته باشد و هم ‌این چنین بدی هایی! ‌ - ممن لم یعاون ظالما علی ظلمه و لا آثما علی إثمه کسانی که ستم کار را در ظلمش کمک نمی کنند و گناهکار را در گناهش یاری نمی دهند - أولئک أخف علیک مؤونه و أحسن لک معونه... فاتخذ أولئک خاصة لخلواتک و حفلاتک که آنها کم خرج و در یاری بهتراند... آنان را از خواص و دوستان نزدیک و از رازداران خود قرار بده "خفیف المؤونه" به معنای "خفیف الحال" نیست و ممکن است کسی خفیف المؤونه باشد ولی خیف الحال نباشد؛ یعنی مال و بهره اش از دنیا فراوان باشد: «خفیف الحال أی قليل المال و الحظ من الدنيا» @sh_hosein
حکومت اسلامی‌(۹) امیرالمؤمنین علیه السلام، در ادامه از نوع تعامل با مردم و جلب حسن ظن آنها می گوید: - و ألصق بأهل الورع بچسبان خودت را به اهل ورع ابن ابی الحدید می گوید: «"و ألصق بأهل الورع" سخنی است فصیح، می گوید: ایشان(اهل ورع) را خواص و برگزیدگان خویش قرار ده»(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۷ ص ۴۷)؛ یعنی "ورع" از ویژگی های مهم خواص تو باشد، همانگونه که اصحاب امام علیه السلام باید به این ویژگی متصف باشند: «ما اقل و الله من يتبع جعفراً منكم! انما اصحابي من اشتد ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابه. فهولاء اصحابي» که "اصحاب" فراتر از "انصار" به معنای خواص و یاران نزدیک است و بهترین اصحاب کسانی اند که بیشترین ورع را دارند: «أحبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُم» "ورع" فراتر از "تقوا" است و به معنای دوری از محرمات و موارد شبهه‌ناک(نمی داند حرام است یا حرام نیست) است. علامه ی مجلسی می گوید: «الورع اجتناب المنهيات و الشبهات» ورع یعنی دوری از منهیات و محرمات و برکناری از موارد شبهه ناک. و در مقابل آن طمع، مستلزم ارتکاب محرمات و شبهات است: «و في مقابله إشعار بأن الطمعه یستلزم ارتکابهما»(بحار ج ۷۰ ص ۱۷۲) - و الصدق بچسبان خودت را به راست گویان یعنی با دروغگویان نباش که دروغگویان مانند سراب اند که نزدیک را دور و دور را نزدیک نشان می دهند: «وایاک و مصادقه‌(مصاحبة) الکذاب فانه کالسراب یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب» "نزدیک کند" یعنی دور را به دروغ، به حق نزدیک نشان بدهد؛ یا امر دور از عقل را نزدیک نشان بدهد، و برعکس(بحار ج ۷۱ ص ۲۱۲) - ثم رضهم علی أن لا یطروک و مردم را چنان بپروران که تو را تملق نکنند(متملقانه تو را تمجید و تعریف نکنند) - و لا یبجحوک بباطل لم تفعله و بخاطر آن اعمال زشتی که انجام ندادی تشویق نکنند - فإن کثرة الإطراء تحدث الزهو بخاطر اینکه ستایش و مدح بی اندازه، ایجاد می کند خودپسندی و غرور را - و تدنی من العزة و آدمی را به سرکشی نزدیک می کند و می کشد مرحوم طبرسی می گوید: «کلمه "عزت" به معنای امتناع و سرپیچی است و به زمین سنگلاخ که به سختی می‌توان در آن راه رفت «ارض عزار» می گویند و خداوند، عزیز است چون کسی نمی تواند او را ناتوان کند»(مجمع البیان ج ۳ ص ۲۲۸) -و لا یکونن المحسن و المسیء عندک بمنزلة سواء آدم هایی که اهل کار خوب اند با کسانی که اهل کار بد اند، نزد تو یکسان نباشند(یک رتبه نباشند) - فإن فی ذلک تزهیدا لأهل الإحسان فی الإحسان بخاطر اینکه باعث می شود آدم خوب، دیگر دنبال کار خوب نرود "تزهید" یعنی رغبت: انسان خوب را نسبت به کار خوب بی رغبت می کند - و تدریبا لأهل الإساءة آدم های بدکار را هم نسبت به کار بَد مشتاق می کند مولانا می گوید: مَر تو را دُشنام و سیلیِّ شَهان  بهتر آید از ثَنایِ گُمرَهان - و ألزم کلا منهم ما ألزم نفسه هر کدام از آنها را(اهل کار خوب و اهل کار بد) بر اساس آن چیزی که بر خود لازم کرده اند، برخورد کن(با آدم خوب، نیکو رفتار کن و با آدم بَد، بد رفتار کن) مولانا می گوید: می‌بلرزد عرش از مدح شقی بدگمان گردد ز مدحش متقی - و أعلم أنه لیس شیء بأدعی إلی حسن ظن وال برعیة من إحسان إلیهم بدان ای مالک! برای جلب اعتماد والی به رعیت، هیچ وسیله ی بهتر از نیکوکاری به مردم نیست امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:و «واحسن عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيرَ» نیکی کن بر هر کسی که می خواهی امیرش باشی - و تخفیفه المئونات علیهم و تخفیف هزینه های زندگی بر مردم(هر چقدر هزینه های زندگی آنها پایین تر بیاید، بیشتر به تو اعتماد می کنند) - و ترک استکراهه إیاهم علی ما لیس له قبلهم و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند امیرالمؤمنین علیه السلام از ارتباط نیکو بین حاکم و مردم سخن می گوید و سه چیز را بهترین عامل در برقراری این ارتباط و حسن ظن مردم به حکومت می شمارد. - فلیکن منک فی ذلک أمر یجتمع لک به حسن الظن برعیتک به قدری باید اینجا تلاش کنی تا اینکه مطمئن شوی مردم به تو خوش بین اند(درباره ی حکومت خوب فکر می کنند) - فإن حسن حسن الظن یقطع عنک نصبا طویلا بخاطر اینکه همین خوش‌بینی مردم به تو، بسیاری از مشکلات طولانی تو را برمی دارد و قطع می کند "نصبا طویلا" یعنی مشکلات و اندوه های طولانی - و إن أحق من حسن ظنک به لمن حسن بلاؤک عنده و مستحق ترین مردم به حسن ظنی تو، کسی است که بیشترین احسان را پیش او برده ای(آن کسی به تو خوشبین است که بیشتر از تو احسان دیده است) - و إن أحق من ساء ظنک به لمن بلاؤک عنده و مستحق ترین مردم به بد بینی تو، کسی است که بیشترین بدی را به او کرده ای... @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۰) امیرالمؤمنین علیه السلام از برخورد با سنت های نیکوی گذشتگان می گوید و می فرماید: - و لا تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه الأمة سنت های حسنه ای که از پیشینیان(حاکم قبلی) باقی مانده را نقض نکن و از بین نبر(مانند عید نوروز ایرانیان) - و اجتمع بها الألفة مردم اجتماع و الفت کرده اند با آن سنت ‌- و صلحت علیها الرعیة توده ی مردم با آن سنت صالحه اصلاح شدند - و لا تحدثن سنة تضر بشیء من ماضی تلک السنن سنتی را احداث نکن که ضرر برساند به سنت های خوب پیشینیان - فیکون الأجر لمن سنها پس هر کسی که سنتی را بنیان بگذارد، تا آخر اجر آن روش را خواهد بُرد - و الوزر علیک بما نقصت منها و کیفر برای تو باشد که آنها در هم شکستی رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ» كسى كه احداث كند سنت خوبى را، براى اوست اجر و ثواب آن و ثواب هر كس كه عمل كند به آن تا روز قيامت و كسى كه اختراع كند سنت بدى را، بر اوست گناه و گناه هر كس كه عمل كند به آن تا روز قيامت. - و أکثر مدارسة العلماء فراوان با علما گفت و گو کن ‌- و مناقشة الحکماء زیاد کن نقاش علمی با حکما(بحث علمی‌) "مناقشه" یعنی حرف روی حرف زدن - فی تثبیت ما صلح علیه أمر بلادک که این مسائل مایه ی آبادانی و صلاح سرزمین های توست - و إقامة ما استقام به الناس قبلک و در گذشته با توجه به این مسائل(مدارسة العلماء و مناقشة علما) نظم و قانون برقرار می گشت ابن ابی الحدید می گوید: «سپس او را از نقض سنت های نیکویی که صالحان امتی که پیش از او بودند و بدان عمل کرده اند نهی کرد تا ورزی به آنچه نقض کرده بر او نباشد، و پاداشی برای آنان به سبب آنچه بنیان نهادند، سپس او را به بحث و مناظره با دانشمندان و حکیمان در مصالح کار خویش امر کرد، زیرا مشورت برکت است، و هر آنکه طلب مشورت کند، عقلی را به عقل خویش افزوده است»(شرح ابن ابی الحدید ج ۱۷ ص ۵۰) @sh_hosein
حکومت اسلامی‌(۱۱) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه، از طبقات مختلف جامعه سخن می گوید و سبب قوام آنها را بیان می دارد‌. ‌- و اعلم أن الرعیة طبقات بدان ای مالک! مردم طبقات مختلفی دارند - لا یصلح بعضها إلا ببعض اصلاح نمی شوند بعضی از آنها مگر با بعضی دیگر(در کنار یکدیگر اصلاح امور می کنند) - و لا غنی ببعضها عن بعض و گروه های مختلف هم از این نیاز غنی نیستند(نیازمند هستند) - فمنهما جنود الله یک دسته از آن قشر ها، لشکریان خدا هستند - و منها کتاب العامة و الخاصة و برخی از آنها، نویسندگان عامه و خاصه هستند(منشی های عامه و خاصه) - و منها قضاة العدل و برخی از آنها قاضیان عدل هستند - و منها عمال الإنصاف و الرفق و برخی از آنها عامل هستند برای مقررات عمومی و عدالت اجتماعی‌(نظم دهندگان جامعه) - و منها أهل الجزیة و و الخراج من أهل الذمة و مسلمة الناس و برخی از آنها اهل جزیه و خراج از اهل ذمه و مردم مسلمان هستند - و منها التجار و أهل الصناعات و برخی از آنها اهل تجارت و اهل صناعات هستند - و منها الطبقة السفلی من ذوی الحاجات و المسکنة و برخی از آنها طبقه ی پایینی هستند که صاحب احتیاج اند و مسکین اند - و کل قد سمی الله سهمه و وضع علی حده و فریضته فی کتابه أو سنة نبیه عهدا منه عندنا محفوظا و هر کدام از این طبقات را خداوند سهمی مقدر کرده که مقدار واجب آن در قرآن یا سنت پیامبر تعیین شده که این یک پیمانی از طرف خدا است و حفظ این پیمان از طرف ما واجب است - فالجنود، بإذن الله حصون الرعیة، و زین الولاه، و عزالدین، و سبل الأمن پس نظامیانی که در اختیار حکومت اند، باید پناهگاه مردم و زینت حاکمان و عزت دین و مسیر تحقق امنیت کشور باشند ‌- و لیس تقوم الرعیة إلا بهم توده ی مردم قوام ندارند مگر با نیرو های نظامی ‌- ثم لا قوام للجنود إلا بما یخرج الله لهم من الخراج الذی یقوون به علی جهاد عدوهم سپس قوام سپاه هم جزء به مالیات و خراج رعیت نیست که خداوند برای آنها قرار داده است(باید نیرو های نظامی را تأمین کنی) - و یعتمدون علیه فیما یصلحهم، و یکون من وراء حاجتهم آن خراجی که آنها به آن اعتماد کرده اند در آن چیزی که صلاحشون است و احتیاجات خود را با آن برطرف می کنند(بالاتر از احتیاجات آنها است) ‌- ثم لا قوام لهذین الصنفین إلا بالصنف الثالث من القضاء و العمال و الکتاب قوام برای این دو(مردم و نظامیان) نیست مگر به قاضیان(قوه ی قضائیه)، کارمندان(قوه ی مجریه) و نویسندگان - لما یحکمون من المعاقد همه ی قرارداد های حکومتی توسط اینها صورت می گیرد(سیاست های کلی کشور را تعیین می کنند) - و یجمعون من المنافع و جمع منافع می کنند - و یؤتمنون علیه من خواص الأمور و عوامها هم در مسائل خصوصی و هم در مسائل عمومی مورد اعتماد اند(مردم به قوه ی قضائیه و مجریه اعتماد کرده اند تا منافع مردم را در مسائل خصوصی و عمومی در نظر بگیرند) - و لا قوام لهم جمیعا إلا بالتجار و ذوی الصناعات و قوامی نیست برای آنها(مردم، نظامیان، قضات، کُتاب و کارمندان) جمیعا مگر با تجارت و صاحب صناعات @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۲) امیرالمؤمنین علیه السلام، در ادامه، از خصوصیت فرماندهان منتخب می گوید و سپس ویژگی خانواده ی نظامیان را می شمارند که مالک باید خود را به آنها نزدیک کند. - فول من جنودک أنصحهم فی نفسک الله و لرسوله و لإمامک ولایت بده(عهده دارش کن و انتخاب کن) از سپاهیانت، آن کسی که خیرخواه تر است برای خدا، رسول خدا و امام تو "نُصح" یعنی خالص و لذا به خیرخواهی خالصانه نصحیت گفته می شود امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «صَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ» خیره خواه و نیک خواه ترین مردم برای خودش کسی است که مطیع ترین آدم در مقابل خداوند است - و أطهرهم جیبا و پاک دامن تر‌(عفیف تر) است امیرالمؤمنین علیه السلام، از عفت و امانت به "طهارت جیب" کنایه می آورد، زیرا آنکه سرقت می کند، مسروق را در جیب و گریبان خویش می نهد. - و أفضلهم حلما ممن یبطی عن الغضب حلیم تر است و از کسانی هستند که بطیء الغضب اند "حلم" به مطلق صبر گفته نمی شود و مقصود از آن صبر در برابر غضب است و هر کس که قدرتش بیشتر است، باید حلمش نیز بیشتر باشد. و چنانچه به خشم آید قدرتش وادار به ستم نکند که چنین فردی نزدیک ترین در روز قیامت به خداوند سبحان است: «ثلاثة هم أقرب الخلف إلی الله عزوجل یوم القیامة حتی یفرع من الحساب - رجل لم تدعه قدرة فی حال غضبه- إلی أن یحیف علی من تحت یده» "بطی الغضب" کسی است که خیلی دیر به خشم در می آید - و یستریح إلی العذر و راحت تر عذر را قبول می کند - و یرأف بالضعفاء و با ضعیفان و بی پنهان رأفت بیشتری دارد "رأفت" به معناي رِقّت و رحمت، بلكه شدّت رحمت است. برخي گفته‌اند: رأفت شديدترين مرتبه رحمت است و بر اين اساس" رأفت" به معناي رحمت شديد خالصي است كه از هر نوع كراهت و ناگواري، هرچند به صلاح، دور باشد. در فرق بين رأفت و رحمت كه هر دو در اصل معنا مشترك است، گفته شده: رأفت، مخصوص به اشخاص مبتلا و بيچاره است؛ ولي رحمت اعم است(تفسیر تسنیم ج ۷ ص ۳۲۱) رحمت مطلق خدا فراگير و همگاني است؛ اما اگر كسي به رنج و نياز مبتلا شد، افزون بر آن رحمت عام، از رأفت الهي نيز بهره مي‌گيرد. رأفتْ رحمتي است مقيّد به تفقد نسبت به رنجور و نيازمند و براي دفع بلاست؛ اما رحمت، مطلق است؛ يعني هم براي رفع و هم براي دفع است(تفسیر تسنیم ج ۷ ص ۳۵۲) - و ینبوا علی الأقویاء و با اقویاء(قدرتمندان) محکم برخورد کند - و ممن لا یثیره العنف و از کسانی انتخاب کن که درشتی(خشن بودن) او را به فساد نکشاند "عنف" به معنای خشونت است و مقابل آن ‌"رفق قرار دارد؛ علامه ی مجلسی می آورد: « رفق به معنی آسان گرفتن است و ضد عنف و سخت گیری و تعصب است»(بحار ج ۷۲) - و لا یقعد به الضعف و کسانی را انتخاب کن که ترس او را زمین گیر کند - ثم ألصق بذوی المروءات و الأحساب سپس خودت را بچسبان‌(نزدیک کن) به صاحبان جوانمردی و اصل و نسب دار(از نظامیان) "ذوی الحساب" یعنی کسانی که ریشه دارند و صاحب اصل و نسب اند؛ علامه مجلسی می آورد: ««حسب» به معنای بزرگی و مجدی است که از ناحیه پدران حاصل می شود و بر شرافت حاصل از کارهای نیک و اخلاق کریمه نیز اطلاق می شود، اگر چه از جهت پدران نباشد. در قاموس گفته: «حَسَب» آن چیزی است که از افتخارات پدرانت انسان محسوب می کنی و یا مال و تدین و کرم و شرافت در فعل و یا کارهای شایسته یا شرافت ثابت در پدران و یا در خاطر می باشد؛ یا این که حسب و کرم گاهی در کسی که پدران با شرافتی نیز ندارد، پیدا می شود، در حالی که شرافت و مجد جز به سبب پدران حاص نمی گردد»(بحار ج ۷۰ ص ۲۲۹) "جوانمردی" مجموعه ای از فضایل است که در شخصی جمع شده است و او را از کار های پَست نگه می دارد. و فرمود پیامبر: «من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم يکذبهم و دعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته و وجبت أخوته و حرمت غیبته» کسی که با مردم بدون ستم رفتار کند؛ هنگام سخن گفتن با آنها دروغ نگوید؛ و در پیمانش خلف وعده نکند، از آن دسته کسانی است که مروتشان کامل است؛ عدالت شان آشکار؛ برادری شان لازم؛ و بدگویی شان حرام. - و أهل البیوتات الصالحة و آن هایی که اهل خانه های صالح اند - و السوابق الحسنة خانواده ای که دارای سوابق حسنه هستند - ثم أهل النجدة و الشجاعة و السخاء و السماحة خانواده هایی که اهل دلاوی و شجاعت و بخشنده و بلند نظر اند. "شجاعت" حالت اعتدال است که بین جبن و تهور قرار دارد که توضیح آن گذشت و "نجدة" شدت در شجاعت است. هر آن که بخشی را دهد و بخشی را باقی گذارد، "سخاوتمند" است، و هر آنکه اکثر را بخشد و چیزی برای خویش باقی نگذارد، صاحب "جود" است، و هر آنکه سختی را تحمل می کند و دیگری بر رسیدن به خواسته اش بر خود برمی گزیند صاحب "ایثار" است. @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۳) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه می فرماید: - آثر رؤوس جندک عندک من واساهم فی معونته منتخب ترین فرماندهان نزد تو کسانی باشند که مواسات می کند لشکریان خدا را در کمک رساندن؛ یعنی فرماندهی به تو نزدیک باشد که بیشتر به سربازان تو کمک می رساند. - و أفضل علیهم من جدته، بما یسعهم و یسع من وراءهم من خلوف أهلیهم بیشتر می بخشد از فرماندهان تو به سربازان و خانواده ی آنها امیرالمؤمنین علیه السلام در این سخن اشاره به یک موضوع روانشناسی و جامعه شناسی مهم می کند و می فرماید: نیرو های نظامی نباید از بابت خانواده، نگرانی و ناراحتی داشته باشد. - حتی یکون همهم هما واحدا فی جهاد العدو تا همه ی همت و هدف آنها دفاع و جهاد در مقابل دشمن باشد. - فإن عطفک علیهم یعطف قلوبهم علیک پس اگر بر آنها عطوفت داشته باشی، قلب های آنها متمایل به تو می شود امیرالمؤمنین علیه السلام از بدست آوردن قلوب سخن می گوید و چه بسا آدمی به ظاهر شبیه کسی نباشد ولی قَلبا خواهان او باشد و چه بسا در ظاهر شبیه کسی باشد ولی قَلبا از او بیگانه باشد. "عطوفت" مرحله ی پیشین رحمت است؛ زيرا انسان با ديدن صحنه اي دلخراش و غم انگيز رقّت مي كند و از آن متأثر مي شود و درپي اين تأثّر نفساني عطوفت و رأفت نشان مي دهد و سپس بر شخص مصيبت ديده تفضّل مي كند. اين تفضّل را "رحمت" مي گويند. و ثمره ی مهم این تفضل، درآمیختگی قلب ها است: «جبلت القلوب علی حب من أحسن إلیها و من بغض أساء إلیها» سرست دل ها بر دوستی کسی است که به آنان نیکی کرده و بر دشمنی کسی است که در حقشان بدی روا داشته است. امام باقر علیه السلام می فرماید که هر چیزی قفلی دارد: «إن لکل شیء قفلا» و آنچه قلب انسان را قفل می کند بر دو نوع است: نوع اول از گناه و لجاجت است که مانع نفوذ است: «أفلا يتدبّرون القرآن أم علي قلوب أقفالها» و نوع ثانی از "رفق" است ‌که از فساد و تباهی قلب جلوگیری می کند و از آنچه که جایگاهش قلب باشد، نگه داری می نماید؛ مانند ایمان: «قفل الإیمان الرفق» که قلب محل نگه داری آن است: «القلب بخزانته» و "رفق" قفلی است که مانع نفوذ فساد در ایمان می شود: «و الرفق بالقفل لأنه يحفظه عن خروجه و طريان المفاسد عليه». و چنانچه قفل باز شود و رفق نباشد، آدمی به خشونت و دشنام و قهر و کتک زدن و مانند آنها کشیده می شود: «مع فتح القفل و ترك الرفق يبعث الإنسان على أمور من الخشونة و الفحش و القهر و الضرب و أنواع الفساد و غيرها من الأمور التي توجب نقص الإيمان أو زواله»‌(بحار ج ۷۲ ص ۵۵). ‌- و إن أفضل قرة عین الولاة استقامة العدل فی البلاد و بالاترین چشم روشنی والیان، استقامت عدل در سرزمین ها است. استقامت و حقیقت آن، استمرار و دام است؛ امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: عدالت در سرزمین تو علاوه بر اینکه فراگیر باشد، دوام نیز داشته باشد. که همین عدل قلوب مردم را به هم سنجاق و نزدیک می کند: «الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوب» و سپس باعث اِحیای احکام اسلامی در جامعه می گردد: «العَدلُ حَياةُ الأحكامِ» - و ظهور مودة الرعیة و ظاهر شدن مودت باطنی مردم؛ یعنی اگر شما عادل باشید و مردم عدالت را ببینید، قلباً شما را دوست خواهند داشت. جایگاه محبت، قلب آدمی است و آن را "حب" گفته اند. و "حب" از "حب" و "حبه" اخذ شده و آن دانه ای است که در قلب آدمی می روید و رشد می کند، و چنانچه این محبت بیرون آید، تنزل پیدا می کند و سپس در قالب کلمه و افعال ظاهر می شود. ‌- و إنه لا تظهر مودتهم إلا بسلامة صدورهم و این مودت ظهور پیدا نمی کند مگر اینکه سینه هایشان سالم باشد؛ یعنی محبت تنها در سینه های سالم می تواند ظاهر بشود. "صدر" به معنای سینه و آن عضوی از بدن است که محل حضور قلب است: «وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ». صدر و قلب مانند مشكات (چراغدان) و مصباح (چراغ) اند. قلب مظهر قوّت و زندگي است و صدر، چيزي است كه اين قوّه در آن است. @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۴) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه توصیه هایی به مالک اشتر در انتخاب قضات می کند و می فرماید: - ثم اختر للحکم بین الناس أفضل رعیتک فی نفسک سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن - ممن لا تضیق به الأمور از آن افرادی که زیادی کار و مشغله ی فراوان او را به ستوه نیاورد - و لا تمحکه الخصوم خصومت بین افراد او را خشمگین نکند و از حالت تعادل خارج نکند - و لا یتمادی فی الزلة بر رای اشتباه خود پای فشاری نکند یعنی اگر لغزد بتواند که بازگردد و رجوع به سوی حق بهتر است از تمادی در باطل - و لا یحصر من الفیء إلی الحق إذا عرفه اگر دانست حکمی اشتباه است بر او سخت نباشد که به حق بازگردد و این مشابه عبارت سابق است، جزء اینکه زیادتی وجود دارد و آن "با یحصر" است - و لا تشرف نفسه علی طمع طمع را از دل ریشه کن کند در حقیقت "اشراف" به معنای ترسیدن است؛ یعنی بر خویشتن نمی ترسد و از فوت منافع و فواید هراس دارد - و لا یکتفی بأدنی فهم دون أقصاه از کسانی نباشد که به کمترین اطلاعات اکتفا کند و حکم بدهد - و أوقفهم فی الشبهات در شبهه ها نسبت به همه ی مردم با احتیاط تر باشد - و أخذهم بالحجج گیرنده ترین فرد دلیل باشد - و أقلهم تبرما بمراجعة الخصم و مراجعه ی پی در پی مردم، او را خسته نکند(کمترین آنها به لحاظ گله و شکوه باشد) - و أصبرهم علی تکشف الأمور و صبور ترین فرد در پرده برداری از حقایق باشد(در حل پرونده ها سریع نباشد) یعنی حل پرونده هایی که روشن است را به درازا نکشاند تا پرونده ها انبار شود و مردم از مراجعه ی به دستگاه قضاء پشیمان شوند! - و أصرمهم عند اتضاح الحکم و پس از اینکه حقیقت روشن شد، قاطع و بُرنده باشد - ممن لا یزدهیه إطراء و تعریف زیاد او را فریب ندهد - و لا یستمیله إغراء و چرب زبانی او را منحرف نکند - و أولئک قلیل و چنین افرادی بسیار اندک اند - ثم أکثر تعاهد قضائه سپس هر چه بیشتر در قضاوت های او بیندیش - و أفسح له فی البذل ما یزیل علته و بقدری به او ببخش که نیاز های او برطرف ‌شود - و تقل معه حاجته إلی الناس و به مردم نیازمند نباشد - و أعطه من المنزلة لدیک ما لا یطمع فيه غیره من خاصیتک و بقدری مقام و منزلت او را بالا ببرد که نزدیکان تو طمع نفوز در او نداشته باشن - لیأمن بذلک اغیال الرجال له عندک تا از توطئه ی آنها نزد تو در امان باشد @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۵) امیرالمؤمنین علیه السلام بعد منصب قضاوت، سراغ کارگذاران می رود و می فرماید: - ثم انظر فی أمور عمالک در کار کارگذارانت بنگر - فاستعملهم اختبار و پس از امتحان آنها را انتخاب کن - و لا تولهم محابا و أثره و نه به سبب دوستی با آنها - فإن هما جماع من شعب الجور و الخیانة اگر بدون مشورت کسی را برای کار انتخاب کردی، ستم و خیانت کردی از نظر امیرالمؤمنین علیه السلام انتخاب مسئولین با میل شخصی، بدون در نظر گرفتن لیاقت و بدون مشورت خیانت و ستم است - و توخ منهم أهل التجربة کارگذارانی انتخاب کن که خیر خواه مردم اند - و الحیاء شرم و حیا دارند "حیا" قوه و قدرت درونی است که در وجود انسان، آدمی را از کار های زشت بازمی دارد. راغب در مفردات می گوید: حیاء خود دارى نفس از زشتيها و ترك زشتيهاست. مشابه واژه حیاء، "عفت" است - من أهل البیوتات الصالحة از خانواده های اصیل و صالحه انتخاب کن - و القدم فی الإسلام المتقدمة و کسانی که در اسلام از باقی جلو تر هستند - فإنهم أکرم أخلاقا چون چنین انسان هایی از لحاظ اخلاقی کریم اند "کرامت" به معنای بزرگ منشی است و آنها کسانی هستند که کار های پست انجام نمی دهند. "لئامت" مقابل کریم است. "لئیم" آدم فرومایه ای است که از انجام کار های پَست ابایی ندارد. - و أصح أعراضا از نظر غرض و هدف، صحیح و صالح ترین آدم ها هستند "صحیح" مقابل "سقیم" قرار دارد. "سقیم" یعنی بیماری و آنها کسانی هستند که غرض بیمارگونه دارند - و أقل فی المطامع إشرافا و پایین ترین انسان در طمع اند "طماع" کسی است که حد یقف ندارد و برای انجام وظیفه ی خود از مردم درخواست مُزد می کند. - و أبلغ فی عواقب الأمور نظرا دور اندیش ترین باشد قَالَ لَهُ رَجُلٌ مَا الْحَزْمُ- قَالَ ص تُشَاوِرُ امْرَأً ذَا رَأْيٍ ثُمَّ تُطِيعُهُ. مردی پرسید دوراندیشی چیست؟ فرمود: مشورت کردن با مرد صاحب رأی و آنگاه پیروی کردن از آن - ثم أسبغ علیهم الأرزاق سپس در روزی آنها بیفزای(به آنها سخت نگیر) - فإن ذلک قوة لهم علی استصلاح أنفسهم چون آنها را قوی می کند در اصلاح خودشان - و غنی لهم عن تناول ما تحت أیدیهم و دیگر نگاه طمع به آنچه که در اختیار خود دارند نمی برند - و حجة علیهم و اگر به آنها خوب برسی حجت تو بر علیه آنها زیاد خواهد بود - إن خالفوا أمرک اگر مخالفت کنند - أو ثلموا أمانتک یا خیانت کنند - ثم تفقد أعمالهم سپس کامل آنها را زیر نظر بگیر - و ابعث العیون من أهل الصدق و الوفاء علیهم و جاسوسانی انتخاب کن از انسان های اهل صدق و وفا "عیون" جمع "عین" به معنای جاسوس است - فإن تعاهدک فی السر لأمورهم حدوة لهم علی استعمال الأمانة اگر چنین کنی آنها امانت دار تو می شوند - و الرفق بالرعیة و با مردم خوب رفتار می کنند - و تحفظ من الأعوان و مراقب حلقه های نزدیک به خودت باش - فإن أحد منهم بسط یده إلی خیانة اجتمعت بها علیه عندک أخبار عیونک که اگر یکی از آن حلقه های نزدیک دست به خیانت بُرد و خبر های جاسوسان هم بصورت مجتمع این خیانت را تأیید نمودند - اکتفیت بذلک شاهدا همین برای مجازات او کافی است - فبسطت علیه العقوبة فی بدنه او را با تازیانه شلاق بزن - و أخذته بما أصاب من عمله و هر چه چپاول کرده از او بگیر - ثم نصبته بمقام المذلة او او را نصب در جایگاه خواری کن(آبرویش را ببر) - و وسمته بالخیانة نشانه دارش کن به خیانت - و قلدته عار التهمة و گردن بند بدنامی را بر گردن او بنداز @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۶) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه از مالیات و مالیات دهندگان می گوید و می فرماید: - و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله در مالیات و بیت المال تفقد و بررسی کن بگونه ای که صلاح مالیات دهندگان باشد - فإن فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لکن سواهم و صلاح لمن سواء إلا بهم برای اینکه بهبودی مالیات و مالیات دهندگان باعث بهبودی سایر اقشار جامعه است(وضعیت جامعه بستگی به مالیات دارد) - لأن الناس کلهم عیال علی الخراج و أهله بخاطر اینکه همه ی مردم نان خور مالیات اند ‌- و لیکن نظرک فی عمارة الأرض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج باید تلاش تو در آبادانی زمین و بلاد بیشتر از جمع آوری مالیات باشد - لأن ذلک لا یدرک بالعمارة بخاطر اینکه خراج به دست نمی آید مگر به آبادانی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: اگر مردم رفاه و آبادانی را در جامعه ببینند راحت تر مالیات می دهند چون مالیاتی که می دهند را با آبادانی بعینه می بیند و در واقع این مالیات به مردم بازمی گردد. - و من طلب الخراج بغیر عمارة و کسی که مالیات بخواهد در حالی که هیچ عمارت و آبادانی در جامعه نباشد - الحرب البلاد شهر ها را خراب می کند امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: حکومتی که مالیات بخواهد و در ازای دریافت مالیات کاری نکند، در حقیقت کشور را به خرابی می کشاند - و أهلک العباد نتنها کشور را خراب می کند و بلکه مردم را هم هلاک می کند - و لم یستقم أمره إلا قلیلا و کار این حکومت به درستی پیش نمی رود(دوام نمی‌یابد) مگر خیلی کم - فإن شکوا ثقلا أو علة أو انقطاع شرب أو بالة أو إحالة أرض اعتمرها غرق أو أجحف بها عطش خففت عنهم بما ترجوا أن یصلح به أمرهم اگر مردم شکایت کردند از سنگینی مالیات یا آفت زدگی یا کمی باران یا خراب شدن زمین در سیلاب ها یا خشکسالی ها، به همان اندازه که لازم است تا مشکل آنها حل بشود، در مالیات به آنها تخفیف بده "خففت عنهم" در پاسخ از "ان شکوا" است - و لا یثقلن علیک شیء خففت به المؤونة عنهم و هرگز تخفیف دادن در مالیات تو را نگران نسازد - فإنه دخر یعودون به علیک فی عمارة بلادک چون ذخیره ای است که به تو برمی گردد در آبادانی بلاد ‌- و تزیین و لا یتک و اینکه حکمرانی خود را بیارایی - مع استجلابک حسن ثنائهم اگر چنین کنی مردم از تو تعریف می کنند(از روی رضایت) - و تبجحک باستفاضة العدل فیهم و موجب مسرت تو می شود عدل در میان آنها - معتمدا فضل قوتهم تکیه ات می شود زیادی قدرت مردم(با این مسائل) - بما ذخرت عندهم من إجمامک لهم به آن چیزی که بخاطر سختی از آنها نگرفتی و در حقیقت پیش آنها جمع و ذخیره کردی(به آنها بخشیدی) - و الثقة منهم بما عودتهم من عدلک علیهم و به آنها اطمینان خاطر می دهی با آن چیزی هایی که برگرداندی و با آنها مدارا کردی و عدالت و مهربانی که از خودت به رعیتت نشان دادی - فربما حدث من الأمور ما إذا عولت فيه علیهم من بعد احتملوه طیبة أنفسهم به بعد از آنکه از تو عدالت، بخشش و مهربانی دیدند، به آنها هر چیزی بسپاری با شادمانی و به بهترین وجه دستور تو را انجام می دهند - فإن العمران محتمل ما حملته زیرا آبادانی، قدرت تحمل و ظرفیت مردم را بالا می برد کسی که در رفاه باشد دو اثر در او پدیدار می شود: ۱. سختی ها کمترین ضربه را به او می زند ۲. از حکومت ناامید نمی شود و سختی ها را تحمل می کند - و إنما یؤتی خراب الأرض من إعواز أهلها و ویرانی زمین از تنگدستی کشاورزان نشأت می گیرد(دست مردم هر چقدر بسته باشد به همان مقدار کشور به ویرانی می انجامد) - و إنما یعوز أهلها لإشراف أنفس الولاء علی الجمع زمانی دست مردم بسته می شود که زمامداران مردم را غارت کنند - و سوء ظنهم بالبقاء و در بقاء حکومت حسن ظن ندارند محتمل معنا چنین است که زمامداران به خیال برکناری و عزل می افتند و از این رو فرصت را غنیمت می شمارند، و اموال را می دزدند و در آبادانی شهر ها نمی اندیشند. - و قلة انتفاعهم بالعبر و از سایر حکومت ها عبرت نمی گیرند امیرالمؤمنین علیه السلام قدم به قدم توضیح می دهد و می فرماید: کشور زمانی خراب می شود که مردم تنگدست بشوند و مردم زمانی تنگدست می شوند که زمامداران مردم را چپاول کنند و حسن ظن به بقاء حکومت نداشته باشند و از سایر حکومت ها عبرت نگیرند واژه ی "عبرت" و "اعتبار" به معنای نصیحت پذیری است و از کلمه عبور مشتق شده است که از انتقال از مکانی به مکان دیگر را نشان می دهد. در اینجا مفهوم آن است که ذهن انسان از کاری به کار دیگر انتقال یابد و مثلا عبرت گرفتن از دیگر حکومت ها بدین معنا: انتقال ذهن انسان از حکومت دیگران به حکومت خویش چرا که او با دیدن حکومت دیگران می اندیشد که نهایت چه سرنوشتی خواهد داشت. @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۷) امیرالمؤمنین در ادامه از کارگذاران حکومتی می گوید و می فرماید: - ثم انظر فی حال کتابک سپس نظر به منشی ها(کارمندان کن) - فول علی أمورک خیرهم بهترین آنها را انتخاب کن و کارهایت را به آنها بسپار - و اخصص رسائلک التی تدخل فیها مکایدک و أسرارک بأجمعهم لوجوه صالح الاخلاق ممن لا تبطره الکرامة نامه های محرمانه که اسرار توست، از میان نویسندگان به کسانی بده که از باقی صالح تر باشد و کسی باشد که گرامی داشتن او را به سرکشی نکشاند - فیجترئ بها علیک فی خلاف لک بحضرة ملا اگر راز دار تو کرامت نداشته باشد، جریح می شود بر علیه تو بخاطر آن اطلاعات در حضور مردم - و لا تقصر به الغفلة عن إیراد مکاتبات عمالک علیک و در رساندن نامه ی تو و اخذ نامه های دیگران کوتاهی نکند امیرالمؤمنین به ارتباط سریع و راحت مردم با رهبر تاکید می دارد که مردم بتوانند با رهبر و حاکم خود مکاتبه و ارتباط داشته باشند. - و إرصداد جواباتها علی الصواب عنک و همینطور در رساندن جواب های تو کوتاهی نکنند - و فیما یأخذ لک و یعطی منک از آنچه که برای تو می گیرد و از تو می گیرد - و لا یضعف عقد اعتقده لک در تنظیم هیچ قراردادی ضعیف عمل نکند - و لا یعجز عن إطلاق ما عقد علیک در بر هم زدن آنچه که به ضرر توست کوتاهی نکند(اگر قرادی به ضرر توست به آن سریع رسیدگی کند) - و لا یجهل مبلغ قدر نفسه فی الأمور و قدر و منزلت خود را در کار ها بشناسد - فإن الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیر أجهل آن کسی که به قدر خود جهالت داشته باشد، قطعا نسبت به منزلت دیگران جاهل تر است(کسی که احترام خودش را نگه ندارد، احترام دیگران را هم نگه نخواهد داشت) امیرالمؤمنین می فرماید‌: «العالم من عرف قدره، و کفی بالمرء جهلا ألا يعرف قدره» عالم كسى است كه قدر و منزلت خود را بشناسد و آدمى را همين نادانى بس كه منزلت خود را نشناسد. سنجش منزلت هر کس به مسائل و دغدغه های اوست؛ کسی که مسائل نیکو و بزرگی دارد به قدر خودش واقف است و کسی که مسائلش پست و کوچکی دارد، قدر خودش را ندانسته و وارد وادی هلاکت می شود: «قیمة كُل امرئ ما یحسنه و ما هلک امرؤ عرف قدره» - ثم لا یکن اختیارک إیاهم علی فراستک و استنامتک و حسن الظن منک مبادا در گزینش مجریان بر تیزهوشی و اطمینان شخصی و خوش باوری خود اطمینان کنی - فإن الرجال یتعرضون لفراسات الولاة بتصنعهم و حسن حدیثهم زیرا بعضی افراد زرنگ با رفتار مصنوعی، نظر حاکم را به خود جلب می کنند چنین کسانی شخصیت استواری ندارند و به حسب مکانی که قرار می گیرند، رفتار و چهره ی مصنوعی برای خود می پذیرند. - و لیس وراء ذلک من النصیحة و الأمانة شیء و بعد کسانی که مصنوعی رفتار می کنند نه امانت دارند و نه خیرخواه تو هستند - ولکن اختبرهم بما ولو للصالحین قبلک ولکن آنها را در مورد خدماتی که برای انسان های قبل از تو انجام داده اند آزمایش کن - فاعمد لأحسنهم کان فی العامة أثرا اعتماد کن به افراد خوب(تکیه گاه و انسان های اطراف تو آدم های خوب باشند) تا بر مردم اثر ادبی بگذارد(مردم وقتی ببینند اطراف حاکم انسان های نیکی هستند به حاکم امیدوار می شوند) - و أعرفهم بالأمانة وجها از میان مردم کسانی را انتخاب کن که معروف تر از همه نسبت به امانت داری اند "امانت" را از اين جهت امانت مي نامند كه كسي مال خود را در جاي امني قرار مي دهد تا از هرگونه آسيبي در امان بماند، امانتدار و امين بودن مؤمنان نيز بدين معناست كه مأمن اموال و محرم اسرار مردم اند. @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۸) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه از تجار می گوید و می فرماید: - ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر - و أوض بهم خیرا و آنها را به نیکوکاری سفارش کن - المقیم منها و المضطرب بماله کسانی که در مصر سکونت دارند یا در حال رفت و آمدند - و المترفق ببدنه کسانی که با نیروی جسمی خود کار می کنند یعنی سرمایه ی آنها جسمشان است - فإنهم مواد المنافع چرا که آنها منابع اصلی منفعت اند - و أسباب المرافق و عامل پدید آمدن رفاه هستند - و جلابها من المباعد و المطارح و جلب می کنند آن وسایل و منافع را از جاه های دور و دشوار - فی برک و بحرک از خشکی و دریا - و سهلک و جبلک از راه های هموار(دشت) و راه های کوهستانی - و حیث لا یلتئم الناس لمواضعها و جاهای سختی که مردم در آنجا زندگی نمی کنند - و لا یجترثون علیها و یا جرات رفتن به آنجا ندارند - فإنهم سلم و لا تخاف بائقته بازرگانان مردمی آرام و سالم اند اند و از ماجراجویی و ستیزه جویی آنها ترسی نیست - و صلح لا تخشی غائلته و همیشه دنبال آشتی و صلح اند و ترسی از فتنه گری آنها نیست - و تفقد أمورهم بحضرتک و در کار آنها حضورا بیندیش در شهر - و فی حواشی بلادک و یا در حاشیه ی سرزمین تو - و اعلم أن فی کثیر منهم ضیفا فاحشا و شحا قبیحا و احتکار للمنافع با همه ی این توضیحات بدان در میان بازرگانان، انسان های تنگ نظر و بد معامله و بخیل و کسانی که احتکار می کنند بخاطر منفعت خود وجود دارند - و تحکما فی البیاعات در بیع بعضی آنها زورگو اند - و ذلک باب مضرة للعامة همه ی اینها(تنگ نظر، بعد معامله، بخیل، احتکار، زورگو) مضرت برای عامه است(همه را دچار ضرر می کند و جامعه را درگیر خود می کند) - و عیب علی الولاء اقتصاد اگر چنین متشنج باشد، علاوه بر اینکه بر عموم ضرر دارد، برای حکمران هم عیب است - فامنع من الاحتکار پس جلوی احتکار را بگیر - فإن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منع منه که رسول خدا از احتکار منع کرد - و لیکن البیع بیعت سمحا بموازین عدل و بایستی خرید و فروش در جامعه ی اسلامی با سادگی و بدون فراز و نشیب و با معیار های عادلانه انجام شود - و أسعار لا تجحف بالفریقین من البائع و المبتاع و قیمت هایی که به هر دو طرف(فروشند و خریدار) ضرر نرساند ‌- فمن قارف حکرة بعد نهیک إیاه فنکل به پس هر کسی را که تو از احتکار منع کردی، احتکار کرد به او کیفر بده و تادیبش کن - و عاقبت فی غیر اسراف و اما در این کیفر زیاده روی نکن @sh_hosein
حکومت اسلامی(۱۹) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه از طبقه ی محرومین می گوید و می فرماید: - ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم خدا را در نظر بگیر، خدا را در نظر بگیر در مورد طبقه ی محرومین که چاره ای ندارند "حیلة" یعنی راه برون رفت ندارند - من المساکین و المحتاجین و أهل البؤسی و الزمنی از مسکین و مجتاجین و بدبختان و کسانی که قدرت حرکت ندارند(بی پولی باعث شده که کاری نمی توانند انجام بدهند) - فإن فی هذه الطبقة قانعا و معترا پس محروم بر دو نوع هستند: بعضی قانع اند(آبرو دارند و دست به سوی هیچ کس دراز نمی کنند) و بعضی دست به تکدی گری می زنند - و حفظ الله ما استحفظک من حقه فیهم برای خداوند محافظ کن آن حقی را که خداوند برای این طبقه برای تو مشخص کرده(حق این طبقه را که خدا مشخص کرده رعایت کن) "استحفظ" یعنی از تو خواسته - و اجعل لهم قسما من بیت مالک و یک قسمی از بیت المال(ردیف بودجه) را برای آنها قرار بده - و قسما من غلات صوافی الإسلام فی کلد بلد و علاوه بر بخش بیت المال، بخشی از غله های زمین های غنیمتی اسلام در هر سرزمینی را - فإن للأقصی منهم مثل الذی للأدنی برای دور ترین آنها همان حقی است که برای نزدیک ترین آنها است(دوری باعث نشود که آنها را نادیده بگیری و به آنها رسیدگی نکنی) - و کل قد استرعیت حقه و هر کسی حقی دارد - و لا یشغلنک عنهم بطر و مبادا سرمستی به قدرت تو را مشغول کند و از آنها بگذری - فإنک لا تعذر یضییع التافه لإحکامک الکثیر المهم بخاطر اینکه هرگز زیادی کار های مهم نمی تواند عذر برای فراموشی کار های کوچیک باشد - فلا تشخص همک عنهم پس همت خود را در پرداختن به آنها دریغ مدار - و لا تصغر خذک لهم و رویت را از آنان برندار ‌- و تفقد أمور من لا یصل إلیک منهم و خود تو پی گیری کن کسانی که دستشان به تو نمی رسد - ممن تفتحمه العیون مخصوصا دنبال کسانی برو که به چشم نمی آیند - و تحقره الرجال و یا با آنها تحقیر آمیز برخورد شده است - ففرع لأولئک ثقتک من أهل الخشیة و التواضع در اطراف خود از کسانی که اهل خشوع و تواضع اند برای آنها انتخاب کن - فلیرفع إلیک أمورهم تا مسائل آنها را به تو برساند و گزارش کند - ثم اعمل فیهم بالإعذار إلی الله سبحانه یوم تلقاه و بعد گزارش گیری در حل مشکلات آنها بگونه ای عمل کن تا در روزی که خدا را ملاقات می کنی عذر داشته باشی - قال هؤلاء من بین الرعیة أحوج إلی الإنصاف غیرهم ار بین مردم چنین آدم هایی محتاج تر اند به انصاف و عدالت از بقیه(باید به چنین افرادی نسبت به بقیه بیشتر توجه نشان دهی) - و کل فأعذر إلی الله فی تأدیة حقه إلیه و چنان باش كه براى يك يك آنان در پيشگاه خداوندى، در اداى حق ايشان، عذرى توانى داشت - و تعهد أهل الیتم و کسانی که بی سرپرست هستند(کسانی که سایه ای بر سر ندارند) - و ذوی الرقة فی السن و کسانی که سالخورده هستند - ممن لا حیلة له که چاره ای ندارند - و لا ینصب للمسألة نفسه و دست سوال پیش کسی دراز نکنند - و ذلک علی الولاة تقیل و آنچه سفارش کردم بر حاکمان سنگین است - و قد یخففه الله علی أقدام طلبوا العاقبة فصبروا أنفسهم حق سنگین است ولی خداوند سبک می کند برای کسانی که نفس خود را به صبر وادار می کنند - و وثقوا بصدق موعود الله لهم و به صدق وعده های خداوند متکی اند @sh_hosein
حکومت اسلامی(۲۰) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه مطلب سابق می فرماید: - و اجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرغ لهم فيه شخصک کسانی که احتیاج دارند بخشی از خودت را به آنان اختصاص بده - و تجلس لهم مجلسا عاما و در مجلس عمومی با آنها بنشین - فتتواضع فيه لله الذی خلقک پس تواضع کن در برابر خداوندی که تو را خلق کرده است - و تقعد عنهم جندک و دور کن از آنها جنود - و أعوانک من أحراسک و شرطک و اعوان و حارس ها(محافظان) و شرطه ها را - حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع تا اینکه با تو هم کلام بشوند سخنگوی آنها، منتهی با اضطرار با تو سخن نکند - فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن که از رسول الله فراوان شنیدم(نه فقط در یک موطن) - لن تقدس أمة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع به رستگاری نمی رسد آن ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان بدون هیچ نگرانی نگیرد(آن جامعه ای مدنظر پیامبر است که یک ناتوان به راحتی بتواند سخن بگوید و طالب حق خویش بشود) "غیر متتعتع" یعنی بدون ناراحتی و پریشانی و آن که دچار شک و پریشانی است که در کلام خویش از ترس دیدار لکنت دارد - ثم احتمل الخرق منهم و العی پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن - و نح عنهم الضیق و الأنف و تنگ نظری و خودبزرگ بینی را از خود دور ساز - یبسط الله علیک بذلک أکناف رحمة تا اینکه خداوند بخاطر این برخورد تو، درهای رحمت را به سویت بگشاید - و یوجب لک ثواب طاعته و علاوه بر در های رحمت، به تو ثواب نیز می دهد - و أعط ما أعطیت هنیئا و امنع فی إجمال و إعذار و آنچه که بر مردم می بخشی بر تو گوارا باشد؛ اما اگر از کسی می خواهی چیزی را محروم کنی با مهربانی و عذرخواهی همراه باشد. @sh_hosein
بیست گفتار در مورد حکومت اسلامی.pdf
729.4K
‌📜بیست گفتار در مورد حکومت اسلامی - ترجمه و شرح ساده برخی از لغات نامه ۵۳ نهج البلاغه @sh_hosein
انبیا می‌گویند برای ساختن انسان، باید محیطِ متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، تربیت کرد و بس. انبیا می‌گویند: دانه دانه نمی‌شود قالب گرفت، کارخانه باید درست کرد. انبیا می‌گویند اگر بخواهیم ما یکی یکی آدم‌ها را درست کنیم، شب می‌شود و عمر می‌گذرد؛ جامعه لازم است نظامی لازم است، باید در منگنه‌ی یک نظام، انسان‌ها به شکل دلخواه ساخته بشوند و بس، فقط همین است و بس. @sh_hosein
جواب سوال: در محیط جاهلی مکه، پیامبر وقتی می‌خواهد آدم درست کند یا به تعبیری بهتر کارخانه آدم‌سازی درست کند که بتواند میلیون‌ها نفر را تربیت کند، مجبور است یکی‌یکی درست کند. چرا؟ چون برای ایجاد یک حکومت و نظام اسلامی و توحیدی، یک عده خاص(الگو) لازمند. و البته این منافاتی ندارد با آن حرفی که قبلا زدیم. 📝حضرت آقا یه تعبیری دارند که خیلی جالب هست. میفرمایند: زندگی پیامبر را میلیمتری مطالعه کنید. واقعا در همین دو یا سه‌تا پیام چندتا نکته کاربردی وجود داشت. ✍مثلا ما اگر قراره یک مجموعه فرهنگی درست کنیم، اول باید خودمون رو تربیت کنیم. امام رحمةالله‌‌علیه اگر خودش را تربیت نمی‌کرد، نمی‌توانست شهید همت‌ها، باکری‌ها، فرید مهکام‌ها و زین‌الدین‌ها و... را تربیت کند. نمی‌توانست شهید مطهری‌ها، شهید مفتح‌ها و خامنه‌ای‌ها را تربیت کند. ✍دومین نکته اینکه باید مثل انبیاء نگاهمان به تربیت انسان‌ها چنین نگاهی باشد. نباید تک‌تک به سراغ افراد برویم و آنها را تربیت کنیم. بلکه باید هر کداممان یک جامعه داشته باشیم برای تربیت نفوس. امام خمینی نمی‌توانست برود در کوچه و بازار با تک‌تک مردم صحبت کند و مردم را متدین بار بیاورد و تربیت کند؟ اما امام خمینی رحمةالله‌‌علیه هم مثل انبیاء عمل کرد... و برای تشکیل این حکومت اسلامی خون‌دلها خورد... و حرف‌های بسیار دیگری که فعلا مجال گفتنش نیست. ✍نکته سوم اینکه هرموقع خواستیم تشکیلاتی یا مجموعه‌ای راه‌اندازی کنیم، اول باید کادر سازی کنیم. دقیقا همین کاری که انبیاء در بَدو تشکیل حکومت انجام می‌دادند. و متاسفانه غالب مجموعه‌های تربیتی و فرهنگی و... از این مسئله بسیار مهم و کلیدی غافل هستند. معمولا رفاقتی جمع می‌شوند و رفاقتی مجموعه‌ای یا هیاتی راه‌اندازی می‌کنند و.... @sh_hosein
این همه گفتم حکمت و جامعه اسلامی و... اصلا جامعه اسلامی چه ویژگی‌هایی داره؟ در جامعه اسلامی همۀ چیزهایی که برای انسان، برای فکرش، برای قلبش، برای روحش، برای جسمش خوب است در دسترس و اختیار همه است. علم، تقوا، پول، هرچه که برای انسان خوب و مفید است، در اختیار همه است. و هرچه که برای انسان بد است در اختیار هیچکس نیست. «وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الخَبَائِثَ» یا دم دستشان نیست، یا به صورت قانون های الزامی از دسترس خارج شده. و اون جامعه‌ای جامعه اسلامی هست که بالا و پایینی نداشته باشه. جامعه‌ای که شمال و شهرک باستی‌هیلز و... و جنوب شهر نداشته باشه. همه مردم در یک سطح باشند. شاید جالب باشه‌ها تاحالا هیچ کس غیر امام خمینی نتونست جامعه اسلامی رو تشکیل بده. برای حرفم دلیل دارما. (بعد از نکته زیر میگم) 📝نکته: این جامعه اسلامی همان جامعه‌ای هست امام خمینی رحمةالله‌‌علیه هدف تشکیلش را داشت. این همان جامعه‌ای هست که رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند. ❓خب حالا امام کی تونست این جامعه رو تشکیل بده؟ حاج قاسم یه تعبیر عجیبی در مورد حکومت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف داره که واقعا عجیبه. (سعی میکنم کلیپش رو براتون بفرستم) غایت و نتیجه ظهور امام زمان همین جامعه توحیدی هست، همین حکومت اسلامی هست. که حاج قاسم می‌فرماید امام زمان که ظهور کنند، قله حکومت امام زمان می‌شود همان دورانی که ما در دفاع مقدس داشتیم. یعنی امام توانست آن جامعه توحیدی و اسلامی را تشکیل دهد. اما یکسری اتفاقات این وسط افتاد که از حکومتِ اسلامیِ زمانِ دفاعِ مقدس خدشه دار شد. که من فعلا قصد ندارم درمورد این مسئله صحبتی کنم. ان شاءالله یه زمان دیگه @sh_hosein
••• در جامعه توحیدی هیچ موجودی، مردم را به اطاعت خود فرا نمی‌خواند. حتی پیامبر که نماینده خداست... @sh_hosein
چرا پیامبران از بدو حرف‌هایی می‌زدند که کفار با آنها دشمنی می‌کردند؟ بهتر نبود از درِ دوستی وارد شوند و کم‌کم و غیر مستقیم وارد می‌شدند؟ علت اینکه ادیان الهی از اول، حرفِ آخر را می‌گفتند این است که می‌خواهند مردم از روی آگاهی و بصیرت و بدون تعصب کورکورانه دین را بپذیرند... من باز این رو ربط بدم به امام خمینی رحمةالله‌‌علیه. خیلی‌ها نظرشان این بود که نباید مستقیم با شاه و آمریکا و... مبارزه کرد. و بهترین کار مبارزه نرم هست. اما نظر امام رحمةالله‌‌علیه این نبود. امام با هیچ کس تعارفی نداشت. قیامی برپا کرد و عقیده داشتند مردم باید با آگاهی وارد شوند. لذا هرموقع هر‌کس خواست مردم را از این آگاهی و بصیرتِ در انتخاب این انقلاب منحرف کند و دور کند امام سریعا و صریحا مخالفت کرد. در جریان آب و برق رایگان هم به وضوح امام مخالفت خود را نشان دادند. که آقایی آمد و گفت ما آب و برق و... شما را رایگان میکنیم و... . و امام سریعا وارد شدند و هدف از انقلاب را بیان کردند. همان کاری که همیشه انجام می‌دادند... (روی متن آبی رنگ کلیک کنید تا فیلم کامل صحبت‌های امام را ببینید) @sh_hosein
در یک جامعه توحیدی همه باید از حقوق ضعفا و محرومان و ستمدیدگان و... دفاع کنند... حالا به خودمان نگاهی کنیم. ما شخصِ توحیدی‌ای هستیم؟ وقتی در ادارات و مغازه‌ها و تاکسی و... ببینیم به کسی ظلمی میشه واکنشی نشون میدیم؟ یا میگیم به من چه؟؟؟ @sh_hosein