♦️ #معرفی_کتاب
کتاب «نان سالهای جنگ»؛ مروری بر نقش زنان روستای صدخرو سبزوار در پشتیبانی جنگ به همت انتشارات «راه یار» منتشر شد. این کتاب تنها بخش کوتاهی از ناگفتههای حضور و نقش زنان در هشت سال جنگ تحمیلی است.
🔰🔰🔰🔰
#کتاب #نان_سالهای_جنگ | محمود شمآبادی | طاقچه
https://taaghche.com/book/82695/%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF
🌷کانال شبهای با شهدا🔰🔰
https://eitaa.com/shabhayebashohada
🌙 شب جمعه #به_وقت_حاج_قاسم
صدام با رژیم بعثش به خط پایان رسیده بود. از آن طرف آمریکایی ها سعی داشتند صدام را که موی دماغ شده بود از میان بردارند، از این طرف مجاهدان عراقی برای صلاح و مشورت آمده بودند سراغ حاجی .
یکی از عراقیها گفت صدام قاتل شهدای ماست. حالا که آمریکاییها وارد عراق شدند و میخوان صدام را از بین ببرند آیا باهاشون همراه بشیم؟
خون حاجی به جوش آمد و گفت: دشمنی ما با صدام معنایش این نیست که با آمریکاییها دوست هستیم و بریم دست توی دستشون بگذاریم و برای نابودی صدام با آنها همراهی کنیم و...
توی آن جلسه نطق کوبنده ای کرد. نطقی که جایی برای هم پیمانی و دوستی با آمریکایی ها نگذاشت . طرف از حرفی که زده بود شرمنده شد.
راوی ؛ حجة الاسلام سعادت نژاد
📚 برگرفته از کتاب #سلیمانی_عزیز
🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی صلوات
✏️ #مکتب_حاج_قاسم
https://eitaa.com/shabhayebashohada
این گل پرپر از کجا آمده
از سفر کرب و بلا آمده
صدای قدم های استوار و مردانه ات علمدار احیای یاد و نام زنان شهیده شده است و تمام قد مفهوم حضور زنان در معرکه جنگ و جهاد را شهادت دادی .
به یقین بهشت زیر قدم های مادرانه ات به خود
می بالد . خوش آمدی مادر شهیدم 🕊
💐 دعوتید به معراج شهدا
💠 مراسم وداع با اولین بانوی تفحص شده "شهیده فاطمه اسدی" در معراج شهدای تهران
⏱ شنبه ۲۲ آبان
از ساعت ۱۵ الی ۱۷ (ویژه خواهران)
و از ساعت ۱۷ الی ۲۰ (عمومی)
📍پارک شهر، خیابان بهشت، معراج شهدا
🚝 نزدیک ترین ایستگاههای مترو: ایستگاه امام خمینیره و ۱۵ خرداد
#روایت_خوبی_ها
#زنان_شهیده
#تفحص_مادرانه
https://eitaa.com/shabhayebashohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علی اصحاب الحسین (علیه السلام)
دایه جان، حکایت عاشقانه ات ، درنگی ناگاه بود برای تکامل قلب هایی که از درد پینه بسته اند ،
آن لحظه که غریبانه درد ها را نفس می کشیدی و با آخرین رمقی که در وجود ناشناخته ات بود ، لالایی های پریشانت را مادرانه زمزمه میکردی ،
در تمام آن لحظات فقط خدا می دانست که تقدیر نگاه معصومانه ات ، پنجره ای رو به سوی نور است و بس ...
دایه جان، و امشب با عروج تابوت مطهر و چشمان آسمانی ات در سایه امام رئوف، انعکاسی از اجابت بود ی و مسافری بهشتی 🕊
نگارنده متن: خانم سمانه نوروزی
#روایت_عاشقی
#مادر_شهیدم
#شهیده_فاطمه_اسدی
https://eitaa.com/shabhayebashohada،
🌙 شب جمعه #به_وقت_حاج_قاسم
آمریکا هر چه پول و امکانات داشت داده بود به صدام تا ایران را به زانو در بیاورد اما نشد که بشود
وقتی دید صدام کاری از پیش نمی برد به عراق حمله کرد. می خواست بعد از گرفتن عراق، خودش مستقیم به ایران حمله کند.
نیروهای آمریکایی ریخته بودند توی نجف. زمزمه ها را می شنیدیم که می خواهند بیایند سمت صحن و معلوم نبود چه بر سر مرقد امیرالمومنین علیه السلام در می آورند.
خیلی از مجاهدان عراقی که در ایران بودن. برای دفاع آمده بودند مردم عادی هم بودند اما نیاز به یک فرمانده خیلی احساس می شد.
همان روزها سر و کله حاجی پیدا شد . با دشداشه عربی آمده بود مقرمان، نزدیک حرم امام علی علیه السلام.
باورم نمی شد. پرسیدم حاجی چطور خودت رو به اینجا رسوندی ؟ چطورش رو نگفت ولی گفت اومدم این آمریکایی ها رو از اینجا بندازم بیرون.
خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و راه گذاشت جلوی پایشان. با مدیریتش گروه های مختلف مقاومت را هم آورد پای کار .
همه که دست به دست هم دادند، شر نیروهای آمریکایی برای همیشه از سر مردم نجف کم شد.
راوی ؛ حجة الاسلام سید حمید حسینی
📚 برگرفته از کتاب #سلیمانی_عزیز
🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی صلوات
✏️ #مکتب_حاج_قاسم
https://eitaa.com/shabhayebashohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیستوپنجم آبان تا آخر آبان، از روزهایی است که نهفقط اصفهان بلکه کشور و تاریخ و معارف ما آن را نباید هرگز فراموش کند. در بیستوپنجم آبان سال ۶١ در یک روز اصفهانیها حدود ۳۶۰ شهید را تشییع کردند؛ این چیز کوچکی نیست. حدود ۳۶۰ شهید در یک روز وارد اصفهان شدند و روی دست مردم تشییع شدند. شما جوانها نبودید، آن روزها را ندیدید، آن حماسه و آن شور را ندیدید. چند روز بعد [هم] -اینکه عرض میکنیم تا آخر آبان، چون شاید هنوز به سیاُم آبان نرسیده بود- ۲۵۰ شهید دیگر را وارد اصفهان کردند؛ باز مردم تشییع کردند، روی دست گرفتند و با استحکام، طاقت نشان دادند؛ خیلی طاقت میخواهد، خیلی ظرفیّت میخواهد. ظرفیّت روحی بالاتر است از ظرفیّت جسمی و ظرفیّت اجتماعی. اینکه مردم یک شهر بچّههای خودشان را، جوانهای خودشان را ، آنهم بهترین جوانها را، بر روی دستشان تشییع کنند و خم به ابرو نیاورند، خیلی مهم است. اینها را اگر در تاریخ نوشته بودند، در کتابها برای ما میخواندند، ما راحت باور نمیکردیم امّا به چشم خودمان دیدیم. چطور طاقت آوردند؟ در همان روز و فردای آن روزی که حدود ۳۶۰ شهید تشییع شدند، جوانها صف کشیدند برای رفتن به جبهه و رفتند. دو لشکر قَدَر که در شهر اصفهان و شهرهای استان اصفهان بودند -لشکر امام حسین (ع) و لشکر نجف- دوباره پُر شد از جمعیّت جوان مؤمن و فداکار. نه پدر و مادرها مانع شدند، نه جوانها تردید کردند. دوباره همان دو لشکر خطشکن که این ضایعهی سنگین بر آنها وارد شده بود، پُر شد. در عملیّات محرّم بیشتر شهدا اصفهانی بودند؛ اصفهان این است. نباید بگذارید این فراموش بشود.
بیانات رهبری در دیدار مردم اصفهان