eitaa logo
‹ ازࢪفـٰاقٺ‌ٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
565 دنبال‌کننده
2هزار عکس
894 ویدیو
9 فایل
-بسم‌اللّھ‌!. الہی‌به‌امیدٺو!. ‹ درڪولہ‌بـٰارخودچیزۍ‌ندارم؛ غیرازدلۍ‌مسٺِ‌شوقِ‌شہـٰادٺ › شروع:‌¹³-⁹-¹⁴⁰¹ پایان؟!‌ان‌شاءالله‌ظہور‌مولا:) - وقفِ‌آسید‌مهدی:) - برای‌آرمان:) ج‌ـآنَم‌بہ‌‌گوشم!.📻🌱 https://harfeto.timefriend.net/16705158497000
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊 قانـع بودند و راضـے از هر چـ‌ه ڪ‌ه متـعلق بـ‌ه دنیـا بود ڪمترین را انتخـاب میڪردند اما در مرگ بهتـرین و بالاتـرین
جان را سپردید و رفتید عقیده‌تان این بود از سر مَباد کم شودش تارِ مویِ وطن...
رفتم سرِ مزارِ رفقاے شهيدم فاتحہ خوندم ، اومدم خونہ. شب تو خواب رفقاے شهيدم رو ديدم... رفقام بهم گفتند: فلانے ، خيلے دلمون برات سوخت گفتم: چرا گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے ما آماده بوديم هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشيم...🥺 ولے تو هيچے طلب نڪردے و رفتے خيلے دلمون برات سوخت💔 " سر مزار شهدا حاجاتتون رو بخواهید برآورده میشہ." راوی: حاج حسين ڪاجے
♡♡[بيمارستان دزفول که بودم ، گفتند يه مجروح آوردند دوتا چشماش نابينا شده ،دست هم نداره ،چهارده ، پانزده ساله هست .رفتم بالا سرش دل داريش بدم . رفتم تو اتاقش ديدم داره سر به سر مجروح هاي ديگه ميگذاره و ميخنده...]♡♡
السلام علیک یا بقیه الله
اگر میخواهید امشب یه کار خیری کرده باشید که اون دنیا به دردتون بخوره اینه که امشب و فردا که سالروز شهادت شهید نوید صفری هست تا جایی که میتونید این شهید عزیز رو به دوستان و آشنایان و کانال هاتون معرفی کنید مطمئن باشید شهید کم نمیزاره😍 زنده نگه داشتن یاد کمتر از شهادت نیست!
نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می‌سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌ی خدا با بقیه همراه شدیم. «گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری، می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!»بلند بلند بلند بلند فریاد می‌زد: خدایا.....الان پاهام داره می‌سوزه!می خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا!الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه.... خدایا!الان دست‌هام سوخت می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم.... نمی‌خوام دست‌هام گناه کار باشه!خدایا!صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای ولایته اولین بار حضرت زهرا(س) این طوری برای ولایت سوخت!آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم... ٜٜ
🥀دولا دولا راه رفتند تا امروز بتوانیم راست راست راه برویم... «برای شادی روح صلوات» ٜ
🎈امیدوارم کاری نکنیم که شرمنده شویم.. 🚶‍♂🚶🚶‍♀
••خاطره♥️🌿•• موتور آرمان را دزدیده بودند. چند روز قبل از شهادتش دنبال وام بود تا برای خودش موتور بخرد؛ برای کمک هزینه هم می‌خواست انگشترش را بفروشد. هربار که قصد این کار را می‌کرد می‌گفت:« دلم نمیاد این انگشتر رو بفروشم. به همه ضریح ها متبرکش کردم.» آخر سر هم با انگشترش روضه ها را برای ما زنده کرد. ✍️🏻هم حجره ای ( خاطرات دوست شهید ) آرمان‌عزیز⚘️🕊 "شهید‌آرمان‌علی‌وردی"
شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم..✨