eitaa logo
هيئت شباب الحسن علیه السلام
14.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
977 ویدیو
17 فایل
ادبو اولادکم بحب علی ابن ابی طالب❤️ اولین هیئت تخصصی کودک در کشور #آینده_تو_دستای_شباب_الحسنه http://zil.ink/shababolhasan راه های ارتباطی : @lesanollah ٠٩٣٧٢٨۴۴٢١٠
مشاهده در ایتا
دانلود
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴گفت شغلتان؟؟؟؟ همه گفتیم:خادمیم حسین جان ما تو رو از پدر مادرمونم بیشتر دوست داریم... 🖤تو موکبا دنیایی دارم با رقیه... شب دوم مون هم اینجوری گذشت https://eitaa.com/joinchat/2021392529Cc32d2a56ab
23.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای امام حسین دنیا ، دنیا نبود اگر شما نبودید ! رخت نوکری در تن ما خوب نشسته .. انگار خدا قبل از خلقت سوال کرد قراره پا در رکاب حسینمون باشی ؟ و ما با جان دل پذیرفتیم حسین جان اجازه بده پای کار خودت عرق بریزیم ! اجازه بده قوت و احساسمون رو به پای تو خرج کنیم .. ما چیزی از خودمون نداریم جز یه دل تنگ که منت دست نوازش شما رو میکشه ؛ اسم و رسمت از همه به گوش ما آشنا تره .. دلبرِ عراقی اگر بناست خیرِ کسی به ما برسد خدا کند که فقط از جانب شما برسد روز سوم موکب مون اینجوری گذشت... https://eitaa.com/joinchat/2021392529Cc32d2a56ab
هيئت شباب الحسن علیه السلام
آقای امام حسین دنیا ، دنیا نبود اگر شما نبودید ! رخت نوکری در تن ما خوب نشسته .. انگار خدا قبل از خ
28.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهش گفتم بنظرت دوست داشتن یعنی چی !؟ ازش سوال کردم مثلا خود تو کیو دوست داری ؟ نگاهش رو پایین انداخت دستای ظریفش که تا چند دقیقه قبل مشغول کار بود رو روی هم کشید ، سرش رو با طمأنینه بالا آورد و گفت : امام حسین گفتم این آقا کجای زندگی توعه ؟ گفت کل زندگیمه .. گفت آخه از وقتی کوچیک تر بودم مامان بابام زیاد اسمش رو می‌آوردن ، اصلا میگن اسم من رو هم حسین گذاشتن تا شاید هفتاد و سومی بشم ! بهش نمی‌خورد سن زیادی داشته باشه اما ظاهراً دلش از خیلی ها بزرگ تر بود فوری اشک تو چشمای معصومش جمع شد گفت عمو یه چیز دیگه بگم ؟ - عمو من فقط همینکارا رو بلدم یعنی شما میگی امام حسین بغلم میکنه ؟ نمی‌دونست امام حسینش خیلی وقته بغلش کرده .. ! https://eitaa.com/joinchat/2021392529Cc32d2a56ab
28.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهش گفتم بنظرت دوست داشتن یعنی چی !؟ ازش سوال کردم مثلا خود تو کیو دوست داری ؟ نگاهش رو پایین انداخت دستای ظریفش که تا چند دقیقه قبل مشغول کار بود رو روی هم کشید ، سرش رو با طمأنینه بالا آورد و گفت : امام حسین گفتم این آقا کجای زندگی توعه ؟ گفت کل زندگیمه .. گفت آخه از وقتی کوچیک تر بودم مامان بابام زیاد اسمش رو می‌آوردن ، اصلا میگن اسم من رو هم حسین گذاشتن تا شاید هفتاد و سومی بشم ! بهش نمی‌خورد سن زیادی داشته باشه اما ظاهراً دلش از خیلی ها بزرگ تر بود فوری اشک تو چشمای معصومش جمع شد گفت عمو یه چیز دیگه بگم ؟ - عمو من فقط همینکارا رو بلدم یعنی شما میگی امام حسین بغلم میکنه ؟ نمی‌دونست امام حسینش خیلی وقته بغلش کرده .. ! https://eitaa.com/joinchat/2021392529Cc32d2a56ab
" بسم الله الرحمن الرحیم ؛ هنوز هوا روشنه خیابون شبیه به همیشه از وسیله‌های نقلیه‌ی مردمِ پر دغدغه پُره ! جمعیت سیاه‌پوشِ ابی‌عبدالله ، محوطه ی رو به روی پارک رو قرق کردن و مشغول آماده‌سازی موکب هستن آقا پسرای کم سن و سال تو پیاده‌روی رو به روی موکب پراکنده شدن و زمین رو برای پهن کردن زیرانداز جارو می‌زنن ظاهراً فضای اینجا با بقیه ی شب ها متفاوته ، یه حس خوبِ حزن‌انگیز .. یکسری از گل پسرای مشغول به کار شال‌های سبز خوش‌رنگشون رو دور گردنشون انداختن و برای آقای مهربونشون خدمت می‌کنن دخترخانمی سه چرخه ی برادر کوچیک‌ترش رو هل میده و مشغول سرگرم کردنش شده رفته رفته خانواده ها تشريف میارن و روی زیراندازهای از قبل پهن شده مستقر میشن .. ۱ 🕯
با پخش اذانی به این سوزناکی و بعد از رد شدن تمام گناه های کرده و نکرده‌ از جلوی چشمانمون ، برای نماز اول وقت ترغیب میشیم هرکدوم از خدام خانم یه گوشه پنهان از دید می‌ایستن ، جانمازهای جیبی‌ و خوش‌رنگشون رو بیرون میارن و گرم نجوای با خدا میشن سایر خدام کوچولو دور هم حلقه زدن و برای بار آخر وظایفشون رو برای هم شرح میدن خانواده ها با ظواهر متفاوت ، با وسیله و بی وسیله ، با بچه های قد و نیم قد و حتی با کالسکه و کریر ، حضور پیدا کردن خدام آقا همچنان مشغول تنظیم امکانات اجرا هستن و تعریفی از خستگی ندارن یه دختر کوچولوی بامزه از پشت نرده ها ایستاده و به وسيله های بازی داخل پارک نگاه میکنه گهگاهی خاطراتش تداعی میشه و اونا رو با ذوق کودکانه برای دوستش تعریف میکنه ۲ 🕯
گل دخترا و آقا پسرا فرم های مخصوص خادمی‌شون رو سر و تن میکنن ، توی صفوف مرتب می‌ایستن و برای پذیرایی از مهمان های ابی‌عبدالله آماده میشن یکی از آقا پسرا ذره ای از زمان رو هدر نمیده و همون لحظه برای حمل نردبان به یکی از بزرگترا کمک میکنه چشمم به دختر ریزه میزه ی بامزه‌ای میفته که کفشای آبی رنگش رو تو دستاش گرفته و با عجله به سمت مقصدی نامشخص از برادر بزرگترش فرار میکنه اینجا بچه ها تو دنیایی متفاوت از بزرگترا زندگی میکنن .. یکیشون چادرش رو تا پیشونیش کشیده و شبیه مادرا حواسش به خاکی نشدن امانتش هست و همزمان عروسک خرسی‌ش رو محکم تو بغلش نگه داشته و نمیتونه از هیچکدوم بگذره حاج آقا مشغول جابجا کردن اقلام هستن ، یکی از آقا پسرا عمامه‌شون رو با احتیاط تو دستش گرفته و براشون میبره ، تو تمام مسیر نگاهش بجای قدم‌‌هاش به امانته تا مبادا خراب بشه ۳ 🕯
تعدادی از بچه ها فرصت رو غنیمت شمردن و مشغول سلفی گرفتن با مجسمه‌های کارتونی محوطه هستن خدام با کوزه‌های سفالیِ عاقبت بخیر ، مشغول رسوندن آب به بقیه شدن یکسری از خانواده های خوش ذوق ، تلفن همراهشون رو بیرون آوردن و کوچیکترین سوژه‌ها رو هم ثبت میکنن محیطی سربسته برای آماده کردن پذیرایی تدارک دیده شده و تعدادی از خانم ها مشغول آماده‌سازی هستن بانوانِ فعال هیئت با وجود طفل کوچیک تو بغلشون ، به خوبی از مردم میزبانی میکنن یکی از دخترخانم ها خودجوش کیسه‌ی زباله‌ای تحویل میگیره و در کنار سایر بچه ها مشغول جمع‌آوری لیوان های یکبار مصرف میشه مادری جوون ، زیرانداز کوچیک خودش رو گوشه کناری پهن کرده ، به همه چیز با دقت نگاه میکنه ، گهگاهی لبخندی از سر رضایت میزنه و همزمان در حال خوابوندن نوازدش روی پاشه ۴ 🕯
یه بنر با تصویری بزرگ از آقامون سید علی ، نام مبارک سیدالشهدا و همچنین نام ایرانِ مقتدرمون تهیه شده .. افراد داخل موکب بی‌منت و بی‌وقفه در حال پر کردن سینی‌ها از شربت و پذیرایی از مردم هستن بچه ها به نوبت بالای سن میان و اجراهای با اخلاصشون رو تقدیم به نگاه بقیه میکنن یکی‌ شعر میخونه ، یکی مداحی میکنه ، یه تعدادی‌ همخوانی دارن و هرکدوم به شیوه ی خودشون عرض ارادت میکنن - اینجا پره از دختربچه‌های سه ساله ای که بدون دل‌نگرانی و یا ترس ، دست در دست پدرشون یه گوشه نشستن و برای بابا شیرین زبونی میکنن (: ! خانمی میان‌سال میکروفون رو تو دستش میگیره و از غمِ کهنه‌ش میگه ، از زندگی دوباره ی جوونش که اون رو همینجا از حضرت ابوالفضل گرفته .. - چون درک کرده حالت یک نا امید را خیلی به رفع حاجت مردم مصمم‌ست ۵ 🕯
آقای دشتی به موقع میرسن و دل‌هامون رو راهی میکنن .. همیشه آخرای مراسم که میرسه ، روحمون از اینجا کنده نمیشه ، پاهامون میره اما دلمون میمونه نوبت به روضه‌های کوتاه اما سنگین حاج آقا میرسه : ما نبینیمت خیلی برامون سخته آقای امام حسین .. بعد از اینکه حاج آقا از کسانی که کربلا نرفتن میخوان تا دستاشون روبالا بیارن ، صدای گریه‌های آروم آقای کناریم به گوشم میرسه ، یه گوشه نشستن و دست به صورت گرفتن آروم هق هق میکنن و از سیدالشهدا آبرو می‌خرن .. - به قول آقای فردی‌نژاد : حسین جان تو کیستی که از غم از دست دادنت ، مردان ما شبیه به زنان گریه می‌کنند ؟ مردمی که هرکدوم تا این وقت شب درگیر روزمرگی‌هاشون بودن ، حین رد شدن از اینجا کمی مکث میکنن و بی‌هوا قطرات اشک‌ از رو گونه‌شون غلت میخوره انگار سیدالشهدا فارغ از قومیت ، فارغ از جنسیت و فارغ از هر چیز پناه تمام دل‌های بی‌پناهه .. ۶ 🕯