eitaa logo
شهید مدافع حرم مهدی دهقان
615 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1 فایل
شهید مدافع حرم مهدی دهقان : “الهی تو نوری عطا کن به قلبم، که حاصل فکرم رضای تو باشد“ تاریخ تولد :٣١ اردیبهشت ۵٨ تاریخ شهادت :٢٠ فروردین ٩٧ محل شهادت :در سوریه، پایگاه هوایی تیفور با جنگنده‌های صهیونیست به شهادت رسید ارتباط با مدیرکانال @zareii_1362m
مشاهده در ایتا
دانلود
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است💔... . خوب که فکر می کنم می بینم؛ مدتی است، شده ای قرار بیقرار این دل آواره... سر که برمی‌گردانم خودم را در کنار تو می بینم... . شده ای برادری بزرگتر که در سکوت مطلق خودت هوای دل بیقرار مرا هم داری... . صبوری و آرامشت درونم نفوذ کرده است... شده ام مثل خودت؛ آرام ، صبور و عاشق❤... . مگر می شود اینقدر شبیه تو شد!؟ حتما خودت خواسته ای و اینگونه برایم رقم زده ای... . زندگی ام را به نامتان زده ام که هرچه دارم از توجه تان است و بس... که اگر ثانیه ای حضورتان را حس نکنم غرق میشوم در دنیای بی وفای آدم ها... . من به عشق شماست که زندگی میکنم و می دانم که هوایم را همیشه داشته و دارید... . دعای برادرانه تان را پناه زندگی ام کنید که بدون شما نالایق نالایقم💔😔 . پ.ن: به بهانه تولدت دست بر قلم برداشتم و شروع به نوشتن کردم چه تولد غرق در آرامشی داشتی❤ . تولدت مبار‌ک برادر آسمانی من🌷 🍃 . . . ارسالی از همراهان کانال @sh_mahdidehghan
روی سنگ مزارش نوشته شد‌: "شهید الی بیت المقدس" کنار سه شهید گمنام، مزاری آماده کرده بودند. وقتی مهدی را درون آرامگاه ابدی اش قرار دادند من را صدا زدند. کنار قبر نشستم. اطراف قبر را با چفیه و سربند تزیین کرده بودند. روی یکی از سربندها نوشته شده بود : « مرگ بر اسرائیل ». از اسرائیل نفرت داشتم. از همان روزِ ماجرای تکان دهنده ای که تا قبل از دیدنش خیلی چیزها را باور نمی کردم. باور نمی کردم پسر بچه ای را در آغوش پدرش به رگبار ببندند. جمال الدّوره دستش را به نشان تسلیم بالا برده بود اما سرباز درنده ی صهیونیست، هرگز معنی این چیزها را نمی فهمد. گاهی پیکر پدر و پسر غیر مسلح را نشانه می رود و گاهی در دل شب، به نیروهای در حال استراحت حمله می کند. همین مظلوم کشی ها بزدلی اسرائیل را به من ثابت می کرد. @sh_mahdidehghan
روی سنگ مزارش نوشته شد‌: "شهید الی بیت المقدس" برشی از کتاب رد پای اردیبهشت: کنار سه شهید گمنام، مزاری آماده کرده بودند. وقتی مهدی را درون آرامگاه ابدی اش قرار دادند من را صدا زدند. کنار قبر نشستم. اطراف قبر را با چفیه و سربند تزیین کرده بودند. روی یکی از سربندها نوشته شده بود : « مرگ بر اسرائیل ». از اسرائیل نفرت داشتم. از همان روزِ ماجرای تکان دهنده ای که تا قبل از دیدنش خیلی چیزها را باور نمی کردم. باور نمی کردم پسر بچه ای را در آغوش پدرش به رگبار ببندند. جمال الدّوره دستش را به نشان تسلیم بالا برده بود اما سرباز درنده ی صهیونیست، هرگز معنی این چیزها را نمی فهمد. گاهی پیکر پدر و پسر غیر مسلح را نشانه می رود و گاهی در دل شب، به نیروهای در حال استراحت حمله می کند. همین مظلوم کشی ها بزدلی اسرائیل را به من ثابت می کرد. @sh_mahdidehghan
اینــان ؛ لشکریان غایـب عاشوراینـد ! ڪہ خــدا خواست کمی دیرتر به ڪربلا برسند تا سپرِ بلای زینـب باشنـد ... در ۲۲ ماه رجب آسمانی شدند گرامی باد یاد و نامشان در ششمین سالگرد شهادت قمریشان. اللهم صل علی محمد و آل محمد @sh_mahdidehghan
﷽ ✌️این مسیر، راه حق است... 🌿اولین مهمان منزل ما بعد از شهادت مهدی، بودند. آن روز طاها به آشپزخانه آمد و گفت می‌خواهم از دوست‌های بابا مهدی پذیرایی کنم. ظرف شکلات را دستش دادم. یکی یکی به مهمان‌ها تعارف کرد. مادر مهدی ماجرای نذر کودکی پسرش را برای سردار تعریف کرد و گفت من برای شفای فرزندم متوسل به (ع)شدم.نذر کردم سه ماه بپوشد و مهدی به دست اسرائیل شهید شد. 🍀سردار گفتند: من آمده بودم به شما دل داری بدهم و الان خودم انرژی گرفتم.شما ۳۴سال قبل، در روزهایی که ما درگیر جنگ با عراق بودیم ، امروز را پیش بینی می کردید و را می دیدید. سردار با لبخند گفت به من اثبات شد: این راه حق است که می رویم.... 📌روایت از همسر شهید 🌸✨ 🍃✨✨ @sh_mahdidehghan 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
🌹سراپای خون‌آلود 🔶هوا گرگ‌و‌میش بود. یادم آمد نماز صبح نخوانده‌ام. لباس‌هایم یک‌تخته بچه‌ها بود. آب نداشتیم. یک نیسان آنجا بود که شیشه‌های آب معدنی داخلش را ترکش‌ها سوراخ کرده بودند. کفشم را که در آوردم دیدم پر از خون است. با ته‌مانده‌ی آب شیشه‌ها وضو گرفتم و با همان قامت بستم. بعد از نماز نشستم بالای سر شهدا. خورشید داشت طلوع می‌کرد. 🔷نشد درست‌وحسابی برای دوستانم بخوانم اما سلام‌های آخر زیارت را خواندم. بعد نوحه‌ای را که یادم مانده‌بود زمزمه کردم و آرام‌آرام سینه زدم: منو یه‌کم ببین/ سینه زنیمو هم ببین ببین که خیس شدم/ عرق نوکریمه این دلم یه جوریه/ ولی پر از صبوریه چقدر شهید دارن /میارن از تو سوریه منم باید برم/ آره برم سرم بره نذارم هیچ حرومی/ طرف حرم بره یه روزی هم بیاد/ نفس آخرم بره حسین آقام آقام/ حسین آقام آقام ... این آخرین دیدار ما بود. روایت از همرزم شهید @sh_mahdidehghan
«هر آن‌ که چشم مرا دیده،یاد کرده تو را چنان پُرم ز خیالت که من نمادِ تو ام..» پدر شهید مهدی دهقان پدر شهید مرتضی بصیری پور @sh_mahdidehghan
اینــان ؛ لشکریان غایـب عاشوراینـد ! ڪہ خــدا خواست کمی دیرتر به ڪربلا برسند تا سپرِ بلای زینـب باشنـد ... در ۲۲ ماه رجب آسمانی شدند گرامی باد یاد و نامشان در هفتمین سالگرد شهادت قمریشان. اللهم صل علی محمد و آل محمد @sh_mahdidehghan