eitaa logo
شبهای با شهدا
294 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ارتباط با ما👇👇 @Samanoor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹 🍃یاد #زینب_کمایی بخیر که عاشق شهادت بود و با اینکه ناچار شد از شهرشون آبادان همراه نیمی از خانواده به شاهین شهر اصفهان بره ولی حدود یکسال بعد خبر شهادتش به دست منافقین را برای دو برادر و دو خواهرش، در مناطق جنگی بردند و همه مبهوت شدند؛ 👈آری زینب ۱۴ ساله #شهادت_را_با_خود_برده_بود #شادی_روحش_صلوات از کتاب #راز_درخت_کاج
🌹🌹🌹🌹 🌴 یاد جانشین فرمانده گردان تخریب؛ به خیر؛ 📢 برادرزاده ش احد برای دیدنش اومده بود منطقه، حاجی اون شب پارتی بازی کرد و گفت به احترام ورود احد ما پست های نگهبانی تعطیل! همه بخوابند. 👈فردا صبح بچه ها فهمیدند خودش تا صبح نگهبانی داده. 👌به نام برادرزاده و به کام نیروها؛ با تحمیل سختی به خود با استفاده از کتاب
🌹🌹🌹🌹 🌴یاد #حاج_احمد_متوسلیان به خیر؛ پاش مجروح شده بود و تو گچ بود. هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمانش به بیمارستان می رفته اما یه روز نمی یاد. یکی از رزمنده ها خبر می یاره که حاج احمد از صبح تا عصر توی حمامه. می رن می بینند نشسته لباسای همه رزمنده ها رو شسته و از انگشتای پاش خون می چکه... ولی بر می گرده می گه حواسم به گچ پام بود خیس نشه #چون_بیت_الماله. #سلامتی_اش_صلوات
🌴یاد شهید #عبدالحسین_برونسی به خیر؛ خانومش #نذر کرد اگه زنده از جبهه برگشت گوسفند قربانی کنند عبدالحسین هم وقتی اومد همین کارو کرد و خودش همه قسمت‌های گوسفند تا پوست و جگرش را بسته بندی کرد و توی گونی گذاشت پشت موتورش. خانومش گفت من به فامیل و همسایه ها می دم _مگه نذرت فی سبیل الله نبوده؟ _آره _اونا به نون شبشون محتاج نیستند. همه رو با خودش برد #شادی_روحش_صلوات کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
🌴 یاد #عباس_بابایی به خیر؛ اوایل ازدواج به خانومش می گفت؛ آدم مگه روی زمین نمی تونه بشینه، حتما مبل می خواد؟ آدم مگه حتما باید تو لیوان کریستال آب بخوره؟ آخرش خانومش برگشت گفت تو منو دوست داری منم تو رو، چه مبل و ... داشته باشیم یا نداشته باشیم. بعد از مدتی خونه ای که همکاراشون می گفتند باید بیایم وسایلاشو کش بریم به خانه ای ساده تبدیل شد. #شادی_روحش_صلوات 📚کتاب #نیمه_پنهان_ماه5
🌴 یاد شهید #محسن_حججی به خیر؛ 📢هنوز صدایش در گوشمان هست که می گفت بعضی وقتا دل کندن از یک سری چیزهای خوب باعث می شود تا یک سری چیزهای بهتری را به دست بیاری، من از تو و مادرت دل کندم! تا بتوانم نوکری حضرت زینب را به دست آورم! ... مواظب خودتون باشید و سعی کنید طوری زندگی کنید که #خدا_عاشقت_باشد که اگر خدا عاشقت شود خوب تو رو خریداری می کنه #شادی_روحش_صلوات
🌴 یاد شهید #محمد_زمانی به خیر؛ اگه کاری رو قبول می کرد حتما انجام می داد. وقتی می فهمید کسی به کار نیاز داره بهش می گفت برات پیدا می کنم و دنبال کارش رو می گرفت. به هر کس می تونست رو می زد. حتی اگر طرف را چندان نمی شناخت، معرفش می شد. کارش رو راه می انداخت. 🌹🌹🌹🌹🌹 ای شهید دست ما را هم بگیر✋ #شادی_روحش_صلوات از مجموعه کتاب #معبر_تنگ @shabhayeshahid
🌴یاد #حاج_همت به خیر؛ خانومش یه بار لابلای سررسیدش، نامه های بسیجی ها رو دیده بود. یکی از اونا نوشته بود؛ من سر پل صراط جلوی تورا می گیرم. سه ماهه به عشق روی تو در جبهه منتظرم که فرمانده م رو ببینم. حاجی گفت؛ تو فکر نکن من آدم خوبی هستم که بسیجیها برام نامه نوشتند. من باید با محبت اینها عذاب پس بدم. #مگه_من_کی‌ام که اینها برای من نامه می‌نویسند؟! #صلوات کتاب #بانوی_ماه1 @shabhayeshahid
🌴یاد شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی بخیر؛ به خانومش توی کارهای خونه خیلی کمک می کرد و‌ وقتی خانومش می گفته خسته نباشید ازش می‌خواسته بگه ان‌ شاء الله #شهید_بشی تو وصیتش نوشته بود؛ ...اما من می نویسم تا هر آن کس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از اینکه یک جان بیشتر ندارم تا درراه ولی عصر (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم. #صلوات کتاب #یادت_باشد @shabhayeshahid
🌴یاد شهید #علی_چیت_سازیان به خیر؛ آلبومشو نگاه می کرد. آه می کشید و اشک می ریخت می گفت فرشته اینا همه عاشق اباعبدالله (ع) بودند به خاطر آقا خیلی عرق ریختند، خیلی زخمی شدند، خیلی بی خوابی کشیدن، خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن، خیلی زیر آفتاب سوختن، اما یه بار نگفتن خسته شدیم، به اینا نگاه می کنم تا یادم نره الان زمان آرزو و حرف نیست وقت عمل کردنه. #صلوات از کتاب #گلستان_یازدهم @shabhayeshahid
🌴یاد شهید #علیرضا_شهبازی بخیر؛ از روز اولی که وارد تفحص شد هر کاری می تونست انجام می داد و فقط فکر شهید پیدا کردن نبود. سحر مناجات پخش می کرد و بعدش آبجوش می زاشت. به قول معروف #کار_راه‌انداز بود؛ تدارکات، اطلاعات، شناسایی، ثبت نقشه، نگهبانی ایام نوروز با روی خوش مدام از کاروانها پذیرایی می کرد . می گفتن رضا یه استراحتی بکن. می گفت وقت خوابیدن زیاده... #صلوات از کتاب #معبرتنگ @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید مدافع حرم #مهدی_طهماسبی بخیر؛ شاگردانش می گفتند استاد بهمون می گفت کتاب و دفترها روجمع کنید و این چند توصیه رو گوش کنید: 1 نمازاول وقت 2 احترام به والدین 3 گریه برای اهل بیت مخصوصاامام حسین علیه السلام 4 پهلوان باشیم و استاد خودش مرام پهلوانی را با پیکر سوخته اش در این راه به اثبات رسوند #شادی_روحش_صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #حسن_تهرانی_مقدم بخیر؛ رفته بود برای بازدید از موشک فوق پیشرفته روسی. به کارشناس موشکی شون گفت فناوری این موشک را به ما یاد بدین اونا خندیدن گفتن امکان نداره حسن خیلی جدی گفت ولی ما #خودمون_اینو_می‌سازیم اونا دوباره خندیدند. با تلاش بسیار وقتی از ساختش ناامید شدند حسن راهی مشهد شد روز سوم که در حرم ماند حلقه مفقوده به ذهنش رسید. برگشت و بهتر از آن را ساختن. @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #سیدعلی_موسوی بخیر؛ روز عروسیش گفت ماشین را گل نزنید تا خودنمایی نشه. اصرار هم نکنید در جمع خانوما بیام. مجلس عروسیش ساده بود و پر از عطر صلوات و مولودی و بگو و بخند. داماد هم تا رسید در مجلس، کتش را در آورد . تو این وادی ها غرق نمی شد. در خواستگاری هم گفته بود من نه نماز جمعه و جماعتم را ترک میکنم، نه هیئت و دعا رو. #فقط_برای_انجام_وظیفه ازدواج می کنم. @shabhayeshahid
🌴 یاد فرمانده تفحص #شهید_مجید_پازوکی بخیر؛ در تفحص می گفت مثل زمان جنگ هر روز را با یک #رمز شروع می کنیم مثلاً یا قاسم ابن الحسن،یا امام حسن مجتبی علیه السلام. تاکید داشت قبل از کار #وضو داشته باشیم و به ائمه توسل کنیم تا مدد کنند شهدا زودتر پیدا شوند... مجید خیلی اهل هیئت بود و بسیار شوخ طبع بود ولی توی کار با هیچکس شوخی نداشت و خیلی جدی بود مجید ۱۷ مهر ۸۰ شهید شد @shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴یاد شهید #محمدحسین_حدادیان بخیر؛ خیلی دلش می خواست مثل شهید حججی شهید بشه. روز آخر مادرش بهش می گه نرو وسط درگیری. مثل همیشه دستشو رو سینه می زاره ولی مثل همیشه نمی گه‌ #چشم . روزی که حضرت آقا رفتند منزل این شهید ۲۲ ساله و عکسش را نگاه کردند گفتند این شهید سراسر نور است و لباس خادمی هیئتش را بوسیدند و بر پیشانی گذاشتند. چه زود به حججی پیوست. @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید مدافع حرم #عبدالله_باقری ( بادیگاردی از سپاه انصار المهدی ) بخیر؛ تو یکی از جلسات در سوریه گفت: "ما مدافع حرم نیستیم بلکه ما به خانم حضرت زینب سلام الله علیها #پناه_آوردیم و این ما هستیم که پناهنده و فدایی ایشان شده ایم". بعد از عملیات ها با یادآوری صحبت حضرت آقا که "اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید" خستگی رو از تن و جان بچه ها بیرون می کرد. #شادی_روحش_صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهیدان رضا و حسن و علی #مظفر بخیر ؛ مادرشون می گن سال 55 رفتیم کربلا. کنار ضریح امام حسین (ع) نشستم و یک دل سیر گریه کردم. اونجا به امام حسین(ع) گفتم، ما که از زنان بنی اسد کمتر نیستیم! کربلا نبودیم تا یاریت کنیم اما حالا جوانان رشیدی دارم که دلم می‌خواد برایت قربانی کنم. وقتی خبر شهادت سه فرزندم را یکجا دادند، عهدم یادم اومد و سجده شکر به جا آوردم که قربانیهایم قبول شد. @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید مدافع حرم #محمدمهدی_لطفی_نیاسر به خیر؛ از وقتی خودشو شناخت همیشه #برنامه_ریزی میکرد و بر مبنای برنامه ریزی عمل میکرد، تازه برنامه ریزی اش هم جامع بود. بالای برنامه اش نوشته بود؛ باید وقت را مهار زد باید زمان را رام کرد باید در وقت اسراف نکرد، باید بفهمم چه کارهایی دارم و چه وظایفی بر عهده من است. تازه #برای_شهادت_هم_برنامه‌ریزی_داشت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #شادی_روحش_صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید مدافع حرم #عباس_دانشگر به خیر؛ یه جوون دهه هفتادی که وقتی وارد دانشگاه امام حسین علیه السلام شد همیشه مي‌گفت نكند ما به اندازه‌اي كه حقوق دريافت مي‌كنيم به همان اندازه كار نكنيم؟ همين كه در سپاه خدمت مي‌كنيم و توفيق خدمت در اين نهاد انقلابي را داريم بايد خدا را شاكر باشيم و حقوق و مزايا كمترين چيز براي ماست.» از کتاب #اینجا_حلب_به_گوشم @shabhayeshahid
🌴یاد هنرمند شهید #بهروز_مرادی بخیر؛ یکی از ویژگیهای شاخصش این بود که از همان روز های اول جنگ شروع کرد به #ثبت_خاطراتش ؛ همون چیزی که ما بعضا ازش خیلی غافلیم. بچه هایی که نویسندگی می کردند از خاطرات بهروز استفاده میکردند. طوری خاطرات را برای دیگران تعریف می کرد و‌می نوشت که فکر میکردند همان موقع دارد اتفاق می افتد. #شادی_روحش_صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید مدافع حرم #روح‌الله_قربانی بخیر؛ همسرش می گه از خيابان انقلاب رد مي‌شديم. مردي كنار ماشینش ايستاده بود و كمك مي‌خواست. بخشي از ماشينش آتش گرفته بود. چون احتمال انفجار بود كسي جلو نمي‌رفت. روح‌الله تا اين صحنه را ديد زد روي ترمز. هميشه در صندوق عقب آب داشتيم. آب‌ها را برداشت و دويد و آتش را خاموش كرد. راننده اشك مي‌ريخت و تشكر مي‌كرد. مي‌گفت: جوان! خدا عاقبت به خیرت کنه. @shabhayeshahid