✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 رفتار با خانواده شهدا
🔘 دکتر علاءالدین بروجردی :
💠 در سال ۱۳۷۹ به اتفاق آقای حسینی نسب ، که اهل بروجرد و پدر سه شهید و جانباز است ، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. معظم له با #گرمی با آن پدر شهید برخورد کرد. حدود یک ساعت آقای حسینی نسب با #آقا ملاقات کرد.
جلسه ، #جلسه_محبت بود. برای من خیلی جالب بود ، رهبری که لحظه لحظههای وقتش ارزشمند است و باید صرف حل مشکلات جهان اسلام شود ، اینگونه عنایت می کنند و با یک #پیرمرد به گفتگو می نشینند.
این یک نمونه از هزاران است. رفتار ایشان با #خانوادههای_شهدا برای همه مسئولان نظام ، درس و الگوست.
📚 پرتوی از خورشید ، ص ۹۳
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🌴یاد شهید #یوسف_کلاهدوز به خیر.
تابستان سال ۱۳۵۲ در شب ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها با زهرا موزرانی ازدواج کرد زهرا لیسانس شیمی از دانشگاه اصفهان بود.
یوسف یک پیکان آبی رنگ داشت با همان زهرا را به شیراز برد زهرا شنیده بود که یوسف با نظامیهایی که می شناسد فرق دارد و همینطور هم بود , نقاشی میکرد,از طبیعت عکس میگرفت, کلاس زبان میرفت و شبها قبل از خواب حتما کتاب می خواند, اولین کتابی که به زهرا هدیه داد سووشون اثر سیمین دانشور بود.
یوسف کلاهدوز مرد تنهایی بود, شاید چون هم نظامی بود و هم هنرمند, قبول اینکه او هنر را خوب می شناسدو اهل فهم و درک عمیق است برای هنرمندان که بیشتر یک نظامی می دیدنش سخت بود و نظامیها هرگز نمی توانستند بفهمند چرا فیلم میبیندو نقاشی کردن را دوست دارد.
سالها بعد که یوسف به قائم مقامی سپاه نائل شد به همراه دوستش حسن جلایی که او هم به سینما علاقه داشت و معتقد بود که هنر و مذهب باید با هم تلفیق شود , تهیه کنندگی فیلمی در مورد حضرت سلمان سفیر امام حسین علیه السلام را عهده دار شد و معتقد بود که : ما باید راجع به عظیم ترین واقعه مذهبمان حرف بزنیم و آثار هنری متعدد داشته باشیم, این در حالی بود که تلویزیون حاضر نشده بود تا تهیه کنندگی این اثر را بر عهده بگیرد
از یوسف دو فرزند به بادگار مانده, حامد و فاطمه, که هر دو فارغ التحصیل دانشگاه هنر در رشته سینما هستند
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayeshahid
ما در طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای #کلاهدوز در طبقه بالا،هیچ وقت متوجه ورود و خروج او نشدم،یک شب اتفاقی در را باز کردم دیدم پوتین هایش را در آورده و به دست گرفته و از پله ها بالا می رود،فهمیدم طوری رفت و آمد می کرده تا مزاحم همسایه ها نشود،صبح ها چون زود می رفت،ماشین را تا سرِ کوچه هل می داد و سپس آن را روشن می کرد تا مبادا مزاحم کسی شود.
📚به نقل ازفصل نامه مکاتبه و اندیشه صفحه180 گوینده خاطره همسایه #شهید_کلاهدوز
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🚨 خیلی سفر نرو !
💠 حاج احمد آقا خمینی (رض) نقل می کردند: امام ره ، خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند : « هر موقعی که تو به #سفر میروی ، من #مضطرب هستم که برگردی ، خیلی سفر نرو »
این از الهامات الهی و غیبی حق تعالی بوده است.
📚 حکایت نامه سلاله زهرا (س) ، ص ۱۹۵
📚 گلهای باغ خاطره ، ص ۶۸
https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیج لشگر مخلص خدا...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌴یاد شهید #اسماعیل_اصغری به خیر
عید سال ۶۴ بعد از عملیات بدر مرخصی آمدیم. اسماعیل به همراه چند نفر با ماشین پژوی ۵۰۴ پدرش دنبالم آمد و نیم روزی با هم بودیم. شب از طرف میدان قزوین به سمت محل می آمدیم.
دست راست اسماعیل چند روزی بود که در عملیات تیر خورده بود و کف دست و پنجه اش را تا نزدیک آرنج گچ گرفته بودند. برای دنده، دست راست گچ گرفته اش را روی فرمان نگه می داشت و به زحمت با دست چپ دنده را عوض می کرد. دقیقا سر دوراهی قپان، بدو ورود به خیابان امین الملک پیر مردی وسط خیابان جلوی ماشین دوید و محکم روی کاپوت کوبید. اسماعیل بلافاصله ترمز کرد. تا ایستادیم متوجه شدیم وضعیت قرمز بوده و داخل ماشینِ در حال حرکت بی خبر بودیم (در وضعیت قرمز می بایست توقف می کردیم و تمام چراغ ها بخاطر بمباران هواپیماهای دشمن خاموش میشد)
پیر مرد ول کن نبود. با غیظ و عصبانیت به طرف اسماعیل هجوم آورد. سرش را داخل ماشین کرد و در تاریکی با کف دست چند بار به صورت اسماعیل اشاره کرد. آن قدر عصبانی بود روبروی صورت اسماعیل با خشم صحبت می کرد آب دهانش می پاشید.
هیچیک از افراد داخل ماشین اصلا نمی دانستیم بیرون چه خبر بوده اسماعیل چند بار با صمیمت تمام عذر خواهی کرد و آنقدر افتاده و با احترام برخورد کرد که پیرمردِ شصت و چند ساله ی ضعیف جثه، از واکنش متواضعانه اسماعیلِ خوش قد و بالا آرام شد.
شاید در ابتدا فکر می کرد اوباش هستیم و از روی عمد به آژیر بی اعتنایی کرده ایم. اسماعیل حتی اشاره ای هم نکرد که خود، رزمنده ام و این دست داخل گچم بخاطر تیر دشمن است
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayeshahid
آقا شما بیا ، تدارک اطعام با " بسیج"
پرچم زدن به گوشه هر بام با " بسیج"
گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان
منحل نمودن خطر دام ، با " بسیج"
کرب و بلا مجال شما با سران کفر
یکسر نمودن خطر شام ، با " بسیج"
گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است
آقا...! قبور "قطعه گمنام" با " بسیج"
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸 فرا رسیدن هفته بسیج بر شما مبارک باد 🌸
https://eitaa.com/sobhehoseini
✅ #سیره_سیاسی_آقا
🚨 دقت نظر
🔘 تیمسار علی اصغر جمالی :
💠 یک روز در منزل حجت الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی بودیم.جلسه ای #خصوصی ، پیرامون مسائل کشور بود . بعد از مدتی قرار شد استراحت کنیم ، در حالی که #آقا روی زمین نشسته بودند و داشتند استراحت می کردند . یکی از مسئولین در مورد بحرانی که همسایگان در #خلیج_فارس برای جزایر سه گانه ایجاد کرده بودند ، صحبت میکرد. بعد یک مرتبه رفیقش گفت: این مسئله خلیج... همین جور می خواست ادامه بدهد که آقا یک مرتبه با تندی فرمودند: « آقا! شما چرا توجه نمی کنید؟! چرا خلیج ؟ یعنی چه؟ باید بگویید «خلیج فارس» ، حتماً #فارس را هم بگویید .
📚 خورشید در جبهه ، ص ۹۹ و ۱۰۰
📚 در سایه خورشید ، ص ۴۸
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🌴یاد شهید #محمد_بلباسی به خیر
✅ خیلی ساکت و مظلوم بود. خیلی هم نظم داشت، هر وقت از مدرسه میآمد خانه، اولین کاری که میکرد پلهها را تمیز میکرد و کفشها را دستمال میکشید، بعد دستهایش را میشست و جلوی آفتاب خشک میکرد.
✅ بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان میآمد لذت میبردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده. خودش غذا نمیخورد تا مهمانها غذایشان تمام شود.
✅ یکسال که ماه رمضان مقارن شده بود با ایام عید، محمد گفت من وضو میگیرم بروم مسجد. شب چهارشنبه سوری هم بود، موقع رفتن بچههای محل بهش میگویند بیا برویم آتش بازی، او میگوید دارم میروم مسجد، امشب شب قدر هم هست و نباید جشن چهارشنبه سوری بگیرید. بچهها هم برای اینکه اذیتش کنند بطری نوشابه پر از بنزین را خالی میکنند روی محمد و لباسش آتش میگیرد. بر اثر آن اتفاق پایش به شدت سوخت و با زحمت در بیمارستان مداوا شد.
❎ راوی:مادر شهید
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای زینب،بابا عکس قاب گرفته است😭😭🌷🌷🌷
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨اهمیت دادن به نماز اول وقت
🔘 سردار سرتیپ پاسدار شوشتری:
💠 تمام حرکات و رفتار آیتالله خامنهای برای ما درس معنویت بود. وقتی که رئیسجمهور مملکت ، بی آلایش و بدون تشریفات در سنگرها ، لشکرها و قرارگاه ها حضور پیدا میکردند ، به خودی خود ، درس تواضع و فروتنی بود.
این ، یک درس بود. در کنار این درس ، ده ها و بلکه صدها درس دیگر نیز میگرفتیم.
روزی در قرارگاه لشکر حضرت امام رضا علیه السلام ، پشت خرمشهر بودیم . دشمن فشار زیادی بر روی آن محور میآورد. هوا هم بسیار #گرم بود . صدای اذان ظهر ، جانها را آماده نماز کرد.
مقام معظم رهبری در قرارگاه بودند. همه مهیا گشتند تا به امامت مرادشان نماز را به جماعت برگزار نمایند . در مسجد ، جا برای نماز خواندن نبود . آقا بیرون آمدند و در هوای گرم زیلویی انداختند و مشغول نماز شدند . بچهها همه با علاقه خاصی به معظم له اقتدا کردند . هوا به قدری گرم بود که وقتی پیشانی خود را هنگام #سجده بر روی مهر میگذاشتیم ، به علت داغی مهر ، بر آن می چسبید .
داغی هوا و فشار آتش دشمن هرگز مانع برگزاری #نماز_اول_وقت و جماعت نشد. این معنای اهمیت به نماز از سوی آن رهبر فرزانه است.
📚 پرتوی از خورشید -علی شیرازی- ص ۷۴ و۷۵ https://eitaa.com/shabhayeshahid
❀
✨ما بسیجیها پیرو خط دین و قرآنیم
✨تا ابد پای عهد دلهامان با شهیدانیم
🎤🎤 #سید_رضا_نریمانی
حتما بشنوید👌🌷🌷
┄┅═✧❁✧═┅┄