سلام و عرض ادب خدمت اعضاء محترم کانال شهیده #مریم فرهانیان.
عذرخواهی میکنیم بابت اینکه دو روز #داستان_مریم رو ارسال نکردیم.
ان شاءالله از امروز ارسال میکنیم.
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_دوم
#فصل_پنجم_قسمت۴
_#مریم تو که با تمام وجود داری به خانوادهی شهدا خدمت میکنی. قبلاً هم به مجروحین میرسیدی و در کارهای پشت جبهه فعالیت میکردهای.اگر قرار باشد این همه اجر و ثواب تو به حساب نیاید پس وای به حال امثال من!
🍀سنیه سعی میکرد مثل #مریم در خودسازی و عبادت سختکوشی کند. آن دو در گرمای بالای پنجاه درجهی آبادان روزه میگرفتند و لحظهای از خدمت به خانواده و فرزندان شهدا غافل نمیشدند.
هر روز سوار بر ماشین به روستاهای اطراف رفته و پای درد دل خانوادهی شهدا مینشستند. حالا اکثر فرزندان شهدا آن دو را میشناختند و #مریم را بیشتر دوست داشتند. و او را خاله #مریم صدا میکردند.
🍃پارهای وقتها که #مریم برای دیدن خانوادهی شهدا به ماهشهر میرفت همهاش میگفت:
_الان عباس و لیلا منتظر من هستند.خدا کند سنیه و بچهها به اکبر و قاسم و فاطمه هم سر بزنند.
🍀مرضیه پرسیده بود:
_#مریم این کسانی که میگویی کی هستند؟
_ فرزند شهدا هستند.دلم برایشان یک ذره شده.
□
🍃آن روز مادر یک شهید به بنیاد شهید آمد.او را خاله زبیده صدا میکردند.دخترش میخواست ازدواج کند و او پول احتیاج داشت تا برای دخترش جهیزیه بخرد اما طبق مقررات نمیشد به او پول داد.#مریم وقتی ماجرا را فهمید به سراغ خاله زبیده رفت.خاله زبیده خسته و درمانده وقتی با جواب منفی مسؤولان بنیاد شهید مواجه شده بود عصبانی و ناراضی شده و دادوفریاد میکرد. به همه بد و بیراه میگفت و شکایت میکرد.
مؤلف: #داود_امیریان
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_دوم
#فصل_پنجم_قسمت۵
🌱 #مریم با مهربانی او را به اتاقش برد. برایش آب خنک آورد. خاله زبیده دردمندانه گریست. حال #مریم دست کمی از او نداشت. نشست و با او صحبت کرد. از مشکلات بنیاد شهید و نبود امکانات و بودجه گفت. خاله زبیده گریهاش را خورد. غصهدار از جا بلند شد و گفت:
🍂من پسرم را به خاطر خدا دادهام. اما فکر میکردم لااقل در اینجا به دردم رسیدگی میشود. پیر شوی مادر، باز پای حرفهایم نشستی و سنگ صبورم شدی. خاله زبیده رفت. #مریم طاقت نیاورد و سرش را روی میز گذاشت و با صدای بلند شروع به گریستن کرد. سنیه به سراغش آمد.
🌱#مریم گریه گریه گفت:
_میبینی سنیه، وقتی ما که وظیفهمان رسیدگی به خانوادهی شهداست این طوری سر آنها شیره میمالیم و از گردن بازشان میکنیم، پس وای ه حال جاهای دیگه. من طاقت ندارم. ببینم سنیه تو میتوانی به من پول قرض بدهی.
🍀سنیه اشکهایش را پاک کرد و خندید:
_عجب آدمی هستی #مریم. تو که چند ماهه حقوق مرا میگیری و باهاش وسایل زندگی میخری و برای فاطمه میبری. من پولی برایم نمانده. #مریم هم به خنده افتاد.
_ناخن خشکی نکن. آخه تو پول به چه دردت می خوره. فاطمه تازه ازدواج کرده و من وظیفه دارم بهش برسم.
_خوبه دیگه، از کیسهی خلیفه میبخشی، من خودم آدم نیستم، پول احتیاجم نمیشود؟
_پول چرک دست است، یاالله پاشو با همدیگه سراغ همکارها برویم. من هر طوری شده باید مشکل خاله زبیده را حل کنم.
مؤلف: #داود_امیریان
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
🌹السلام علیک یا صاحب الزمان🌹
🟢 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...
🟢 سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبیها رسید.
🟢 سلام بر تو روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) در سختیها
🌼اللهمعجللولیکالفرج🌼
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_دوم
#فصل_پنجم_قسمت۶
🌱 #مریم به خاطر آن مادر شهید سراغ همکاران و دوستانش رفت و توانست پول مناسبی فراهم کند و به همراه سنیه به دیدن خاله زبیده رفت.
خاله زبیده باورش نمیشد. #مریم را در آغوش گرفت و از ته دل او را دعا کرد.
🌱#مریم صورت او را بوسید و گفت:
_ان شاءالله، ان شاءالله.
🍃هنگام بازگشت سنیه با شیطنت پرسید:
_ببینم #مریم، حاجتت چیه، نکنه یک همسر خوب میخواهی؟
_نه سنیه، از آن بهتر میخواهم، شهادت آرزوی من است.
🍀سنیه ایستاد و به #مریم توپید:
_دیگه این دعا را نکن #مریم!
مؤلف: #داود_امیریان
پایان فصل پنجم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨خدایا! همین شب اوّل دستمان را بگیر...🤲🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_انصر_اخواننا_فی_غزه
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
https://eitaa.com/sh_mfarhanian
🔻 امسال از ویژه برنامهٔ تولیدی #سی_روز_سی_شهید حمایتی صورت نگرفت!
این در حالی هست که تا دیروز اذعان میشده که نه یه برنامه فاخره و اله و بله! خو یه حمایتی واقعی نه حرفای کیکی!
توی یک سال گذشته صدا و سیمای آبادان ١١ بار این ٣٠ تا شهید رو پخش کرد، دمشون گرم. قبل اذان و گاهی قبل خبر. خب این نشون دهندهٔ تشنگی سیمای آبادانه واسه پخش این تولیدات.
پارسال واسه تولید #سی_روز_سی_شهید ۶٠ روز کار پژوهشی، نقاشی، ضبط و تدوین زمان برد.
برای اولین بار ٣٠ شهید آبادانی بصورت تمام قد طراحی شد و در طول سال توی یادواره های خودشون منتشر میشد یا بنر میشد توی مراسم زده میشد.
ستاد مرکزی کنگره استان خوزستان داره این تولیدات #سی_روز_سی_شهید رو بازنشر میکنه.
پارسال در بستر ایتا، روبیکا و واتساپ توی ظرف زمانی ٢۴ ساعت حداقل 10 هزار بازدید کننده داشت این استوری موشن ها.
پارسال همزمان با انتشار در فضای مجازی، از برنامه ماه مهربون شبکه آبادان نیز پخش میشد.
پارسال همهٔ قسمت ها به عربی هم ترجمه شده بودند.
اما،
اما امسال برای پنجمین سال، واسه حمایت مالی از این طرح موافقتی صورت نگرفت!!!
باشد که کارهای چیپ و چول را منتشر و رونمایی کنن... 🙂
اگر شما مردم که با فعالیت های #آبادان_مقاوم
@abadanravi
آشنایی دارید از این طرح #سی_روز_سی_شهید حمایت کنید, این طرح رو ادامه خواهیم داد...