📝 #چند_خط_روضه...
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
مگر میشود از رسول خدا دل کند؟ اشبهُ الناس خلقاً و خُلقاً و منطقاً برسوله.
نفس شمرده زدم وز پی ات پیاده دویدم
محاسنم کف دست بود و اشک به چشمم
گهی زپای فتادم گهی زجای پریدم
دلم به پیش تو جان در قفات
دیده به قامت خدای داند و دل
شاهد است من چه کشیدم؟
یک نگاه به قد و بالای علی کرد
فَستَأذَنَ أبا فأذِنَ لَهُ؛ آمد محضر حضرت اجازه گرفت بی درنگ به او اجازه داد فرمود علی جان برو.
ولی تعبیر مقاتل این است وقتی راه افتاد حضرت دنبال سرش به راه افتاد محاسنش را کف دست گرفت...
اللهم اشهد علی هولاء القوم قد بَرزَ إلیهم غلامٌ أشبَهُ الناس خلقا و خُلقا و منطقاً برسولالله.
خدایا تو شاهد باش چه کسی به سمت آنها میرود چه کسی به میدان نبرد میرود؟
شبیه ترین مردم به رسول خدا. آنهم در خَلق و خُلق و منطق....
طولی نکشید صدای علی از میدان آمد:
أبتا علیکَ مِنِ السلام هذا جدّی رسول الله قد سقانی بکأس الاوفاء؛ بابا رسول خدا آمده من را سیراب کرد نگران تشنگی من نباش...
تعبیر مقاتل این است به سرعت خودش را رسانید سوی میدان.
ولی یک وقتی رسید قَطّعوهُ بسیوف إرباً إرباً ای وای سَقَطَ عن الفَرَس...
با دوزانو تا کنار بدن علی آمد، فجلَسَ علی التُّراب فبَکاء بُکاءً عالیا، رو خاکهای گرم کربلا نشست بلند بلند گریه کرد...
ای پسر من پدرِ پیر تو هستم
پدر پیر و زمینگیر تو هستم
ای جگر گوشه ی من لب وا کن
شاد و خرسند دلِ بابا کن
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
#شب_هشتم_محرم
✍حسین ابراهیمی
@sh_hosein