بچهها خیلی روحیهشون کسل بود
آتیش شدید دشمن هم مزید علت
خستگی بچهها شده بود
یه دفعه صدایِ شادی بچهها بلند شد
برگشتم دیدم پور احمد و امیر
و چند نفر دیگه اومدن خط برای سرکشی
بچهها انقدر به اینا علاقه داشتن که
روحیهشون کلا عوض شد
۱۰،۲۰ دقیقه بیشتر نگذشته بود که
یه خمپاره پشت خاکریز خورد
گرد و خاک عجیبی بلند شده بود
همینکه گرد و غبار نشست
دوربینم رو برداشتم تا ببینم چخبره
رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم
دو تا عکس ازش گرفتم
یکی از تموم بدنش
یکی از صورتش(همون عکس معروف)
یه قطره خون رو لبش بود
دیدم امیر تو اون حالت
تو حال خودش و داره زیر لب زمزمهای میکنه
رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم
همون موقع بود که دیگه شهید شد...
📚منبع: ابروباد
#شهیدامیرحاجامینی
اینجـا #معراج بهترین جوانان خداست🌱
شَبابـ الامـام الخُمينـے ره
🌿| @Shabab_alKhomeini
دقیقا رسیدم به جایی که
به قولِ#شهیدامیرحاجامینی:
بعد از مدتها کشمَکشِ درونی
که هنوز هم آزارم میدهد
برایِ رهایی از این زجر به این نتیجه رسیدهام:
خدایا عاشقم کن!
+آره دقیقا همین :)
اینجـا #معراج بهترین جوانان خداست🌱
شَبابـ الامـام الخُمينـے ره
🌿| @Shabab_alKhomeini