eitaa logo
🌹 شبنم 🌹
386 دنبال‌کننده
38.5هزار عکس
27.2هزار ویدیو
358 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸خاطره استانبول از عمر به علی ِ ولی، سلام اسم همسرش، عمر است اسم پسرش اما محمد حسین بهشتی و نیز دخترش زهرا می زند که شک میکنم باشد و خوند که شک دارم باشد. اما او یک است، وقتی نماز مغرب که شد، این بانو، کرد و نماز گزارد. قبل از نماز در دفترشان گرم صحبت و مباحثه بودیم گفت و می گفت از عشقش به ص، که چگونه در قلبش، شعله گرفت و اینکه این عشق هنوز دلربایی میکند. یک سنی اما عاشق خمینی وسط حرفش چند نکته گفت که عصاره و خلاصه همه دو ساعت صحبت بود. گفت: روزی یک تو پرواز به من گفت، من ایرانی ام و تو غیر ایرانی. من شیعه ام و تو یک سنی. چطور تو کاتولیک تر از پاپ شدی و از ما داغتر؟؟ گفت گفتم: خمینی نه فقط مال ایرانی هاست و نه فقط از آن ِ شیعه ها. او برای است و 👍 و گفت روزی یکی به من گفت تو که اینجوری، چرا شیعه نمی شی؟ گفت گفتم: شیعه آن است که با علی باشد، بگذار بماند روز قیامت ببینیم علی دست من سنی را میگیرد تا تو شیعه را؟؟😉 و بالاخره گفت: روزی خدمت رسیدم. بهشان گفتم: همسرم خیلی دوست داشت بیاد شما را زیارت کند ولی نتوانست. اسمش است و اسمتان . عمرم به علی ِ ولیم سلام رساند.☺️☺️ در مقابل این حرفا، فکر کردم چه بگم که کم نمیارم، و بالاخره بهش گفتم، اگر شیعه بودن، آن است که تو می نمایی، تو یک شیعه ای و اگر سنی بودن آن است که تو می گویی، من یک سنی ام. ..... دارم مرکز شان را ترک میکنم و ، سخت می بارد و کف خیابان های سنگ فرش استانبول را می شوید. با خود میگویم کاش و ، هم می بارید تا بشوید از خیابان های تنگ ما، ننگ تفرقه را پیامبر باران❤️، ببار🙏 یادداشتهای فرامرزی یک طلبه