+ همینجاست، این در سبز رنگ که بالاش نوشته هیئت ام ابیها.
[ از زیر بیرقِ سبزِ نمناک رد میشم و عطر یاسِ شبنمْنشانش روحم رو جلا میده ]
[پرده سبز رو کنار میزنم و رایحه عود و تربت و گلاب به استقبالم پر میکشند.]
[کفشامو یه گوشه جفت میکنم و یاد اون بیت می افتم و آروم زمزمه میکنم]
+ دیدم به درب مجلستان قلدرِ محل،
ڪفشانِ نوکرانِ تو را جفت میکند .
[ استکان های طرح انگشتی رو از کابینت بالایی درمیارم و تو سینی استیل میچینم]