eitaa logo
ོ شَبیهِ اَبر...
686 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
40 ویدیو
13 فایل
دیوانہ دل است! بندِ برپاے چہ سود؟ :) @majnoon_hasan ☁️ ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17129007629558
مشاهده در ایتا
دانلود
پس چرا دیشب نگفتی در دلت غم داشتی؟ من بجز دیوانگی با خود بغل هم داشتم... ♥️
با خنده هایت کاشتی به دل خلق ای کاش ها... :)🍁✨ @shabih_abr
وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ... 🇮🇷✨♥️ @shabih_abr
خواسته هاتون و به آدما بگید انتظار نداشته باشید اونا حدس بزن یا فکرتون و بخونن خواسته هاتون و بگید و طلبکار نباشید 🙂 @shabih_abr
هدایت شده از ོ شَبیهِ اَبر...
حقیقت و نمیشه تغییرش داد... مثلا این که... بعضیامون بدونِ همدیگه راحت تر زندگی میکنیم...
ژستِ پاسدار سمت راستیه یجوریه که داره میگه: تموم شد؟خیلی تاثیرگذار بود😐😂 @shabih_abr
هدایت شده از فروشگاه مشکات🌿
به نظرم تعبیر بهترین تعبیر بود😂✌️🏻🇮🇷 یعنی این سبک ایستادن در برابر ناوشکن آمریکا کمرشکن‌تر از بمب اتم برای پشمک‌های آمریکایی‌ست😂
ششمین سالگرد شهادت...🍁💔 @shabih_abr
عید سعید هالووین بر هموطنان آمریکا و اروپایی مقیم ایران مباااااارک 🎃🎈 @shabih_abr
به آدم ها حق انتخاب بدیم...
ما برای احساس خوش بختی مجبور نیستیم مثل هم باشیم هر کس مسیر خودش و داره...
این که کتاب های مورد علاقت جزء کتب مطالعه ای دانشگاه و رشتت ام باشه یه کیف بی نظیره... :) ♥️📚 @shabih_abr
ོ شَبیهِ اَبر...
این همه ی حقیقت احوال منه... @shabih_abr
این که شب جمعه ای امام حسین بغلت کنه آخرِ زندگیه... 🕊
وقت هایی که تهران به خودش بارون میبینه وقتیه که میشه از زندگی لذت کامل و برد... پاییز باشه،بارون باشه... دیگه؟
بچه هایی که رفتن چنج کردن رژیم و ببینن 😂😂😂 @shabih_abr
برای ما که رنجور بودن را دوست داریم پاییز یک فصل نیست موهبت است... 🍁
السلام علیک یا من جعل الله الشفاء فی‌ تربته...
اصلش اینه... @shabih_abr
نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق» که پر شده است جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای لیلا سر سری  که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر میان خاک کلام خدا مقطعه شد میان خاک الف لام میم طاها سر حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است جدا شده است و نیفتاده است از پا سر صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر  حمیدرضا برقعی @shabih_abr