📕#6
📚 #فرمانده_شهر
✍ #داوود_بختیاری_دانشور
🌀 #سوره_مهر
🔖 #دفاع_مقدس
💎معرفی:
یکی از سرودهای🗣 معروف: ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد🕊 گشته….
جوان های سینه زن چنان این نوحه را با غم 😢می خوانند که انگار پدرشان از دنیا رفته
♦️درحالی که این نوحه و گریه برای جوان رشید و خوش قیافه و بی نظیر شهر بود که...
بقیه اش را در کتاب📙 بخوانید…
🍀برگی از کتاب:
باید رئیس ساواک آمده باشد. با این حرف محمد بی اختیار پشتم لرزید. به محمد نگاه 👀کردم. همانطور سیخ ایستاد بود. ناگهان چند مامور دوره مان کردند. هیکل هایشان بلند و پهن بود. یکی ازآنها که کت چرمی ای به تن داشت ـ زل زد به صورت محمد !
ـ به خاطر این بچه، هوار هوار راه انداخته بودید؟! قدمی به جلو برداشت کف دست گنده اش را بالا برد و با تمام قدرت به صورت محمد کوبید. 👋با این کار مرد، انتظار فریادی دردآلود را از محمد داشتم. اما محمد همچنان ایستاده بود و به مرد نگاه می کرد. مرد نگاهی به اطرافش انداخت و سیگاری روشن کرد. صورت گنده و گوشت آلودش از سرخی کبود 😡شده بود یکی از مامورها که به نی قلیان می ماند، تته پته کنان گفت: به ..به جثه اش نگاه نکنید …. خیلی سفته … مثل سگ!ص ۲۱تا ۲۲
•═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═•
@shabcheragh2