eitaa logo
شب خاطره رزمندگان اسلام
563 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
100 فایل
جهاد تبیین ؛ روایت خاطرات حماسه سازان دفاع مقدس ؛ اطلاع رسانی برگزاری شبهای خاطره
مشاهده در ایتا
دانلود
یه بار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس میزد . . گفتم : چرا با آسانسور نیومدی؟! گفت : وقتی رفتم سوار بشم دیدم دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم. گفتم : خب صبر می‌کردی وقتی پیاده شدن میومدی . . گفت : بوی ادکلن این خانم ها تو فضای آسانسور پیچیده . . با پله راحت تر بودم و اذیت هم نمی شدم.🌿 راوی : مادر شهید