eitaa logo
شبهای با شهدا
296 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ارتباط با ما👇👇 @Samanoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴یاد شهید به خیر *بابا گفته برنمی‌گردم... بعد از یک ماهی که در خانه دائماً صحبت از مدافعین حرم بود، ساعت 8 شب چهارشنبه، 4 آذر 94 با او تماس گرفتند... ساعت 12 و نیم، یک نیمه شب جلسه‌ای با بچه‌ها در اتاق گذاشت که من هم بین‌شان نبودم. به آنها گفته بود «به سفری می‌‌روم که شاید برنگردم...» به محمدرضا هم گفت «تو مرد خانه‌ای!» به آنها گفته بود «هیچ‌وقت سرتون رو پایین نندازید! همیشه سربلند باشید.» متنفر بود از اینکه به بچه‌های شهدا یتیم گفته شود! بچه‌ها که از اتاق بیرون آمدند گریه می‌کردند. با اینکه به آنها گفته بود از حرف‌هایش به من چیزی نگویند، اما تا به محیا گفتم «چی شده مامان جان؟» گفت «بابا گفته شاید برنگردم!» *اعتبار کفش‌های مرد خانه محسن 25 روزه به شهادت رسید. یادم هست روزهایی که در سوریه بود ایامی بود که شبهات رفتن به سوریه بسیار زیاد مطرح می‌شد. شب‌ها کفش‌هایش را پشت در خانه می‌گذاشتم تا کسی متوجه نبودن او نشود. برای من انگار که حتی کفش‌های مرد خانه‌ام هم اعتبار دارد. *حس نیاز جامعه واقعاً الگوی زیبایی است شهید محسن، در سن 34 سالگی دو لیسانس و یک فوق لیسانس داشت. در اواخر هم برای آزمون وکالت ثبت‌نام کرده بود که البته بی دلیل نبود. برای کارهای حقوقی یکی از اقوام به دادگاه زیاد مراجعه داشت و بعد از آن به من می‌گفت: «احساس نیاز کردم که جامعه باید وکیل متدین و مذهبی داشته باشد تا از حق مردم به خوبی دفاع کند.» شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshahid