eitaa logo
کانال تبلی🔴🔴🔴🌟
2 دنبال‌کننده
1هزار عکس
94 ویدیو
88 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مستند صوتی شنود - 12.mp3
زمان: حجم: 16.69M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۲ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) یک قسمت 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه دوازدهم: 🔻 استرسی که کارمند شرکت تحمل کرد، را درک می کردم 🔻 عاقبت مسئولی که به فکر نیروهایش نبود. 🔻 زبان ترکی را متوجه شدم 🔻 تک تک گناهان زیر دست را برای مسئول می نوشتند 🔻 گناه مسئول، مثل آتشی بود که منتشر شد. 🔻 مسئولین در دوران امام زمان علیه السلام 🔻 خدا هرکس را دوست دارد بار شیعیانش را به دوش او می گذارد. 🔻 معنای تهی بودن را فهمیدم 🔻 برای خدا چه کنیم؟ 🔻 مثالی جالب برای هیچ بودن انسان 🔻 به چه چیزی افتخار می کنی؟ 🔻 چگونه تمام زندگی ما، تقرب به خدا باشد؟ 🔻 تا به حال به یتیم مثل بچه خودت رسیدگی کردی؟ 🔻 شبهه ستارالعیوبی خداوند و افشای سر 🔻 چه موقع گناه لذت بخش می شود؟ 🔻 آثار ظاهری و باطنی گناه ☘ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج☘ 👌.💔 ••●❥@makteb❥●••
هدایت شده از قاسم روانبخش
03 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).MP3
زمان: حجم: 14.35M
🔈 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... ✍ واقعه دوم * با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. * درد را با تمام وجود حس کردم * جان هایی که قبض می شد را می دیدم *چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم. * دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم * نحوه متفاوت قبض روح افراد * به حالت خلسه رفتم * به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم * احساس احاطه به همه چیز را داشتم * معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم ♦️معنای باز بودن چشم * احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا 🔸 تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم * احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم * حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند. 🔹 بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم. * ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم. * در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم. * تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا * دو نوع پرواز روح برای من * بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است. * باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم. * حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم. ✍ واقعه سوم... * اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد. 🔸قهقهه ی شیطان را شنیدم * در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است. * راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات. ⏰ مدت زمان : ۳۵:۱۵ http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f