eitaa logo
شین حا الف...🇮🇷🇵🇸🇱🇧
586 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
478 ویدیو
50 فایل
مسیرهای طولانی را فقط شوق و علاقه درمان می‌کند و یک زمزمه‌ی آرام از تو گفتن و شنیدن و یک قلبِ‌زیبا برای تکیه دادن... #امام_زمان 📲 توسط ادمین اداره می‌شود. ✍️ انتقادات و پیشنهادات: 📧 لینک پیام ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16907159673435
مشاهده در ایتا
دانلود
چطور از تو قطع امید کنم از تویی که خوبی‌هایی در حقم کرده‌ای که حتی نخواسته بودم! نکند می‌خواهی وابسته یکی مثل خودم بشوم آن هم وقتی به خودت پناهنده شده‌ام؟! ای کسی که هرکه تو را طلب کرد با مهربانی‌ات خوشبخت شد و هرکه از تو بخشایش خواست از بدبختی عقوبتت خلاص شد. چطور فراموشت کنم وقتی تو همیشه به یاد منی؟! و چطور از تو غفلت کنم وقتی تو مواظبم هستی؟! @sh_hosein
زن، زندگی، آزادی.pdf
778.3K
📝فیش منبر روشمند حجاب 📜عنوان: زن، زندگی، آزادی 👥مخاطب: خانم‌ها و دختران ✍️نویسنده: حجت الاسلام حسین ابراهیمی @sh_hosein
📖 ... رفیق میخوایم؟؟؟🤔 بریم در خونه خدا... 🍁اینجور نشه که خدا بهمون بگه: هروقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی هروقت که درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی 😔😔😔 معمولا وقتی خیلی ناراحتیم🥺 سعی می‌کنیم یه نفر رو پیدا کنیم تا باهاش درد و دل کنیم و خالی بشیم... بعضی اوقات هم پیش میاد مخاطبین تلفنمون📱 رو نگاه می‌کنیم تا یک نفر پیدا بشه برای درد و دل... حالا امکان داره یک نفر پیدا بشه ولی معلوم نیست اون رفیق بتونه حرفای ما رو گوش کنه یا نه شاید هم کسی پیدا نشه... و اونجاست که میریم در خونه خدا راه آخر رو خدا میبینیم و این یک باور غلط هست... راه اول خداست... کسی که همه حرف‌های ما رو گوش می‌کنه و وسط حرفامون نمیپره یا اون درد و دل ختم به دعوا نمیشه هرچی بگی سکوت میکنه حتی اگر بهش بد بگی😔 ⚠️اگر وقت کردیم یه کم نگاه به خدا هم بیندازیم... ✍حسین ابراهیمی @sh_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان ایروینگ استون {مورخ و رمان نویس آمریکایی} در مورد امام حسین علیه‌السلام @sh_hosein
به تمامِ خستگان جهان؛ باشد که اشکِ بعدیِ شما، اشک شوق باشد! صاحبنآ... @sh_hosein
خدای من! دست به دامن کَرم خودت شده‌ام و برای رسیدن به چیزهایی که تو می‌دهی سقف آرزوهایم را بالا برده‌ام. پس با یکتابینی و یکتاپرستی ناب پاکِ پاکم کن و از بهترین بندگانت قرارم بده. @sh_hosein
امام مهدی علیه السلام: فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً. اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مُقدَّرات الهی مرا از یاری تو بازداشت، و نبودم تا با آنانكه با تو جنگیدند بجنگم، و با كسانی كه با تو اظهار دشمنی كردند خصومت نمایم، [در عوض] صبح و شام بر تو مویه میكنم، و به جای اشک برای تو خون گریه می‌كنم. 📚 زیارت ناحیه مقدسه @sh_hosein
چه قدر با خواندن این متن شرمنده شدم: من کمتر عطر خریده‌ام، هر بار می‌خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم: حسین جان... آنگاه فضا معطر می‌شد... 🌱شهید علی حیدری @sh_hosein
خدایا! هرکس از چیزی گریزان باشد به تو پناه می‌آورد و هرکس خواهان چیزی باشد به خودت امید میبندد ای بهترین امید! ای بزرگوارترین فریادرس! ای کسی که در پیشگاهت نه دست رد به سینه نیازمند میخورد نه آرزومند دست خالی برمی‌گردد ای که در خانه‌ات به روی هرکه صدایت کند باز است و برای هرکه به تو امید ببندد دست یافتنی هستی @sh_hosein
حاج‌قآسم ... - yasfatemii.mp3
1.87M
والله! هر کس تیری به سمتِ این نظام انداخت؛ آواره شد... 🎙حاج قاسم... @sh_hosein
شین حا الف...🇮🇷🇵🇸🇱🇧
والله! هر کس تیری به سمتِ این نظام انداخت؛ آواره شد... 🎙حاج قاسم... @sh_hosein
••• این صدایی که می‌شنوید صدای حاج قاسم سلیمانی است! او غیب نمی‌گوید! اما حقیقت را می‌گوید! در جهانی که همه کمر بسته‌اند تا پرچم "الله" را در جهان بر خاک بیندازند به نام آزادی و حقوق بشر، قرآن می‌سوزانند! کارناوال برهنگی به راه میندازند! نسل کشی می‌کنند! و انسان و انسانیت را به لجن میکشانند! جمهوری اسلامی با همه نواقص و مشکلاتش داعیه‌دار پرچم دین خداست در این کره خاکی! پس بیهوده نیست که سردار ما قسم جلاله می‌خورد و می‌گوید: ولله هر کس به سمت آن یک تیر انداخت آواره شد! حال آن فرد می‌تواند یک دلقک‌مجازی امپراطور کوزوکو باشد که به یُمن استعداد خودش و تبلیغ رسانه و خندوانه به شهرت رسید و خیال برَش داشت که با نوک بینی بیرون گذاشتن از چادر و لودگی درآوردن و لگد پرانی به این نظام به جایگاهی می‌رسد! و با همین امید واهی، راهی آن طرف آبها شد، غافل از اینکه همان‌ها که در باغ سبز نشان می‌دادند امروز بدترینها رانثارش کردند! آری پایان این راه چیزی جز خسران دنیا و آخرت نیست! @sh_hosein
به کَرمت می‌خواهم چیزهایی به من ببخشی که چشمم را روشن کند آن قدر به خودت امیدوارم کنی که دلم آرام بگیرد و چنان یقین و باوری به من بدهی که با آن هم سختی‌های دنیا را به چشمم کوچک کنی هم پرده های نابینایی را از پیش چشم دلم برداری به امید مهربانی ات مهربان ترین! @sh_hosein
ما اون دنیا قراره با روحی که تو این دنیا می‌سازیم زندگی کنیما..! حواسمون باشه... @sh_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شور احساسی جدید ما برا امام حسین کاری نکردیم به‌خدا براش عزاداری نکردیم 🎙 مهدی رسولی @sh_hosein
خدایا! درست است که در سفر به سوی تو توشه‌ام کم است اما با توکل بر تو دلم روشن است. جرمم مرا از جریمه‌ات ترسانده ولی امیدی از عمق جانم می‌گوید مجازاتم نخواهی کرد! هر چند گناهم مرا گزینه عذابت کرده اما حُسن اعتمادم خبر از مزد و پاداشت می‌دهد خواب غفلت نگذاشته برای دیدارت آماده باشم ولی چیزهایی که من از بخشش و نعمت‌هایت می‌دانم چشمم را باز کرده از رابطه من و تو با این همه سرپیچی و سرکشی من چیز زیادی باقی نمانده اما مژده آمرزش و خشنودی تو دلم را قرص کرده. @sh_hosein
العَفافُ يَصونُ النَّفسَ و يُنَزِّهُها عَنِ الدَّنايا... عفّت، نفس را مصون مى‌دارد و آن را از پستی‌ها دور نگه می‌دارد. غررالحکم؛ ص۲۵۶، ح۵۴۲۰ @sh_hosein
‌ اغلب ما از یک روزی... از یک لحظه‌ای.. از یک حادثه یا انتخابی عِفَّتِ‌مان زَخم برداشته... بلد نبودیم؛ و کسی را نداشته‌ایم، تا برایمان این زخم را التیام بدهد! برای بعضی‌مان کهنه شد و غریب؛ برای بعضی‌مان زخم روی زخم شد و عمیق... برای بعضی‌مان عفونی شد و عجیب و الا مگر می‌شود؛ عِفَّتِ‌مان سالمِ سالم مانده باشد؟! و وقتی روضه‌خوان از مَعجَرهای‌ به تاراج‌رفته می‌خوانَد توی دِلِ‌مان خالی نشود؟ وقتی نَقلِ چادرِ سوخته‌ی مادر می‌شود آتش نگیریم؟ ما به پهنای صورت؛ زار زار می‌گرییم؛ ناله می‌زنیم... به حَق، و از روی صِدق! اما کداممان می‌فهمیم دَردِ بی‌مَعجَری، برای یک عفیفه‌ی کامل، چه دَردی‌ست؟ خودم را می‌گویم... @sh_hosein
از تو می‌خواهم به حق جلوه‌های باشکوهت و پرتوهای مقام مقدّست و تمنا می‌کنم به حق مهربانی‌های سرشار از توجّهت و نیکوکاری‌های سراسر لطفت که با آن کَرم زیادی که امیدش را دارم و با آن مژدگانی‌های خوشایندی که از تو توقع دارم این تصورم را به واقعیت تبدیل کنی: که به تو نزدیک می‌شوم پیش تو جایگاه پیدا می‌کنم و از نگاه کردن به تو لذت می‌برم این منم خواستار دل خوشی و توجهی که چون نسیمی دست‌و‌دل‌باز از سوی تو بر من بوزد و جویای سبزه‌زار باران خورده بخشش و لطفت از خشمت به خشنودی‌ات گریزانم و از دست تو، به دامن خودت! امید بسته به بهترین چیزهایی که پیش توست متکّی به بخشندگی‌های تو و نیازمند حمایت تو @sh_hosein
✍وقایع روز بیستم محرم: روز بیستم ماه محرم مصادف است با روزی که پس از گذشت چندروز از شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و یاران آن حضرت، بدن خدمتکار امام حسین(علیه‌السلام) به نام «جون» توسط گروهی که برای دفن پیکر شهدا در صحرای کربلا حاضر شده بودند دفن شد. جون کسى بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى (علیه‌السلام) و سپس به خدمت امام حسین (علیه‌السلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد. هنگامى که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین (علیه‌السلام) آمد و براى میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتى همراه ما بود! اکنون خویشتن را به خاطرما مبتلا مساز. جون خود را بر قدم‌هاى مبارک امام حسین (علیه‌السلام) انداخت و بوسید و گفت: اى پسررسول خدا، هنگامى که شما در راحتى و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنیم؟ جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتى نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگى به‌دست آورم و رو سفید شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمى‌شود تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مى‌گفت و گریه مى‌کرد به حدى که امام حسین (علیه‌السلام) گریستند و اجازه دادند. او جنگ نمایانى کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم‌هاى فراوانى به او وارد کردند. هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین علیه‌السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد (علیهم‌السلام)»: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (علیهم‌السلام) محشورش نما. از برکت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسید. چنانکه وقتى بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود. ▪️بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را پیدا کردند در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند. @sh_hosein
خدای من! لطف‌هایی را که شروع کرده‌ای، کامل کن بزرگواری‌هایی را که در حقم کرده‌ای پس نگیر! چیزهایی را که با گذشت و بردباری پنهان کرده‌ای، علنى نكن! و کارهای زشتی را که از من سراغ داری بیامرز! خدای من! خودت را پیش خودت واسطه کرده‌ام و از تو به خودت پناه آورده‌ام. این طور سراغت آمده‌ام: طمع کرده به احسانت مشتاق منّت‌هایت تشنه رگبار بخشندگی‌ات طالب باران از ابر زیاده‌بخشی‌ات خواهان رضایتت و عازم درگاهت. @sh_hosein
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍موضوع: خروج سر ها از کربلا راوی می گوید: عصر عاشورا، ابن سعد سر شریف و مبارک امام حسین علیه السلام را به خولی و حمید ابن مسلم ازدی داد تا آن را نزد عبید الله ابن زیاد ببرند، سپس فرمانی صادر کرد که بقیه سر ها را که متعلق به اصحاب و خاندان حسین علیه السلام بود را بشویند سپس آن ها را همراه شمر و قیس ابن اشعث و عمرابن حجاج به کوفه فرستاد، آن ها سر ها را برداشته و به سمت کوفه حرکت کردند. ابن سعد روز عاشورا و روز یازدهم محرم نیز در کربلا بود. سپس کسانی که از خاندان و عیال امام حسین علیه السلام باقی مانده بودند را برداشت و از کربلا خارج شد.(۱) هنگامی که ابن سعد به اتفاق اسیران به طرف کوفه کوچ کردند گروهی از بنی اسد که در منطقه غاضریه سکونت کرده بودند به قتلگاه شهیدان آمده بر اجساد پاک آنها نماز خواندند و امام حسین علیه السلام را در محلی که اکنون مرقد شریف آن حضرت است دفن کردند و علی اکبر را در پایین پای مبارک دفن کردند و نیز در پایین پای مبارک قبری حفر کردند و اجساد پاک شهیدان را که در راه یاری حسین علیه السلام سر از بدنشان جدا و آنان را آماج تیرها و نیزه ها کرده بودند، در آن دفن کردند و بدن پاک حضرت قمربنی هاشم علیه السلام در محلی که کمر حسین علیه السلام شکسته و دل رسول خدا صلی الله علیه و آله را داغدار ساخته و سر راه غاضریه قرار گرفته و هم اکنون محل طواف فرشتگان است دفن کردند.(۲) به محض خروج عمرسعد از کربلا عده ای از قبیله ی بنی اسد آمدند بر آن اجساد مطهر نماز خواندند. سپس آن ها را به همین صورت که الآن می باشد دفن نمودند.(۳) طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند از نوار، زوجه خولی که گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زیر رختشوی خانه جای داد و به طرف رختخواب خویش رفت. من از او پرسیدم چه خبری داری؟ بگو! گفت: سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو، مردم طلا و نقره می آورند تو سر حسین علیه السلام فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می آوری؟ به خدا سوگند که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد، این جمله را گفتم و از رختخواب خارج شدم.(۴) و در نزد آن رختشوی خانه رفتم که سر مطهر در زیر آن بود و نشستم، پس سوگند به خدا که پیوسته می دیدم که نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان کشیده شده بود، و مرغان سفید را می دیدم که در اطراف آن سر پرواز می کردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد. چون عمر سعد سر امام علیه السلام را به خولی سپرد دستور داد تا دیگر سر ها را که هفتاد و دو تن به شمار می رفت از خاک و خون پاک کردند و به همراهی شمر و قیس ابن اشعث و عمر ابن حجاج برای ابن زیاد فرستاد. به قولی سر ها را در میان قبائل کنده و هوازن و بنی تمیم و بنی اسد و مردم مذحج و سایر قبائل تقسیم کرد، تا به نزد ابن زیاد ببرند و به این وسیله به دربار او نزدیک شوند و خود آن ملعون بقیه آن روز و شب را آنجا بود و روز یازدهم را تا وقت ظهر در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز خواند و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه گذشت، [عمر سعد دستور داد که دختران پیغمبرصلی الله علیه و آله را با چهره های نمایان، بی مقنعه و بدون معجر بر شتران بدون جهاز سوار کنند. بر گردن حضرت سجاد علیه السلام غل و زنجیر سنگینی زدند و ایشان را مانند اسیران ترک و روم بردند.](۵) هنگام عبور از قتلگاه زن ها با نظر به بدن مبارک امام حسین علیه السلام و شهدا به صورت های خود لطمه زدند و با صدای صیحه مانند ندبه کردند. شیخ ابن قولویه با سند معتبر از حضرت سجاد علیه السلام روایت کرده که به رائده فرمود: هنگامی که روز عاشورا فرارسید مصیبت های بزرگی بر ما وارد شد. پدرم، برادران و سایر اهل بیت او کشته شدند، سپس حرم محترم زنان مکرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند تا به کوفه بفرستند، پس به سوی پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهای پاک و مطهر آنها بر روی زمین افتاده بود نظر کردم و این در حالی بود که کسی متوجه دفن ایشان نشده بود؛ این امر آنقدر برای من ناگوار بود که احساس کردم سینه ام تنگ شده و نزدیک بود جان از بدن من خارج شود. 📚منابع: ۱. لهوف با ویرایش، صفحه ۱۹۵، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۷۸، مقتل الحسین(عبدالرزّاق الموسوی المقرّّم)، صفحه ۳۹۱ ۲. ارشاد شیخ مفید، صفحه ۴۷۱، همین مطلب در منتهی الآمال صفحه ۷۴۶ آمده است ۳. لهوف صفحه ۱۹۳، مشابه همین مطلب در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه ۳۹۸، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۸۲ ۴. ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۷۸، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه ۳۹۱ ۵. مشابه مطلب در کتاب لهوف صفحه ۱۹۵ آمده، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۸۰، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه۳۹۱ @sh_hosein
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍️موضوع: خروج سر ها از کربلا ۲ عمه ام زینب سلام الله علیها وقتی مرا در این حال دید پرسید: که این چه حالتی است که در تو می بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من، گویی می خواهی جان تسلیم کنی؟! گفتم ای عمه! چگونه جزع و اضطراب نکنم در حالی که می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل بیت خود را با تنی آغشته به خون در این بیابان افتاده اند و تن ایشان عریان و بی کفن است و هیچ کس متوجه دفن آن ها نیست و مثل اینکه ایشان را از مسلمانان نمی دانند. عمه ام گفت: «از آنچه می بینی دل نگران مباش جزع مکن! به خدا قسم که این عهدی بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جد و پدر و عموی تو و رسول خدا صلی الله علیه و آله مصائب هر یک را به ایشان خبر داده! به درستی که حق تعالی در این امت از جماعتی پیمان گرفته که فراعنه ی زمین ایشان را نمی شناسند، لکن نزد آسمان ها معروفند که ایشان اعضای از هم جدا و اجساد در خون طپیده شهدا را دفن می کنند و در زمین طفّ بر قبر پدرت سیدالشهدا علیه السلام علامتی نصب می کنند که اثر آن هرگز از بین نمی رود و به مرور ایام و لیالی محو و نابود نمی گردد، یعنی مردم از اطراف و اکناف به زیارت قبر مطهرش بیایند و او را زیارت نمایند، هرچند که سلاطین کفر و ستمگران در محو آثار آن سعی و کوشش نمایند ظهور آن قبر زیادتر می گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد رفت»(۶) بعضی عبارات سید ابن طاووس در آتش زدن خیمه ها و آمدن اهل بیت علیهم السلام در روز عاشورا به قتلگاه را در روز یازدهم نقل کرده اند؛ ذکر آن مناسب است. چون عمر سعد(ملعون) خواست زن ها را به سوی کوفه حرکت دهد امر کرد آنها را از خیمه بیرون کنند و خیام محترم را آتش زنند، پس خیمه های اهل بیت علیهم السلام را آتش زدند. شعله آتش بالا گرفت؛ فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله وحشت زده با سرو پای برهنه از خیمه ها بیرون دویدند و لشکر را قسم دادند که ما را از قتلگاه امام حسین علیه السلام گذر دهید. پس به طرف قتلگاه حرکت کردند، چون نگاه ایشان به اجساد پاک شهیدان افتاد، فریاد و شیون کردند و سر و روی را با مشت و سیلی خراشیدند. راوی می گوید به خدا سوگند فراموش نمی کنم زینب دختر علی علیهماالسلام را که برای برادر خویش گریه می کرد و با صوتی حزین و قلبی مجروح ندا می داد که: این حسین توست که با اعضای پاره در خون خویش آغشته است. اینها دختران تو اند که ایشان را اسیر کرده اند . یا محمداه! این حسین توست که قتیل اولاد زنا گشته و بدن مطهرش بر روی خاک افتاده و باد صبا بر او خاک و غبار می پاشد واحزناه! واکرباه! امروز مانند روزی است که جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات کرد. ای اصحاب محمد صلی الله علیه و آله! اینک ذریه پیغمبران شما را مانند اسیران می برند(۷) موافق روایت دیگری می فرماید: یا محمداه! این حسین توست که سرش را از قفا بریده اند و عمّامه و رداء او را غارت کرده اند. پدرم فدای آن کسی که سراپرده اش را از هم گسیختند، پدرم فدای آن کسی که که لشکرش را در روز دوشنبه غارت کردند، پدرم فدای آن کسی که با غم و غصّه از دنیا رفت، پدرم فدای آن کسی که با لب تشنه شهید شد، پدرم فدای آن کسی که ریشش خون آلود است و خون از او می چکد، پدرم فدای آن کسی که جدّش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است، پدرم فدای آن کسی که به سفری نرفت که امیدش برگشتنش باشد و مجروحی نیست که جراحتش معالجه شود. حضرت زینب سلام الله علیها از این نوع جملات را برای برادر، ناله کنان بیان می کرد، تا آن که دوست و دشمن از ناله ی او نالیدند، و سکینه بدن پاره پاره ی پدر را در آغوش گرفت و شیون و ناله ای کرد که در دل سنگ سخت را پاره می کرد. می گریست و ناله می کرد. روایت شده است که آن زن پاک دامن بدن پدر را رها نمی کرد، تا آنکه جماعتی از اعراب جمع شدند و او را از بدن پدر جدا کردند. در مصباح کفعمی آمده است، که سکینه گفت: «که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم. حالت اغماء و بیهوشی برای من روی داد، در آن حال شنیدم پدرم می فرمود: شیعیان من! اگر آب گوارا نوشیدید، پس مرا یاد کنید و زمانی که از غریبی یا شهیدی شنیدید، برای من گریه کنید.» سپس اهل بیت علیهم السلام را از قتلگاه دور کردند و آنها را بر شتران برهنه به تفصیلی که گذشت سوار کردند و به طرف کوفه روانه کردند.(۸) 📚منابع: ۶. مقتل الحسین(المقرّم) صفحه ۳۹۸- ۳۹۹ ۷. در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه ۳۹۷-۳۹۸ مطالب با کمی تغییر آمده است. ۸. منتهی الآمال با کمی ویرایش، صفحات ۷۳۸-۷۴۵، مقتل الحسین (المقرّم) صفحه ۳۹۶ @sh_hosein