🔻سکانس پایانی قهرمان
عبدالحمید بیات:
◾️آن طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می دهند، سکانس پایانی قهرمان قصه ما این گونه بود:
🔸 مرد تنها بود و بیکس و البته شجاع و نترس، جوان های دشمن محاصره اش کردند ولی قهرمان تا آخرین گلوله جنگید.
🔹 نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند، زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد.
🔸 فرمانده نیروهای ویژه تلاش کزد با نیروهایش از پله ها بالا رفته و بر قهرمان زخمی بی رمق، پیروز شود اما او با نارنجک آن ها را عقب راند.
🔹کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بداند #مرد_تسلیم_ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا با هوش و زرنگ بود و با چفیه ای چهره اش را پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد.
🔸تک تیر انداز دشمن به پیشانی اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخت، یعنی خون ریزی شدید بود و خونی در بدن نداشت، در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله ای دیکر شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد.
🔸یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمان را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعایش به شهادت رسیده است.
🔹 قهرمان قصه، یک کلانشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند، تا اخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده، پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل ها نیست، بلکه در یک منزل مسکونی عادی است.
#یحیی_السنوار
🇮🇷 شبکه دانایی 👇🏻
🆔 @shabakedanaei