eitaa logo
سید حسن منتظرین
438 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
329 فایل
ارسال نظرات مخاطبان محترم به مدیر: @montazerin110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سید حسن منتظرین
زیارت اربعین۱۲.3gpp
6.25M
📗قسمت دوازدهم سید حسن منتظرین @sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
زیارت اربعین۱۳.3gpp
5.85M
📗قسمت سیزدهم سید حسن منتظرین @sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
زیارت اربعین۱۴.3gpp
5.9M
📗قسمت چهاردهم سید حسن منتظرین @sh_montazerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سید حسن منتظرین
زیارت اربعین۱۵.3gpp
5.24M
📗قسمت پانزدهم سید حسن منتظرین @sh_montazerin
🤲دعای هر روز ماه صفر🤲 🌹َيَا شدِيدَ الْقُوَي وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ. 🌷ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ. 🍀يَا لاَ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ. 🌴وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. @sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
زیارت اربعین۱۶.3gpp
5.74M
📗قسمت شانزدهم سید حسن منتظرین @sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
زیارت اربعین۱۷.3gpp
5.31M
📗قسمت هفدهم بخش پایانی سید حسن منتظرین @sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
📙به علت گفتن احکام در آسایشگاه و نیز خواندن دعای توسل لو رفتم. عراقیها آمدند مرا بردند و خیلی شکنجه کردند. تمام سربازها گروهبانها و حتی افسرهایشان اطراف من ایستاده بودند و مثل توپ فوتبال مرا با کتک به همدیگر پاس میدادند. سختترین لحظه برای من همان لحظه بود. با خود گفتم: کارم تمام است. 🔰بعد از کلی شکنجه مرا به انفرادی اردوگاه بردند. پشت زندان انفرادی، آشپزخانۀ بزرگ اردوگاه بود. ولی هیچ روزنه و منفذی وجود نداشت. نمیدانستم کی شب میشود و کی صبح. 👐یک روز تیمم کردم و نماز مغرب و عشاء را خواندم به این امید که انشاء الله وقت داخل شده است. خدا لطف کرد و سربازی که اسمش خالد بود، مخفیانه در را باز کرد و گفت: زود برو دستشویی و وضو بگیر. وقتی آمدم بیرون، دیدم هنوز روز است. گفتم: خدایا من نماز مغرب و عشاء را خواندم اما هنوز روز است. 🔫اگر عراقیها میفهمیدند خالد در را باز کرده و مرا بیرون برده، پدرش را در میآوردند. در بین راه خالد سوالات شرعی از جمله احکام غسل را میپرسید. ابتدا ترسیدم. با خود گفتم: بالاخره دشمن است. شاید حیله ای دارد. من هم به عربی، ترکی و فارسی برایش توضیح دادم. او هم تشکر کرد. وقتی به سلول برگشتم نماز ظهر و عصر را خواندم و با همان وضو نماز مغرب و عشاء را خواندم. این کار من خیلی روی او اثر گذاشت. 🏴یک بار هم در ماه محرم داشتیم عزاداری میکردیم که ناگهان سربازی آمد داخل آسایشگاه و شروع کرد به سینه زدن. با آمدن او ما خواستیم متفرق شویم، ولی گفت: نه! به کارتان ادامه دهید. در حالی که عراقیها اگر کسی را حین مداحی میگرفتند، او را به سختی مجازات میکردند. او که شیعه بود، سالیان طولانی عزاداری ندیده بود، و حتی یک یا حسین هم نه گفته و نه شنیده بود. برای همین آمد و با ما سینه زد و اشک ریخت. پرویز محمدیان، کتاب نهالهای برومند @sh_montazerin
🌹علامه طباطبایی(ره): در ایام تحصیل که در نجف بودم، مدتی ارتباط با ایران به سختی برقرار بود،‌که موجب فقد زمینه مالی و کمبود وسایل اولیه رفاه می‌شد. به علاوه،‌ گرمی در نیمه اول سال، برای ما مشکلات بیشتری فراهم می‌کرد. 🌸به همین جهت، روزی خدمتم استادم آیت الله قاضی رسیدم و قصه دل با او گفتم. نصایحی کرد و آنگاه که از خدمت استاد مراجعت کردم، گویی آنچنان سبک بارم که در زندگی هیچ گونه ملالی ندارم و مضمون پند ایشان را به صورت شعری در آوردم: دوش که غم پرده ما می‌درید خار غم اندر دل ما می‌خلید در بَرِ استاد خرد پیشه‌ام طرح نمودم غم و اندیشه‌ام کاو به کف آیینه تدبیر داشت بخت جوان و خرد پیر داشت پیر خردپیشه ونورانی ام برد زدل زنگ پریشانی ام گفت که در زندگی آزاد باش هان گذران است جهان شاد باش روبه خودت نسبت هستی مده دل به چنین هستی وپستی مده زآنچه نداری زچه افسرده ای وز غم و اندوه دل آزرده ای گرببرد ور بدهد دست دوست ور ببرد ور بنهد ملک اوست ور بِکشی یا بکُشی دیو غم کج نشود دست قضا را قلم آنچه خدا خواست همان می شود و آن چه دلت خواست نه آن می شود @sh_montazerin
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 سلام بر دوستان. خدا را شاکرم که توفیق دیگری در شرح مختصر زیارت اربعین روزیم شد. از عزیزانی که از طریق کانال مباحث را پیگیری کردند سپاسگزارم. و نیز از آن دوستانی که با بارگزاری در کانال ها و گروه های خود موجبات دستیابی صدها نفر دیگر را به آن فراهم کردند صمیمانه متشکرم. انشاالله پاداش این زحمات خالصانه را از حضرت اباعبدالله ع دریافت کنید. اما برای بهبود فعالیت های بعدی از همه عزیزانی که همراه ما بودند، تقاضا می کنم تا نظرات سازنده خود را، از ما دریغ نفرمایند و به آیدی @montazerin110 ارسال نمایند. با احترام و سپاس، سید حسن منتظرین @sh_montazerin 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
✍🏻دلنوشته شهید نوید صفری 🌷دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم. در منتهای گمنامی. دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند. 🌷دوست دارم بدنم از زخم‌های جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند. 🌷همه اینها را دوست دارم زیرا نمی‌خواهم فردای قیامت که حضرت زهرا س برای شفاعت امت پدرش ظهور می‌کنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم. 🌷دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشاره‌ای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. 🌷ان‌شاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت ام‌ابیها(س) قرار ندهد. به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!» ساعت 20، 22/10/94 @sh_montazerin
هدایت شده از بیداری طلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طلاب کارتن خواب! ♨️اخبار‌ داغ‌‌‌ روحانیت ♨️ @khabarehowzeh
🔺در خط مقدم وقتی به اسارت درآمدیم، سربازهای عراقی غالبا شیعه بودند. برای همین در ابتدا نه تنها ما را اذیت نکردند، بلکه رفتارشان با ما خوب هم بود. این سیاست صدام بود که شیعهها را جلو میفرستاد. بعد از سه چهار ساعت که از اسارتم گذشت، فرمانده عراقی آمد و عکس امام را که همراهم بود، گرفت و بوسید و توی جیبش گذاشت. 😝اما شکنجه ها و اذیت و آزارها بعد از خط مقدم شروع شد. شیرین ترین خاطره ام که بارها بازگو کرده ام، در خود استخبارات بغداد بود. قبل از آنکه ما را به اردوگاه موصل منتقل کنند، ده پانزده روز در استخبارات بودیم. 🍺یک روز نزدیک غروب سرباز عراقی یک پارچ چایی غلیظِ شیرین آورد و گفت: سریع هر کدام یک قلپ بخورید و جمع کنید تا کسی نبیند. بچه ها هم که چند روز بود چایی نخورده بودند، نفری یک قلپ چایی خوردند و پارچ را پس دادند. وقتی هم که میخواست برود گفت: امشب نخوابید. با خود گفتیم: خدایا چه کار دارد؟ هر کدام حدس و گمانی داشتیم. تا اینکه هوا تاریک شد و رفت و آمدها کم شد و درجه دارها رفتند. 🥧ناگهان دیدیم همان سرباز یک جعبه شیرینی آورد و به ما داد. گفتیم: تا نگویی شیرینی برای چیست نمیخوریم. ما در شرایط مجروحیت و اسارت به کلی تاریخ را فراموش کرده بودیم. این سرباز استخبارات ارتش عراق در حالی که گریه میکرد گفت: امشب شب 22 بهمن است. 🌹سالگرد پیروزی انقلابتان. شیرینی نمیخورید؟ با شنیدن این جمله بچه ها خوشحال شدند و جعبه شیرینی را گرفتند و خوردند. آخر شب هم دوباره آمد و با بچه ها صحبت کرد. پرسید: مرجع تقلید شما چه کیست؟ اول کمی ترسیدیم و احتیاط کردیم. فکر کردیم شاید بخواهد حرف از دهانمان بکشد. بعد گفت: امام خمینی فقط متعلق به شما ایرانیها نیست، متعلق به کل جهان است. او در حالی که اشک میریخت گفت: مرجع تقلید من امام خمینی است. 🔒در بسته بود. و ما در سلول بودیم و او آن طرف در. و الّا میخواستیم او را در آغوش بگیریم. با شنیدن این جمله همۀ ما منقلب شدیم. گفتیم: ما فکر میکردیم امام خمینی فقط به ایرانیها تعلق دارد. اما میبینیم این جا هم در بین دشمن نفوذ دارد. محمد رضا صفری، به نقل از کتاب نهالهای برومند @sh_montazerin
شهید حجت الاسلام مجید سلمانیان که پس از پنج سال پیکر مطهرش دیروز به خاک سپرده شد. @sh_montazerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه شهید حجت الاسلام سلمانیان شهادتش را از حضرت زینب س گرفت. @sh_montazerin
شهید سلحشور محمود رادمهر عزیز! به آغوش دوستان و مشتاقان خوش آمدی. @sh_montazerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سید حسن منتظرین
record۲۰۲۰۱۰۱۶۱۰۲۳۰۵.3gpp
6.54M
🚩 الگوی های رفتاری پیامبر اعظم ص سید حسن منتظرین @sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
record۲۰۲۰۱۰۱۶۱۰۳۲۵۴.3gpp
6.44M
🚩مفاد صلحنامه امام حسن ع با معاویه سید حسن منتظرین @sh_montazerin