eitaa logo
شبهای با شهدا
295 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴یاد شهید به خیر یک جوان بیست و چندساله با ریش های کم پشت و سرو وضع خاکی ،گوشی را گرفته بود دستش و داشت از پشت بی سیم نیروها را هدایت می کرد. توی همان نگاه اول به دلم نشست. تا مارا دید ،لبخندی روی لبش پررنگ تر شد .سری تکان داد و سلام کرد. مهجور دست روی شانه ام زد و گفت:برادر زین الدین ،ایشون آقای آینه ست، جانشین واحد خمپاره. یواشکی طوری که آقا مهدی نشنود، پرسیدم:مهجور این بنده خدا کیه؟مگه نگفتی بریم پیش فرمانده؟پس درویش کجاست؟ گفت: از دیروز که حسن درویش تیپ رو تحویل داده رفته، آقا مهدی فرمانده ی تیپه، در آن آشفته بازاری که نیروها داشتند بر می گشتند و عملیات به بن بست خورده بود،دلم مثل آب روی آتش می جوشید، دیدنش آرامم کرد. آقا مهدی همین طور بود، هرجا که به تنگنا می افتادیم و فکر می کردیم زمین به آسمان رسیده، نگاهش، خنده اش، دو سه کلام حرفش زیر و رویمان می کرد.بعد یک حال و احوال درست و درمان که حسابی سر کیفم آوزد، چند تا دستور داد و گفت:از این به بعد خودت مسول واحد خمپاره ای. برو ببینم چه کار می کنی. (روایت مجید آیینه) شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshahid