ོ شَبیهِ اَبر...
این همه ی حقیقت احوال منه... @shabih_abr
این که شب جمعه ای امام حسین بغلت کنه
آخرِ زندگیه... 🕊
ོ شَبیهِ اَبر...
#نوشته_بود ژستِ پاسدار سمت راستیه یجوریه که داره میگه: تموم شد؟خیلی تاثیرگذار بود😐😂 @shabih_abr
بالاخره فهمیدن تو این زمونه، کت تن کیه؟
وقت هایی که تهران به خودش بارون میبینه
وقتیه که میشه از زندگی لذت کامل و برد...
پاییز باشه،بارون باشه...
دیگه؟
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عبّاس «اجننی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طاها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
حمیدرضا برقعی
@shabih_abr
ོ شَبیهِ اَبر...
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ تو
وقتی نیمه شب سر کلاس ادبیاتی...
ོ شَبیهِ اَبر...
#میگفت پشت هر شهیدی یه شهیدی ایستاده...
شهید عبدی از شهید آوینی خواست
علی خلیلی رو شهید عبدی هلش داد
نوید صفری رو شهید خلیلی هل داد
یه پیوندیه بینشون...
یه داستانیه پشتشون...
ོ شَبیهِ اَبر...
ی مطالعه ی دورهمی داشته باشیم؟ 🍁🕯 شنبه، هفته ی سوم آبان ماه
کتب این هفته
توسعه فردی: باشگاه پنج صبحی ها
متفرقه: عطر عربی
مطالعه ی دانشگاه : آتوسا دختر کوروش بزرگ
و شهریاری ایلام
ོ شَبیهِ اَبر...
کتب این هفته توسعه فردی: باشگاه پنج صبحی ها متفرقه: عطر عربی مطالعه ی دانشگاه : آتوسا دختر کوروش بزر
این ک میدونم آتوسا تو قلبم جا میگیره
لذت خوندنش و بیشتر میکنه
ولی افسردگیه تموم شدنش توی جونم ریشه میزنه
فقط عشاقالکتاب میفهمن چی میگم :)
ོ شَبیهِ اَبر...
این ک میدونم آتوسا تو قلبم جا میگیره لذت خوندنش و بیشتر میکنه ولی افسردگیه تموم شدنش توی جونم ریشه م
آتوسا یعنی
قدم گذاشتن در سرای شاهنشاهی هخامنش...
و باز هم سوال همیشگی...
کِی با وجود اینهمه کار میرسم کتاب بخونم؟
واسه چیزی که دوست داری
هدفته
گاهی از خوابت بزن...
بله...
من برای کتاب خواب شبم و از چشم میگیرم :)
هدایت شده از فروشگاه مشکات🌿
هر شب قبل خواب یه صفحه کتاب بخونیم،
تاثیرش فوقالعادهست!
تو یه چشم به هم زدن کتاب رو راحت تموم میکنید،
مطالبش هم تو ذهن میمونه..
امتحان کنید..
@Talabe_akas | #شیفت_شب
دوست دارم در دنیایی از کتاب
قهوه، و روزهای بارانی
مدتی گم شوم... 🌧♥️
#احوالات
@shabih_abr
مهربان باشیم
همه ی آدم ها در حال دست و پنجه نرم کردن
با چیزهایی هستند که شما از آن خبر ندارید...
این شبهای پاییز
که با یک لیوان قهوه توی تاریخ و کتابهام گم میشم
بهترین دورهی تابهحالِ زندگیمه... 🙂🍁