شین حا الف...
والله! هر کس تیری به سمتِ این نظام انداخت؛ آواره شد... 🎙حاج قاسم... @sh_hosein
•••
این صدایی که میشنوید
صدای حاج قاسم سلیمانی است!
او غیب نمیگوید!
اما حقیقت را میگوید!
در جهانی که همه کمر بستهاند تا
پرچم "الله" را در جهان بر خاک
بیندازند به نام آزادی و حقوق بشر،
قرآن میسوزانند!
کارناوال برهنگی به راه میندازند!
نسل کشی میکنند! و انسان و
انسانیت را به لجن میکشانند!
جمهوری اسلامی با همه نواقص و
مشکلاتش داعیهدار پرچم دین خداست
در این کره خاکی!
پس بیهوده نیست که سردار ما
قسم جلاله میخورد و میگوید:
ولله هر کس به سمت آن
یک تیر انداخت آواره شد!
حال آن فرد میتواند یک دلقکمجازی
امپراطور کوزوکو باشد که به یُمن
استعداد خودش و تبلیغ رسانه و
خندوانه به شهرت رسید و خیال برَش
داشت که با نوک بینی بیرون گذاشتن
از چادر و لودگی درآوردن و لگد پرانی
به این نظام به جایگاهی میرسد!
و با همین امید واهی،
راهی آن طرف آبها شد،
غافل از اینکه همانها که در باغ سبز
نشان میدادند امروز بدترینها رانثارش کردند!
آری پایان این راه چیزی جز
خسران دنیا و آخرت نیست!
#جمهوریاسلامیحرماست
@sh_hosein
به کَرمت میخواهم
چیزهایی به من ببخشی که چشمم را روشن کند
آن قدر به خودت امیدوارم کنی
که دلم آرام بگیرد
و چنان یقین و باوری به من بدهی
که با آن
هم سختیهای دنیا را به چشمم کوچک کنی
هم پرده های نابینایی را از پیش چشم دلم
برداری
به امید مهربانی ات
مهربان ترین!
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
مداح_کربلاییحسنعطایی_۲۰۲۲_۰۸_۲۵_۱۰_۳۸_۳۷_۰۶۳.mp3
4.5M
امتحانم نکن با دوری...
🎙کربلایی حسن عطایی
#تایم_مداحی
@sh_hosein
ما اون دنیا قراره با روحی که تو این دنیا میسازیم زندگی کنیما..!
حواسمون باشه...
@sh_hosein
16.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شور احساسی جدید
ما برا امام حسین کاری نکردیم
بهخدا براش عزاداری نکردیم
🎙 مهدی رسولی
@sh_hosein
خدایا!
درست است که در سفر به سوی تو
توشهام کم است
اما با توکل بر تو دلم روشن است.
جرمم مرا از جریمهات ترسانده
ولی امیدی از عمق جانم میگوید مجازاتم
نخواهی کرد!
هر چند گناهم مرا گزینه عذابت کرده
اما حُسن اعتمادم خبر از مزد و پاداشت میدهد
خواب غفلت نگذاشته برای دیدارت آماده باشم
ولی چیزهایی که من از بخشش و نعمتهایت
میدانم
چشمم را باز کرده
از رابطه من و تو
با این همه سرپیچی و سرکشی من
چیز زیادی باقی نمانده
اما
مژده آمرزش و خشنودی تو دلم را قرص کرده.
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
العَفافُ يَصونُ النَّفسَ
و يُنَزِّهُها عَنِ الدَّنايا...
عفّت، نفس را مصون مىدارد
و آن را از پستیها دور نگه میدارد.
غررالحکم؛ ص۲۵۶، ح۵۴۲۰
@sh_hosein
اغلب ما
از یک روزی...
از یک لحظهای..
از یک حادثه یا انتخابی
عِفَّتِمان زَخم برداشته...
بلد نبودیم؛
و کسی را نداشتهایم،
تا برایمان این زخم را التیام بدهد!
برای بعضیمان کهنه شد و غریب؛
برای بعضیمان زخم روی زخم شد
و عمیق...
برای بعضیمان عفونی شد و عجیب
و الا مگر میشود؛
عِفَّتِمان سالمِ سالم مانده باشد؟!
و وقتی روضهخوان
از مَعجَرهای به تاراجرفته میخوانَد
توی دِلِمان خالی نشود؟
وقتی نَقلِ چادرِ سوختهی مادر میشود
آتش نگیریم؟
ما به پهنای صورت؛
زار زار میگرییم؛
ناله میزنیم...
به حَق، و از روی صِدق!
اما کداممان میفهمیم
دَردِ بیمَعجَری،
برای یک عفیفهی کامل،
چه دَردیست؟
خودم را میگویم...
@sh_hosein
از تو میخواهم
به حق جلوههای باشکوهت
و پرتوهای مقام مقدّست
و تمنا میکنم
به حق مهربانیهای سرشار از توجّهت
و نیکوکاریهای سراسر لطفت
که با آن کَرم زیادی که امیدش را دارم
و با آن مژدگانیهای خوشایندی که از تو توقع دارم
این تصورم را به واقعیت تبدیل کنی:
که به تو نزدیک میشوم
پیش تو جایگاه پیدا میکنم
و از نگاه کردن به تو لذت میبرم
این منم
خواستار دل خوشی و توجهی که
چون نسیمی دستودلباز از سوی تو بر من بوزد
و جویای سبزهزار باران خورده بخشش و لطفت
از خشمت به خشنودیات گریزانم
و از دست تو، به دامن خودت!
امید بسته به بهترین چیزهایی که پیش توست
متکّی به بخشندگیهای تو
و نیازمند حمایت تو
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
✍وقایع روز بیستم محرم:
روز بیستم ماه محرم مصادف است با روزی که پس از گذشت چندروز از شهادت امام حسین(علیهالسلام) و یاران آن حضرت، بدن خدمتکار امام حسین(علیهالسلام) به نام «جون» توسط گروهی که برای دفن پیکر شهدا در صحرای کربلا حاضر شده بودند دفن شد.
جون کسى بود که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى (علیهالسلام) و سپس به خدمت امام حسین (علیهالسلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامى که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین (علیهالسلام) آمد و براى میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتى همراه ما بود! اکنون خویشتن را به خاطرما مبتلا مساز.
جون خود را بر قدمهاى مبارک امام حسین (علیهالسلام) انداخت و بوسید و گفت: اى پسررسول خدا، هنگامى که شما در راحتى و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنیم؟
جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتى نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگى بهدست آورم و رو سفید شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمىشود تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مىگفت و گریه مىکرد به حدى که امام حسین (علیهالسلام) گریستند و اجازه دادند.
او جنگ نمایانى کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد کردند. هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین علیهالسلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد (علیهمالسلام)»: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (علیهمالسلام) محشورش نما.
از برکت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسید. چنانکه وقتى بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
▪️بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را پیدا کردند در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
#وقایع_محرم
#بیستم_محرم
#حوادث_بعد_از_واقعه_عاشورا
@sh_hosein
خدای من!
لطفهایی را که شروع کردهای، کامل کن
بزرگواریهایی را که در حقم کردهای پس نگیر!
چیزهایی را که با گذشت و بردباری پنهان کردهای،
علنى نكن!
و کارهای زشتی را که از من سراغ داری بیامرز!
خدای من!
خودت را پیش خودت واسطه کردهام
و از تو به خودت پناه آوردهام.
این طور سراغت آمدهام:
طمع کرده به احسانت
مشتاق منّتهایت
تشنه رگبار بخشندگیات
طالب باران از ابر زیادهبخشیات
خواهان رضایتت
و عازم درگاهت.
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
📖حوادث بعد از واقعه عاشورا
✍موضوع: خروج سر ها از کربلا
راوی می گوید: عصر عاشورا، ابن سعد سر شریف و مبارک امام حسین علیه السلام را به خولی و حمید ابن مسلم ازدی داد تا آن را نزد عبید الله ابن زیاد ببرند، سپس فرمانی صادر کرد که بقیه سر ها را که متعلق به اصحاب و خاندان حسین علیه السلام بود را بشویند سپس آن ها را همراه شمر و قیس ابن اشعث و عمرابن حجاج به کوفه فرستاد، آن ها سر ها را برداشته و به سمت کوفه حرکت کردند. ابن سعد روز عاشورا و روز یازدهم محرم نیز در کربلا بود. سپس کسانی که از خاندان و عیال امام حسین علیه السلام باقی مانده بودند را برداشت و از کربلا خارج شد.(۱)
هنگامی که ابن سعد به اتفاق اسیران به طرف کوفه کوچ کردند گروهی از بنی اسد که در منطقه غاضریه سکونت کرده بودند به قتلگاه شهیدان آمده بر اجساد پاک آنها نماز خواندند و امام حسین علیه السلام را در محلی که اکنون مرقد شریف آن حضرت است دفن کردند و علی اکبر را در پایین پای مبارک دفن کردند و نیز در پایین پای مبارک قبری حفر کردند و اجساد پاک شهیدان را که در راه یاری حسین علیه السلام سر از بدنشان جدا و آنان را آماج تیرها و نیزه ها کرده بودند، در آن دفن کردند و بدن پاک حضرت قمربنی هاشم علیه السلام در محلی که کمر حسین علیه السلام شکسته و دل رسول خدا صلی الله علیه و آله را داغدار ساخته و سر راه غاضریه قرار گرفته و هم اکنون محل طواف فرشتگان است دفن کردند.(۲) به محض خروج عمرسعد از کربلا عده ای از قبیله ی بنی اسد آمدند بر آن اجساد مطهر نماز خواندند. سپس آن ها را به همین صورت که الآن می باشد دفن نمودند.(۳) طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند از نوار، زوجه خولی که گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زیر رختشوی خانه جای داد و به طرف رختخواب خویش رفت. من از او پرسیدم چه خبری داری؟ بگو! گفت: سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو، مردم طلا و نقره می آورند تو سر حسین علیه السلام فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می آوری؟ به خدا سوگند که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد، این جمله را گفتم و از رختخواب خارج شدم.(۴) و در نزد آن رختشوی خانه رفتم که سر مطهر در زیر آن بود و نشستم، پس سوگند به خدا که پیوسته می دیدم که نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان کشیده شده بود، و مرغان سفید را می دیدم که در اطراف آن سر پرواز می کردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد.
چون عمر سعد سر امام علیه السلام را به خولی سپرد دستور داد تا دیگر سر ها را که هفتاد و دو تن به شمار می رفت از خاک و خون پاک کردند و به همراهی شمر و قیس ابن اشعث و عمر ابن حجاج برای ابن زیاد فرستاد. به قولی سر ها را در میان قبائل کنده و هوازن و بنی تمیم و بنی اسد و مردم مذحج و سایر قبائل تقسیم کرد، تا به نزد ابن زیاد ببرند و به این وسیله به دربار او نزدیک شوند و خود آن ملعون بقیه آن روز و شب را آنجا بود و روز یازدهم را تا وقت ظهر در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز خواند و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه گذشت، [عمر سعد دستور داد که دختران پیغمبرصلی الله علیه و آله را با چهره های نمایان، بی مقنعه و بدون معجر بر شتران بدون جهاز سوار کنند. بر گردن حضرت سجاد علیه السلام غل و زنجیر سنگینی زدند و ایشان را مانند اسیران ترک و روم بردند.](۵) هنگام عبور از قتلگاه زن ها با نظر به بدن مبارک امام حسین علیه السلام و شهدا به صورت های خود لطمه زدند و با صدای صیحه مانند ندبه کردند.
شیخ ابن قولویه با سند معتبر از حضرت سجاد علیه السلام روایت کرده که به رائده فرمود: هنگامی که روز عاشورا فرارسید مصیبت های بزرگی بر ما وارد شد. پدرم، برادران و سایر اهل بیت او کشته شدند، سپس حرم محترم زنان مکرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند تا به کوفه بفرستند، پس به سوی پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهای پاک و مطهر آنها بر روی زمین افتاده بود نظر کردم و این در حالی بود که کسی متوجه دفن ایشان نشده بود؛ این امر آنقدر برای من ناگوار بود که احساس کردم سینه ام تنگ شده و نزدیک بود جان از بدن من خارج شود.
📚منابع:
۱. لهوف با ویرایش، صفحه ۱۹۵، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۷۸، مقتل الحسین(عبدالرزّاق الموسوی المقرّّم)، صفحه ۳۹۱
۲. ارشاد شیخ مفید، صفحه ۴۷۱، همین مطلب در منتهی الآمال صفحه ۷۴۶ آمده است
۳. لهوف صفحه ۱۹۳، مشابه همین مطلب در کتاب اولین تاریخ کربلا صفحه ۳۹۸، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۸۲
۴. ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۷۸، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه ۳۹۱
۵. مشابه مطلب در کتاب لهوف صفحه ۱۹۵ آمده، ترجمه کامل نفس المهموم صفحه ۱۸۰، مقتل الحسین(المقرّم) صفحه۳۹۱
#وقایع_محرم
#حوادث_بعد_از_واقعه_عاشورا
@sh_hosein