9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️پنجشنبه ای که گذشت!
نزدیک اذان مغرب بود.
گرمای هوا آنقدر آزار دهنده بود که سبب شد، امامزاده زودتر از همیشه خلوت شود.
کم پیش آمده بود پنجشنبه ای، تنها کنار آقا مهدی بنشینم. خیره شدم به چشمانش در عکسِ شیشه ای، روی سنگ مزارش! با صدای قدم های خانمی به خودم آمدم.
لبخند زنان نزدیک شد و گفت:
چه عجب ما شما رو دیدیم!
به روی خودم نیاوردم که نمیشناسم اش. با لبخند پذیرای مهمان عزیزِ آقا مهدی شدم.
کم کم متوجه شدم خانواده اش ۴ نفره اند، به همراه همسر و دو پسرش آمده بودند.
گفت: امروز در کانال شهید خوندم به مناسبت بزرگداشت شهدای حرم مراسم هست، نیت کردیم و راهی شدیم!
روی صندلی های خالی، کنار ما نشستند. بابای خانواده به پسرش گفت به نیت همه ی شهدا، به نیت آقامهدی قرآن بخون تا قضیه ای از شهید برایت تعریف کنم!
بعد تلاوت قرآن، بابای خانواده تعریف کرد:
رفته بودم املاکی، از خوبی های این شهید شنیدم، املاکی گفت آقای دهقان تو فروش خونه اش متوجه میشه ۶٠ هزار تومن پول اضافه تر، از حَدی که با مشتری توافق کرده بوده گرفته، میاد و ۶٠ هزار تومن رو پس میده!
آره پسرم، این شهدا خیلی کار درست بودند و ما ازشون خیلی عَقَبیم!
#شهدا_سنگ_نشانند_که_ره_گم_نشود
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_دهقان
@sh_mahdidehghan