#شهید_محراب آیت الله #اشرفی_اصفهانی 👇
📌من باید از کسی #حمایت کنم که تا #لحظهی_آخر به درد اسلام بخورد و در #مقابل_کفر_جهانی سینه سپر کند
👈و #هیچکس بهتر از #آقای_خامنه_ای چنین #شایستگی را ندارد
#انتخابات #ریاست_جمهوری #مجلس #امام_خامنه_ای #اشرفی_اصفهانی #ردصلاحیت #روحانی
🌺🇮🇷 @shabnamshabna
@shabnam
#شهید_محراب آیت الله #اشرفی_اصفهانی 👇 📌من باید از کسی #حمایت کنم که تا #لحظهی_آخر به درد اسلام بخو
📌شما آقای خامنهای هستید؟
هنگامی که رهبر انقلاب، نمایندهی امام خمینی رضواناللهعلیه در جبهههای جنگ بودند، دو بار به منزل ما آمدند. در یکی از این دیدارها آقا چون با #لباس_نظامی و #کلاه مخصوص بودند، پدرمان ابتدا ایشان را نشناختند. اما پس از چند لحظه مرحوم ابوی پرسیده بودند شما #آقای_خامنه_ای هستید؟ آقا هم پاسخ میدهند بله و برای دیدن شما آمدهام.
🌼 بعد که ایشان داخل منزل آمده بودند، والدهی ما برایشان چای آوردند. والده تعریف میکردند که مرحوم پدر به دلیل #کهولت_سن، با #دستانی_لرزان یک چای و یک بسته گز جلوی #آقا گذاشتند...
👌 یک #رأی دارم که آن را به شما میدهم
مرحوم پدر ما در سال 1360 وقتی متوجه شدند که قرار است #آیت_الله_خامنه_ای کاندیدای #رئیس_جمهور شوند، به ایشان زنگ زدند و فرمودند که من شنیدم شما قصد دارید برای ریاستجمهوری #کاندیدا شوید و خواستم تصریح کنم که شما #وظیفه دارید در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنید و ما هم با تمام وجود #حمایت میکنیم.
🌼 ایشان به مردم هم سفارش میکردند که شما به #نماینده_امام رضواناللهعلیه و #نائب_بر_حق او رأی بدهید. میگفتند رأی به ایشان رأی به #اسلام و #قرآن است. این عین جملات ایشان است که به صورت کتاب هم چاپ شده است...
🌼در روز انتخابات وقتی بعد از #خطبههای_نماز_جمعه صندوقهای رأی را آماده کردند، ایشان گفتند میخواهم به کسی رأی بدهم که #وارث پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و #ائمه (علیهمالسلا) است و من با تمام وجود از او حمایت خواهم کرد. ایشان گفت من شخصاً یک #رأی دارم و رأی خودم را به حجتالاسلاموالمسلمین #سید_علی_خامنهای خواهم داد و بعد همهی مردم #صلوات فرستادند.
پیش از اعلام نتایج همان انتخابات هم آقای #اشرفی_اصفهانی فرمودند که قطعاً آقای خامنهای #نفر_اول خواهد شد و در این موضوع #شک_نکنید. شب که #تلویزیون اعلام کرد ایشان بیشترین رأی را آوردهاند، #شهید_محراب رو به ما فرمودند: #ماشین را آماده کنید؛ من میخواهم به تهران بروم و از نزدیک #تبریک بگویم.
🌼ما این #پیرمرد 80 ساله را با ماشین به تهران بردیم. به دفتر #حضرت_آقا که رسیدیم، چون به ایشان گفته بودند که آقای اشرفی از کرمانشاه آمدهاند و میخواهند حضوری به شما تبریک بگویند، #آقا از دفترشان بیرون آمده بودند و #دم_در_ایستاده_بودند. من و اخوی هم همراه پدر بودیم. خلاصه آقا آمدند و دست حاجآقا را گرفتند و از پای پلهها ایشان را به داخل دفتر بردند.
🌼 ایشان به مرحوم پدر ما فرمودند: حاجآقا من راضی نبودم از کرمانشاه به اینجا بیایید. شهید محراب در جواب آقا فرمودند: من میخواستم بیایم و با شما دست #بیعت بدهم که اگر من رأی به شما دادهام، کأنّه به #رسول_الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم ) رأی دادهام.
🌼پدر میگفتند:
🔺کسی که بعد از #امام به درد اسلام میخورد، این #سید_بزرگوار است.
🔺کسی که #سینهاش_را_سپر_میکند، همین سید بزرگوار است.
من باید از کسی #حمایت کنم که تا #لحظهی_آخر به درد اسلام بخورد و در #مقابل_کفر_جهانی سینه سپر کند
👈و #هیچکس بهتر از #آقای_خامنه_ای چنین #شایستگی را ندارد. این بیان #شهید_محراب [ اشرفی اصفهانی] است.
📌لطفاً جهت کمک به رشد کانال #مطالب_اختصاصی را با #ذکر_منبع منتقل نمایید.
#انتخابات #ریاست_جمهوری #مجلس #امام_خامنه_ای #اشرفی_اصفهانی #ردصلاحیت #روحانی
🇮🇷🕊 @shabnamshabna
🗓 به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی
💢 به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی
📖 داستانک:
💬 حجت الاسلام قرائتی تعریف می کنند:
🔹 آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه ایشان و به آقازاده اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید.
🔹 می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه دید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد.
🔹 بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه ات عمل نکردى ولى او به غریزه اش عمل کرده است. مقصر تو هستى!
🔹 گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا!
✅ گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن.
🔹 سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه ى من حفظ گوشت است. غریزه ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه!
🔹 گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند.
🔹 گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشمهایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور.
🔹 گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم.
❇️ آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مىگفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه اى هم که چند سال در خانه ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره ى زمین است که …
📚 منبع: [برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷]
__
🔹 امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.
🔻 در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!
#منبرک #منبر_کوتاه
#شهید_محراب
@shabnamshabna