eitaa logo
شبهای با شهدا
288 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد شهید بخیر؛ 🌴 تا آنجا که می توانست در روزهای جنگ می نوشت. یادداشت های دوران مقاومت او جزء زیباترین دست نوشته های تاریخ دفاع مقدس است. اگر روزنوشت های این شهید را از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ مطالعه کنیم متوجه رشد جهشی او خواهیم شد این رشد بیهوده نبود کتابهایی که مطالعه می کرد در جلساتی که شرکت می‌کرد نوارهای بزرگانی که گوش میداد در رشد او موثر بود. از سال ۱۳۵۸ را که برای شروع خودسازی داده بودند، همراه دیگر یارانش اجرا می کرد این دستورالعمل عبارتند از ؛🔰🔰 1- های پنج گانه را در پنج نوبت بخوانید. 2-روزهای دوشنبه وپنج شنبه را حتی المقدور بگیرید. 3-اوقات را کم کرده وبیشتر قرآن بخوانید. 4-به تهیدستان کنید. 5-برای و پیمان اهمیت فوق العاده ای قائل شوید. 6-از مواضع دوری کنید. 7-در وباشکوه شرکت نکرده وخود نیز چنین مجالسی نداشته باشید. 8- بپوشید. 9-زیاد نکنید و دعاهای روزانه را بخوانید.(به خصوص دعای روز سه شنبه) 10- کنید. 11-بیشتر کنید. 12- را بیاموزید. 13- و تجوید را بیاموزید ودر هر زمینه ای هشیار باشید. 14- کار نیک خود را کنید و را به یاد آورید. 15-از نظر به تهیدستان واز نظر به اولیاء الله بنگرید. 16-از واخبار مربوط به با اطلاع شوید شادی روحش @shabhayeshahid
یاد سردار شهید #حسین_همدانی بخیر؛ 🌴حسین از سه سالگی یتیم شد و بخاطر همین از کودکی #نان_آور خانواده بود.با اینکه ۵ سال بیشتر نداشت شاگرد عطاری شد روزی یک ریال مزد می گرفت و هر روز عصر می آورد و مادرش میداد‌. برایش کار عار نبود.بعد از شاگرد عطاری شاگرد اوستای کفاش شد و پینه دوزی کرد.مدتی هم شاگرد باطری سازی شد.در این مدت حتی یک نفر از او گلایه و شکایت نکرد. بعد از آن شاگردی دایی خود که راننده کامیون بود را قبول کرد. حسین با مادر و خواهرهایش در خانه ای بزرگ کنار دایی و خانواده او زندگی میکرد. او یکجا بند نمیشد عرق میریخت و کار میکرد . مادرش میگفت #تربت سیدالشهدا رو که پدر و مادرم از کربلا آورده بودن به دهان حسین گذاشتم بی #وضو شیرش ندادم و گوشش را با #روضه امام حسین(ع) عادت دادم. #نذر کردم که حسین نوکر اهل بیت علیهم السلام باشه.بچه ام از وقتی که پاش به هیئت امام حسین باز شد کفش از پا کند و پابرهنه شد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #ایام_محرم روزهای تاسوعا و عاشورا هرجا بود باید به همدان میرفت و پیراهن سیاه هیئت ثارالله سپاه همدان را می پوشید و #عزاداری میکرد. سردار عزیز جعفری خانه ای دو طبقه در خیابان ایران گرفته بود و از حسین که معاونش بود خواست که طبقه دوم آنجا سکونت کند.خیابان ایران یک امتیاز فوق العاده داشت و آن جلسه هفتگی اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی بود.وقتی از پای منبر حاج آقا برمیگشت انگار از وسط بهشت خدا آمده بود پر از #انرژی و #نشاط بود. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید شیخ #محمدحسن_شریف_قنوتی بخیر؛  محمدحسن شریف قنوتی که در روزهای آغازین جنگ تحمیلی به شیخ شریف شهرت یافت، نخستین روحانی مجروح، اسیر و شهید دفاع مقدس است هنگامی که در زندان پهلوی می‌خواستند لباس روحانیت از شیخ شریف به در کنند ، او با شجاعت گفته بود: " شما که جای خود دارید اربابان شما هم از این لباس می‌ترسند، بی‌جهت خودتان را خسته نکنید که هرگز از این جامه روحانی جدا نخواهم شد." 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 *در وصیتنامه از شیخ شریف: کاش فرقم مانند مولایم علی شکافته شود    🍃🍃🍃🍃🍃 سیده زهرا حسینی از جانبازان و مدافعان روزهای مقاومت خرمشهر، در کتاب دا از شهادت شیخ شریف قنوتی اینچنین روایت می‌کند: "از جوانی پرسیدم:از شیخ شریف قنوتی خبر دارید؟.. گفت: شیخ را به بدترین وجه شهید کردند. پرسیدم چگونه؟ مگر چه کردند؟ گفت: روز بیست و چهارم مهر، عراقی‌ها تا چهل متری رسیده بودند. شیخ و چند نفر دیگر را که داخل ماشین بودند به گلوله می‌بندند. همه مجروح می‌شوند. شیخ را بیرون می‌کشند. از او می‌خواهند که به امام توهین کند. شیخ که زیر بار نمی‌رود و بعد در دهانش گلوله خالی می‌کنند. شیخ به شهادت می‌رسد. عمامه‌اش را برمی‌دارند، دورتادور کاسه سرش را می‌برند و هلهله‌کنان توی خیابان می‌دوند و فریاد می زنند، یک خمینی را اسیر کردیم، یک خمینی را کشتیم... شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید #رضا_حاجی_زاده به خیر؛ مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم. جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری؟ می‌دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود، من هم در جواب فیلمبردار گفتم: انشاءالله عاقبت ما ختم به #شهادت شود. من رضا را خیلی دوست داشتم، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود. بعد از رضا پرسید شما چه آرزویی دارید؟ گفت همین که خانم گفت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 آقا رضا همیشه می‌گفت من دوست دارم یک شغل دوم پیدا کنم که اگر روزی سپاه به من حقوق نداد #به_خاطر_پول_بیرون_نیایم یعنی اینقدر عاشق کارش بود شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴یاد شهید #خیبر_جعفری بخیر؛ در تاریخ ۶۳/۱۲/۱۷ به همراه وصیتنامه ، این قسمت را برای برادرش می نویسد : برادرم رضا سلام ، اکنون که این وصیت نامه و این نامه را می نویسم در جبهه هستم . عازم رفتن به خط مقدم برای جنگ با متجاوزین کافر بعثی عراق و نوکر آمریکا و شوروی . تو حالا کوچک هستی بطوری که نمی توانم همه حرف هایم را با تو بگویم . این را می نویسم برای روزی که بزرگ می شوی . بدان که تو برادری داشتی که خدایش توفیق جهاد داد و لباس زیبای شهادت را بر اندامش برازنده ساخت . انشاء الله . دلم می خواهد وقتی بزرگ شدی ، یک جوان مسلمان حزب الهی و عاشق خدا باشی . سرباز واقعی امام زمان (عج) ، پیرو ولی فقیه ، یک اسوه و نمونه باشی و بدان می توانی باشی . دست از اسلام بر مدار و آن را مو به مو اجرا کن . خداوند توفیق دهد به هر دومان و به همه مان که در بهشت همدیگر را ملاقات کنیم. خیبر در دفترچه خاطراتش انگیزه رفتن به جبهه را این چنین تعریف می کند : یاری اسلام، لبیک به ندای امام ، خودسازی ومبارزه با نفس خالص شدن ولایق شهادت گشتن . آنان که به راه عشق سرگردانند                          پیچ وخم این مسیر را می دانند از سجده بی رکوعشان پیدا بود                          بی دست نماز عاشقی می خوانند سخنی از شهید خیبر جعفری: عید ما وقتی است که بر سر تربت پاک حسین(ع)درکنار قبور شهدای کربلا زیارت عاشورا بخوانیم عید واقعی ما وقتی است که  همه محرومین جامعه به نان ونوایی رسیده باشند ودیگر محروم ومحتاج در جامعه نباشد. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #محمدتقی_مخزن_موسوی بخیر؛ بعضی مواقع بچه های سپاه افرادی را دستگیر می کردند که جرم چندانی نداشتند. ایشان بلافاصله در جریان امور قرار می گرفت و با آن افراد از در مهربانی و شفقت اسلامی صحبت و در همان لحظات اولیه آنان را از کارشان پشیمان می کرد. هیچ وقت برای نظام دشمن درست نمی کرد؛ بلکه با دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه چنان لطیف برخورد می کرد که از کار و رفتار خوبش به گریه می افتادند.. تازه، بعد از آزاد شدنشان، باز هم به آنها سرکشی می کرد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خیلی اهل مشورت و مشاوره بود. از همه بزرگان و مسئولین شهر و حتی زیردستانش در تمامی امور جامعه مشاوره می گرفت؛ اما در تصمیم گیری هایش قاطع بود و دستورات صادره را اول خود اجرا و بعد به زیردستان ابلاغ می کرد و اگر کسی تخطی می کرد، او را به صورت خصوصی در اتاقش می برد و امر به معروف می کرد.. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید #علی_جرایه بخیر؛ علی، نوجوانی بود که دوازده سال بیشتر نداشت، نوجوانی رشید، آراسته با چهره‌ای بشاش، نورانی و متین و خوش‌رو که بعد‌ها در طول دوران آموزشی زبانزد همه بچه‌ها و حتی مربیان پادگان شده بود. دارای هوش و نبوغ بالایی بود که به سرعت فنون رزمی را فرا گرفت و خیلی سریع موفق شد، مجوز حضور در عملیات مهمی، چون والفجر ۵ را اخذ نمود در این عملیات علی به تیم خط شکن رفت و با اصابت ترکش به جمع شهداء پیوست. او در وصیت نامه اش نوشته است: سلام بر پیامبر بزرگ اسلام و درود فراوان بر رهبر کبیر انقلاب؛ امام خمینی و سلام بر پدر و مادر مهربانم. من علی جرایه ... با دلی سرشار از ایمان و با اعتقاد و آگاهی که از اسلام عزیز داشتم راهی جنوب کشورمان و دفاع از نوامیس اسلام، از چنگال غارتگران و غاصبان و نوکران آمریکا شدم و می‌روم که درس عبرتی باشد برای دیگر تجاوزگران که قصد تجاوز به سرزمین‌های محروم اسلام را دارند. پدر و مادر جان خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و از جانب پروردگارشان روزی می‌گیرند. وصیت من به شما این است که هیچوقت امام عزیزمان را تنها نگذارید و پیرو مکتب ولایت فقیه باشید. پدر و مادرم برای من گریه نکنید، زیرا که باعث شادی منافقین خواهد بود. شادی کنید که شما هم به خدای متعال هدیه‌ای تقدیم کرده‌اید. همیشه نماز بخوانید و روزه بگیرید و امام و رزمندگان را دعا کنید.‌ شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید #مهران_اقرع بخیر؛ در دیدار صمیمانه ای که با آقا داشتیم گفتم: مهران آن موقع که هنوز سرکار نرفته بود به من می گفت برام دعا کنید خودم برم بیت، محافظ آقا بشم. آقا فرمودند: حالا شما به ایشان بگویید برای ما دعا کنند که به شهادت برسیم. قدر خودتان را بدانید. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 محبوبیت مهران بین همه  به خاطر مهربانی بیش از حدش بود. برای همه دلسوزی می کرد. یک روز سرش را بر روی زانوانم گذاشته بود و می گفت: مادر خیلی ناراحت هستم. با دو نفر از سربازان  تند برخورد کردم؛ اما مجبور شدم. رهبرم مرزها را دست ما سپرده است. به ما اعتماد کرده است، مرز دست ما امانت است. من مسئولم که همگی کارشان را درست انجام دهند ولی از طرفی ناراحت آن دو سرباز هستم. روز تشییع پیکر مهرانم آن دو سرباز را دیدم که جلوی عکس مهران بیش از همه بی قراری میکنند   🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تازه از مرخصی آمده بودم، نزدیک ظهر بود رسیدم پایگاه؛ خواستم به پایگاه وارد شوم که چشمم به شهید اقرع افتاد که در پیش ایستاده بود و همه پرسنل پایگاه اعم از کادر و وظیفه پشت سرش نماز می خواندند. همان جا بود که فهمیدم شهید اقرع نمازجماعت را در پایگاه های مرزی برگزار نموده است. نه تنها من بلکه کل پرسنل پایگاه خوشحال بودند چون جو پایگاه یک جور شده بود و همه لذت می بردند. شادی روحش #صلوات برگرفته از کتاب ؛ #مهران_می‌خندد @shabhayeshahid
یاد شهید #میثم_نظری بخیر؛ من دو دختر و دو پسر داشتم که از میانشان میثم عاقبت بخیر شد و به شهادت رسید. متولد نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۷ بود. در یکی از مغازه‌های پاساژ علاءالدین کار تعمیر موبایل انجام می‌داد. پسرم مجرد بود. بسیار به بزرگ‌تر‌ها به‌ویژه من و مادرش احترام می‌گذاشت. در کارش دقت زیادی داشت. همیشه به حق‌الناس توجه داشت. نگران بود نکند حق مشتری بر گردنش بماند برای همین به نحو احسن کار انجام می‌داد. و در پاساژ علاءالدین معروف شده بود به #حلال_خوری بچه معتقدی بود، در عین حال شوخ‌طبع و با خواهر و برادرهایش مهربان بود. ارادت زیادی به اباعبدالله (ع) داشت. عاشق روضه حضرت علی اصغر (ع) بود. خیلی مقید بود حتی اگر دوی نصفه شب می‌خوابید نماز صبحش قضا نمی‌شد. بعد از شهادتش متوجه شدیم که از مدت‌ها پیش به آسایشگاه سالمندان می‌رفت و به آن‌ها خدمت می‌کرد. کار‌های خدماتی و نظافتی سالمندان را بر عهده داشت و آن‌ها را به حمام می‌برد. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴یاد شهیدان به خیر؛ همه برادرها دست پرورده پدری هستند که یک نماز را بدون جماعت نخواند و در تمام سال های زندگی عرق ریخت و نان زحمتش را خورد، بعید نبود از خانواده ای که همه چیز خود را در راه اسلام و انقلاب گذاشته اند، سه پسر هم فدای اسلام شود. محمد سرباز بود و در ۱۶ شهریور سال 1357 که رژیم شاه، سربازان را مسلح می کنند برای حمله به مردم، از پادگان فرار می کند و شب اول محرم در تظاهرات سر چهار راه سرچشمه با اصابت یازده گلوله به شهادت رسید مصطفی سن و سال کمی داشت و به او اجازه ورود به جبهه را نمی دادند ، آنقدر به این در و آن در زد تا راهش دادند و از ترس اینکه اگر برگردد دوباره در جبهه راهش ندهند به مرخصی نمی آمد، در عملیات بدر سال 1363 در شرق دجله به شهادت رسید و جنازه اش هم همان جا ماند و هنوز که هنوز است جنازه ایشان برنگشته. بعد از او مرتضی در سال 1365 در عملیات فکه به شهادت رسیدند تنها داماد خانواده پالیزوانی شهید محمد همایون هم در فاو ۹ ماه بعد از شهادت آقا مرتضی به شهادت رسیدند در قسمتی از وصیت‌نامه شهید دانشجو «مرتضی پالیزوانی» چنین آمده است: جز خدا به چيزهاي ديگر نينديشيد. دنيا، دار گذر است و اگر خواستيد از من تقدير كنيد از فكرم پیروی کنید ... پسرم محمد! من عاشق تو بودم و افتخار كن كه پدرت راه خميني(ره) را ادامه داده است و از تو مي خواهم راهم را ادامه دهي و از كتاب‌هايم استفاده كني و بدان پدرت فقط و فقط براي خدا و تحت حكومت مطلق امام خميني(ره) و با اطلاعات اسلامي كه از استاد مطهري گرفته بود شهيد شد . شادی روحشان @shabhayeshahid
🌴یاد شهیدان #ظل_انوار بخیر؛ هر سه برادر در یک روز و یک عملیات (19 دي ماه سال 65 در عملیات کربلا ) به شهادت رسیدند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مهندس شهيد كمال ظل انوار از استادان هنرستان فني شهيد غفاري كوار بود ، شهيدي كه در سال 1358 زماني كه انقلاب اسلامي ايران روزهاي آغازين قيام مردم را پشت سر مي گذاشت ، هنرجويان را بيدار مي كرد و مي گفت : بچه ها بيدار باشيد آمريكا با چكمه هايش خواهد آمد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مهدی می گفت: روزی بر روی چمن حیاط دانشگاه نماز می خواندم. حراست دانشگاه مرا خواند. به محض ورود به دفتر حراست، مامور ساواک سیلی محکمی بر صورتم زد و گفت: مگر اینجا مسجد است؟!... نماز که می خوانی ریش هم که داری... کتانی هم که می پوشی... پس بگو چریکی هستی ؟؟ فکر کردی مملکت دست اجنبی پرستهایی مثل شماست؟ مهدی در جواب می گوید: ما اجنبی پرست نیستیم ما ریشه در اعماق این خاک داریم... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 جمال بصورت همزمان در دانشگاه درس میخواند، به جبهه میرفت و در جهاد هم خدمت میکرد و همواره به مناطق محروم سرکشی میکرد. او شخصی بسیار خوش اخلاق و با محبت و آشنا به احکام اسلام بود، و در برابر ضد انقلاب بسیار سختگیر و جدی بود شادی روحشان #صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید #سکینه_بیگم_نیک_نژاد به خیر؛ سکینه به دلیل احساس وظیفه، به همراه همسرش و فرزندانش به یکی از نقاط مرزی رفت تا کودکان محروم مهرانی را از نعمت #معلم بهرمند سازد. تا جایی که به همراه شوهرش برای دختر دانش آموز مهرانی که با پدر نابینایش زندگی می‌کرد، #خانه‌ای_ساخت. زندگی در مهران برایشان شیرین بود اما به دلیل شرایط کاری همسرش و شرایط بد آب و هوای مهران به ناچار به تهران بازگشتند.  سکینه که شور و شعور وصف ناشدنی‌اش، او را شیفته امام(ره) و انقلاب اسلامی کرده بود؛ با #تبلیغ در خانواده و مدرسه به یاری نائب امام زمانش شتافت. پس از به ثمر رسیدن نهال انقلاب اسلامی و بازگشایی مدارس به سنگر تعلیم بازگشت و #معاونت_مدرسه راهنمایی ترکمان را به عهده گرفت؛ در کنارش تعلم را هم رها نکرد و در مقطع #کارشناسی_ارشد مشغول به تحصیل شد.   با شروع جنگ تحمیلی، در مدرسه به #جمع‌آوری_کمک‌های_مردمی می‌پرداخت و سعی می‌کرد همزمان دانش‌آموزان را با آرمان‌ها و #ارزش‌های_انقلاب آشنا سازد. تلاش‌های سکینه به قدری به ثمر نشسته بود که برخی دانش‌آموزان او را #مادر صدا می‌زدند... شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid